شماره ۶۰۹ | ۱۳۹۴ شنبه ۲۰ تير
صفحه را ببند
اندیشیدن چیستی و ضرورت آن

عزت‌اله مهدوی معلم

روزی اینشتین گفته بود: «تمام دانش بشری چیزی بیش از یک تزکیه و پالایش همه‌روزه اندیشه نیست.» در عمق این عبارت، دو نکته اساسی نهفته است. انسان موجودی است که به همه‌چیز می‌اندیشد و البته گستره چنین فعالیتی آن‌قدر وسیع و پردامنه است که برای قرار گرفتن در یک مدار صحیح و متکامل باید دایما در کار تصحیح و پالایش اندیشه‌های خود باشد. به این لحاظ اندیشیدن نه‌تنها وجهی از ماهیت انسانی شمرده می‌شود بلکه به‌عنوان یک مهارت باید توسعه یابد. این مسأله زمانی ضرورت پیدا می‌کند که برای ما مسجل می‌شود که روش زندگی ما انسان‌ها بستگی به شیوه تفکر‌مان دارد. البته اندیشیدن به‌عنوان یک ویژگی و فعالیت در معرض آفتی قرار دارد که از آن به «توهم‌دانش» یا «دام‌هوش» نام می‌برند. ممکن است کسی خیال کند که می‌داند یا حتی گمان برَد که به انجام کاری تواناست، او در این لحظه در دام دانسته‌های خود گرفتار می‌شود و راه را  بر اندیشیدن خود می‌بندد. اندیشنده باید از یک صفت موثر نیز برخوردار باشد و آن «خودانتقادی» است. اما نه به طریقی که رایج است و آن پیشقدم شدن برای مسدود کردن راه و ایجاد مفری برای گریختن و بی‌اثرکردن انتقاد دیگران از خود. از طرف دیگر، اندیشه و آزادی مقوم یکدیگرند و یکی بدون دیگری معنا ندارد.
جا دارد بپرسیم اندیشیدن چیست؟ در عبارات بالا از اندیشیدن به‌عنوان یک فعالیت سخن گفتیم، فعالیتی که در ذهن انسان به‌وسیله مغز و مجموعه سلسله اعصاب، همراه با فعل و انفعالاتی در سایر قسمت‌های بدن صورت می‌پذیرد که البته ایده تحویل آن به فعالیتی فیزیکی- شیمیایی، مورد قبول صاحب‌نظران نیست. به‌عبارت دیگر اندیشیدن در انسان متضمن فعالیتی دامنه‌دار در ساحت‌های مختلف احساسی، منطقی و عاطفی است.
سقراط در دفاعیه خود، از خیر بزرگی سخن می‌گوید که فعالیت فکری‌اش نصیب شهروندان کرده، این خیر بزرگ، سنت پرسشگری و بررسی و تجزیه و تحلیل است. پذیرفتن بره‌وار و تسلیم بی‌چون و چرا شدن را برازنده همشهریانش نمی‌داند. اندیشیدن به‌زعم سقراط، نوعی بررسیدن و کاوش و کنکاش در امور جاری زندگی است. نوعی عادت‌نکردن به وضع موجود است. انسان امروز با موجی از اندیشه‌ها مواجه است که بی‌شک فهم آنها یک ضرورت است و یک دستمایه برای فعالیت سازنده فکری. اما وظیفه اصلی او اندیشیدن است. طرح سوالات بنیادینی است که همچون قطب‌نمایی کارآمد اندیشیدن را در مسیر صحیح خود نگه‌دارد.
اندیشیدن در سطوح مختلفی تحقق می‌یابد، از تلاش برای حل یک مسأله ساده که در زندگی روزمره با آن مواجه می‌شویم تا پیچیده‌ترین مسائل اجتماع بشری. گاهی این کار با عبور از مرز زمان و مکان فعلی است و با عبور از گستره‌هایی ادامه می‌یابد که  به قلمرو علمی- تخیلی منسوب می‌شود. طی‌کردن مرزهایی است که ممکن‌های مردم هر زمانی را تشکیل می‌دهند و واردشدن به‌گستره‌های ناممکن هر دوره. به این لحاظ اندیشیدن یک هنر محسوب می‌شود و اندیشمند یک هنرمند.
«جان دیویی» در آثار خود از چیزی به نام «تفکر عمیق» نام می‌برد. تفکر عمیق فرآیندی است که در آن دلایل و پیامدهای یک اعتقاد یا حوزه ناقصی از یک دانش بررسی یا مسأله‌ای حل می‌شود. اگر زندگی یک جریان مستمر حل مسأله است و ما در زمینه‌های مختلف که با مشکلاتی مواجه می‌شویم، به موانعی برمی‌خوریم، پرسشی برایمان مطرح می‌شود که ما را در تنگنایی قرار می‌دهد، دچار سردرگمی، ابهام و تردید می‌شویم، تفکر عمیق خود‌نمایی می‌کند و در این هنگام است که نیاز به نوعی طرح‌ریزی، تفسیر یا قضاوت پیدا می‌کنیم و در پی دلایل و علت‌ها می‌رویم. این فعالیت جریان سیال اندیشیدن است.
اگر بپذیریم که تکامل فرهنگ، ادبیات، دانش و فناوری از نتایج اندیشیدن است، باید این فعالیت را به‌عنوان یک ضرورت سرلوحه همه تعالیم خود قرار بدهیم.
قرن سوم تا پنجم هجری قمری دوران طلایی ایرانی- اسلامی است. در این دوره بسیاری از پزشکان، داروسازان، مهندسان، منجمان، شیمیدان‌ها، طبیعیدان‌ها، جغرافیدان‌ها، مورخان، شعراء، موسیقیدان‌ها و... ظهور کردند. بسیار طبیعی و موجه است که دانشمند بزرگی همچون ابن سینا وقتی می‌خواهد کتابی درباره معراج
پیامبر اسلام(ص) بنویسد سخن خود را با این حدیث شریف شروع می‌کند: «ای علی مردمان در کثرت عبادت رنج برند، تو در ادراک معقول رنج ببر تا بر همه سبقت گیری».
تفکر و زندگی  انسانی را نمی‌توان از هم جدا کرد همان‌طور که مدنیت و شهروندی را از اندیشیدن. هر شهروند بایستی یک اندیشنده باشد تا در حرکت‌رو به جلوی جامعه سهمی داشته باشد و برای عبور از بدویت و جهالت و خشونت باید در فراخنای اندیشه و تفکر آزاد و سازنده سلوک کند.

 


تعداد بازدید :  687