| مصطفی عابدی |
قتل يك پزشك متخصص در اردبيل، واجد ويژگيهاي خبري گوناگوني بود كه توانست آن را به سرعت به خبری فراگير تبديل کند، هرچند اين اتفاق روز پنجشنبه رخ داد و به علت تعطيل بودن مطبوعات، امكان پرداختن به این خبر تا روز شنبه براي مطبوعات فراهم نشد و همين امر نيز موجب گمانهزنيهاي گوناگوني شد كه بهطور طبیعی بيشتر آنها درست و مطابق با واقعيت نيست. اگرچه اين حادثه در ذات خود ارزش خبري ويژهاي دارد و نيازمند پيگيري است و انتظار ميرود كه اطلاعات لازم از حادثه و انگيزههاي قاتل در اختيار افكار عمومي قرار گيرد، ولي چند نكته در حاشيه اين خبر ديده شد كه اهميت آنها از اصل خبر بيشتر است و در اين يادداشت به اين موارد حاشيهاي پرداخته خواهد شد.
1ـ با توجه به بياعتباري نسبي رسانههاي رسمي و نيز سرعت اندك آنها در انتقال اخبار؛ رسانههاي مجازي در غیاب رسانههاي واقعی به اصليترين منبع خبري جامعه تبديل ميشوند، و از آنجا كه اخبار اين رسانهها واجد ويژگيهاي حرفهای خبر و متضمن داشتن ارزيابي از درستي و نادرستي خبر نيست؛ دوغ و دوشاب خبری با يكديگر قاطي و در اختيار جامعه قرار ميگيرد. و جالب اينكه در بازنشر اخبار، دوشاب جذابيت بيشتري براي بازنشردهنده دارد زيرا متناسب با برخي از ويژگيهاي مخاطبان است، گويي كه هرچه مطلب به شايعه نزديكتر باشد، جذابيتهاي آن بيشتر و بيشتر ميشود. البته در اين مورد خاص، دير يا زود واقعيت را ميتوان شرح داد، چرا كه نه موضوع امنيتي است و نه آنكه مقامات سياسي در دخل و تصرف واقعيت چندان ذينفع هستند، بنابراين از ماجرا رفع ابهام خواهد شد، ولي آيا دستاندركاران سياست رسانهاي كشور، فكر كردهاند كه اگر اتفاقي رخ دهد كه راهي براي اثبات واقعيت نزد مردم نداشته باشند و به دليل از دست رفتن اعتماد مردم به رسانههاي رسمي و بهطور مشخص
صدا و سیما، هيچ قدرتي براي اطلاعرساني اين رسانههاي ناكارآمد باقي نماند، آنگاه چگونه ميتوانند در برابر امواج ویرانگر خبری رسانههاي مجازی مقاومت كنند؟ خب حتماً خواهند گفت كه شايعهپراكني كار دشمنان است و با اين گزاره خيال خود را راحت خواهند كرد. ولي مگر ما تنها كشوري هستيم كه دشمن داريم؟ انتشار شايعه يك مسأله است ولي مهمتر از آن وجود بيماري اجتماعي است كه شايعه را ميپذيرد. اگر كسي بيايد و خبر بدي را عليه دوست ما كه به او اعتماد داريم بدهد، آن را نميپذيريم و تا اطمينان از صحت آن پيدا نكنيم در برابر پذيرش آن شايعه يا خبر مقاومت ميكنيم، ولي اگر اينگونه اخبار عليه كساني منتشر شود كه آنان را دوست نداريم يا به آنها بدبين هستيم، احتمال اينكه بدون تحقیق بپذيريم زياد است يا اينكه حداقل زحمت تحقيق درباره درستي و نادرستی خبر و شايعه را به خود نميدهيم. بنابراين بهعنوان يك گزاره قطعي و اصلي، بايد پذيرفت كه بدون اصلاح سياست رسانهاي كشور، بويژه در راديو و تلويزيون و نيز ساير رسانههای رسمی، امكان خلاص شدن از شايعات و اخبار دروغ رسانههاي مجازي و غيررسمي وجود ندارد، و اين مشكل را نميتوان به عهده دشمنان انداخت. قابليت قابل در پذيرش شايعه مسأله و بیماری اصلي است.
2ـ رابطه پزشك و بيمار و نيز واكنشهاي رواني و اجتماعي نسبت به پزشكان وجه ديگر این ماجرا بود. واقعيت اين است كه نوعي بدبيني و فضاي منفي عليه پزشكان راه افتاده است، كه حتي مقامات وزارت بهداشت و درمان نيز در تشديد آن بيتأثير نبودهاند. اين وضعيت به چند دليل رخ داده است: اول از همه اينكه رابطه مادي ميان پزشك و بيمار بايد به حداقل برسد و اين رابطه از طريق بيمهها برقرار شود. ولي در ايران به دلايل گوناگون ازجمله ضعف نظام بيمهاي اين رابطه بهطور مستقیم میان بیمار و پزشک برقرار میشود و از آنجا كه سلامت و درمان كالاي گرانقيمت و ضمناً ضروري است، در عمل اين رابطه دچار مشكل ميشود. زيرا از يك سو نياز به درمان و سلامت، امري ضروري است و بیمار گریزی از پرداخت هزینه ندارد و از سوي ديگر پرداخت هزينههاي آن سنگین و در مواردی کمرشکن است. علت بعدي ضعف يا فقدان نهادهاي نظارتي و حلاختلاف ميان بيمار و پزشك است. موضوعي كه پزشكان را نيز عصباني كرده است و احساس عاطفه و مسئوليت آنها را نسبت به بيمار كاهش ميدهد. علت بعدي نيز فشارهاي اجتماعي و اقتصادي است كه بخش زيادي از مردم متحمل ميشوند، و اين فشارها موجب بياعتمادي و سوءظن اقشار اجتماعي نسبت به يكديگر ميشود و جامعه را از يك كل كه در خدمت هم هستند به يك مجموعه اقشار و گروههايي تبديل ميكند كه در برابر و نه مكمل يكديگرند. در اين ميان اقشاري كه از نوعي رفاه نسبي برخوردار باشند، بيش از سايرين در تيررس تيغ كينهها قرار ميگيرند، و پزشكان از اين دستهاند.
مدتي پيش در يك جلسه بودم كه بحث تخلفات پزشكي مطرح شد و بنده نيز نظراتم را گفتم ولي هنگامي كه خواستم از زاویه دید پزشكان دفاع كنم، ديدم كه واكنش برخي از حاضران كه همه هم تحصیلکرده و حتي در سنين بالاي 50 و 60سال بودند، اصلاً مناسب نبود و آماده شنيدن هم نبودند، و نوعي موضع پيشيني شديد عليه جامعه پزشكي داشتند. موضعي كه نه واقعي است و نه به نفع جامعه است و نه حتي كمكي به اصلاح مشكلات اين جامعه ميكند. همه ما از اين وضع متضرر خواهيم شد. شايد لازم باشد كه رسانهها و مطبوعات نسبت به رابطه پزشك و بيمار و وضعيت جامعه پزشكي و نظام درماني كشور و خطاهاي پزشکی رخ داده و نحوه رسيدگي به آنها بيش از پيش وارد بحث و گفتوگو و تهيه گزارش شوند.