روزنامه شهروند کد خبر: 140229 تاریخ خبر: ۱۳۹۷ پنج شنبه ۱۸ مرداد دل‌نوشته‌های یک دلال! شهاب نبوی طنزنویس با سلام و درود و سپاس و تشکر و قدردانی و پوزش و احترام و این جور چیزها خدمت ملت سرافراز ایران. مدتی است که می خواهم از طرف بروبچه های زحمتکش صنف خدمت شما عزیزان برسم و مراتب قدردانی خودمان از صبر و شکیبایی تان را به استحضار برسانم. راستش من تا به حال از این نامه ها که درونش از این اصطلاحات سوسولانه و ادبی استفاده شده ننوشته ام. برای همین اگر اشتباهی در این نامه دیدید به بزرگی ما و کوچکی خودتان، نه ببخشید به بزرگی خودتان و کوچکی ما ببخشید. حقیقتش اول که شروع کردیم، دلار در مایه های 3 تا 3 هزار و 500 تومان برای خودش بالا و پایین می شد، من روزی مریدان را جمع کردم و به آنها گفتم: <<ا ون مازراتی رو می بینید؟ اگه درست کار کنید، شیش ماه دیگه همه تون یکی یه دونه از اونا دارید.>> جعفر نون خالی خور که یک پراید دور رنگ مدل 85 داشت، گفت: <<من از اینا که گفتی نمی خوام، من پژو پرشیا از اینا که بهش ارتفاع دادند و رینگ و لاستیک اسپرت بهش انداختند دوست دارم.>> جعفر همان طور که از لقبش پیداست، سقف آرزوهایش اندازه سقف پرایدش است. برای او به جای دلار آمریکا، دلار استرالیا خریدیم تا آرزویش پس و پیش نگردد. هرچند بازهم بیش از پژو پرشیا اسپرت گیرش آمد و الان با همان دلار استرالیا برای خودش نمایشگاه پژو پرشیای اسپرت زده. متاسفانه مشکلی که در این چند وقت پیش آمد و باعث تکدر خاطر بروبچه های زحمتکش صنف شد، تئوری اقتصادی <<قاطی-پاطی شدن دلال ها>> بود. اگر هر دلال کله گنده ای در صنف خودش می ماند، نظم کار به هم نمی ریخت. الان مشکل اصلی صنف در این است که مثلا دلال های صنف بلانسبت، روم به دیوار، <<کاسه توالت دستشویی>> دلال نخود و لوبیاچیتی هم شده اند. حرف هم که بهشان می زنی، می گویند: <<چشمای کورت رو که باز کنی می بینی که این دوتا خیلی هم به هم دیگه ربط دارند. >> بگذریم. ما در قسمت طلا و ارز و سکه، هدف گذاریمان را بر روی دلار 7 هزار تومانی قرار داده بودیم، می بینید؟ آدم های قانع و کم توقعی هستیم. اما یک روز از سر بیکاری تست زدیم تا ببینیم اگر قیمت به 8 برسد، عکس العمل ها چیست؟ دیدیم فقط گوشه لب شان یا لب تان را گاز گرفتید. کردیمش 9 هزار تومان، دیدیم یک اوه اوه گفتید. دیدیم پس هنوزم جا دارید برای افزایش قیمت و رند کردیمش، 10هزار تومان که خیلی آرام گفتید: <<یه کم یواش تر بابا.>> و زمانی که به 11 تومان رساندیم و الان هم که یک کمی ولش کردیم که نرخ بیاید پایین هم، حقیقتش دیگر از شما نمی ترسیم، از حجم پول های مفت به دست آمده می ترسیم؛ شما که این قدر دوست داشتنی و صبور هستید که انتها ندارد. ممنون که همراهی کردید و باعث شدید، این همه دلال زحمتکش به آرزوهایشان برسند و جعفر هم بتواند، پژو پارس ارتفاع داده و رینگ اسپرت بخرد.