روزنامه شهروند کد خبر: 126530 تاریخ خبر: ۱۳۹۶ چهارشنبه ۲۵ بهمن چرا «تنگه ابوقریب» و «سرو زیر آب» فیلم‌های مهمی‌اند؟ دو روایت سینمایی از فراموش شده‌ترین‌های جنگ محمد صادق شایسته| با پایان سکانس نهایی پرده سینما تاریک می شود و سپس متنی روی پرده سینما نقش می بندد، تماشاگران با خواندن متن حیرت زده می مانند، لحظه ای بعد ده ها اسم، مخاطبین را میخکوب می کند، هر کدام از اسامی در کنار نامشان نوشته شده <<شهید>> و اینجاست که ناخودآگاه بغض های زیادی می شکند و اشک های زیادی فرو می ریزد و بعد...تشویقی ایستاده و بی وقفه که صدایش فضای سالن سینما را پر می کند. طی ده روز برگزاری جشنواره فیلم فجر این اتفاق مشترک در بسیاری از سالن های سینما که <<تنگه ابوقریب>> آخرین ساخته بهرام توکلی را پخش کردند، رخ داد. می توان مطمئن بود در هر سالن سینمایی که این فیلم پخش شد کمتر از انگشتان دو دست کسی می دانست پنج روز مانده به تصویب قطعنامه 598 سازمان ملل اگر نبودند شیربچه های بی سلاح و تشنه گردان عمار، ارتش عراق با گذر از تنگه ابوقریب به سوسنگرد و اندیمشک می رسید و شاید جنگ سرنوشت دیگری پیدا می کرد. فیلم بهرام توکلی جدا از تمام ویژگی های سینمایی اش که جای بحث فراوانی دارد برگی از فراموش شده ترین اتفاقات جنگ را جلوی چشم مخاطب گذاشت. اما نه در قالب فیلمی شاعرانه یا شعاری بلکه عمیقا عریان و خشن، درست مثل خود جنگ، با بی رحمی کامل، آن قدر بی رحم که پس از پایان فیلم ته ذهن خیلی ها شاید این دیالوگ شخصیت خلیل (حمیدرضا آذرنگ) مدام تکرار می شد: <<کاش آدم بعضی چیزها را یادش نمی ماند!>> اگر فیلم توکلی تنها و تنها فایده اش یادآوری شهدای گردان عمار و بیرون کشیدنشان از زیر خروارها خاک از جنس فراموشی تاریخ باشد باید به تمام عواملش دست مریزاد گفت چراکه مسئولان و مردم این کشور این روزها به شدت نیاز دارند بدانند برای حفظ هر وجب از خاک ایران چقدر تراژدی وصف ناشدنی اتفاق افتاده است، اما <<تنگه ابوقریب>> جدا از موضوع بکری که دارد اصلی ترین ویژگی اش این است که سینماست آن هم به معنی واقعی اش. دیدن این فیلم با آن سکانس های جنگی حیرت آور و تکان دهنده اش که بدون شک به لحاظ تکنیکی چند پله کیفیت سینمای جنگ در ایران را ارتقا داده، تجربه ای است که در مخلوط شدن با مستند بودن داستانش تاثیری شگرف بر مخاطب می گذارد و قدرت واقعی سینماست! قدرتی که سال هاست در حوزه فیلم های دفاع مقدس به فراموشی سپرده شده است. اما داستان جنگ در <<سرو زیر آب>> غم و رنجی متفاوت دارد. داستان شهدای گمنام و بی پلاک، روایتی شاعرانه و البته واقع گرایانه از خانواده های چشم به راه، از آخرین آرزوی آنها که بدرقه پیکر فرزندشان است. در فیلم تازه محمدعلی باشه آهنگر خبری از تیر و تانک و انفجار نیست. این جا فقط احساس است و ترس. استیصال خانواده هایی که در زمان جنگ زمین و زمان را یکی می کردند تا بدانند سرنوشت فرزندشان چه شد، ترس از غریب ماندن فرزندشان روی خاک یا زیر آب، ترس از بی خبری، ترس از نبودن سنگ قبری که بدانند جوان رعنایشان زیر آن آرمیده و می توانند بغض هایشان را سر مزارش بشکنند. این جا دیگر مرزی میان مسلمان و زرتشتی نیست، حتی بین لر و کرد و یزدی. این جا یک چیز مهم است: بازگرداندن فرزند به خانه اش. فیلم باشه آهنگر ترجمانی درست از درد انتظار است، دردی که نه پیر می شناسد نه جوان، نه پدر و مادر، نه همسر و فرزند. دردی که نه آیین دارد و این درد مشترک، بخشی از هویت بسیاری از خانواده هایی است که عزیزشان را در جنگ هشت ساله ایران و عراق از دست دادند. <<سرو زیر آب>> شاعرانه ای است که با اتکا به هنر کارگردانی باشه آهنگر و توانایی ثابت شده اش در روایت داستانی سینمایی، شخصیت های اصلی اش را در مرز احساس و عقل حرکت می دهد. نسلی که شاید ندانند آنها که در <<معراج شهدا>> بودند و آنها که سرکله شان به آن جا می خورده چه دیدند و چه کردند. آن هایی که مسئولیت شان در آن دوران کم از فرمانده های جنگ نداشت. آنها که تلاش های بی وقفه و صبوری شان کم از مجاهدت و شهادت نداشت. باور ندارید؟ کافی است به چشم های مادری که هر بار با عکس فرزندش کنار رژه پیکرهای تازه پیدا شده شهدا راه می رود دقت کنید. به رنج و بغض انتظاری که هنوز هم ذره ای از آن کم نشده است. در جنگ همه از قهرمانان می گوید و تعداد دلیرمردان شهید را می شمارند اما شاید هر از چند گاهی بد نباشد نگاهی کرد به پشت صحنه جنگی که شهدایش فارغ از دین و مذهب و جناح دوشادوش هم جنگیدند و خانواده هایی که فارغ از دین و مذهب و جناح داغ عزیزشان را دیدند. <<تنگه ابوقریب>> و <<سرو زیر آب>> دو طرف کاملا متفاوت از ماجرای دفاع مقدس را روایت می کنند: بطن جنگ و پشت صحنه آن. نکته مشترک و اهمیت بالای این دو فیلم هم دست گذاشتن روی موضوعات و مسائل مغفول مانده در هر دو سمت است. شاید بپرسید مگر نبوده اند فیلم هایی که در طول دو دهه گذشته به هر دو سمت پرداخته اند؟ جواب مثبت است! شاید حتی این سوال پیش بیاید که این دو فیلم بهترین نمونه های خود در تاریخ سینمای دفاع مقدس اند؟ که جواب منفی است. ویژگی اصلی این دو فیلم جدا از دست گذاشتن روی موضوعات بکر و کمتر مورد توجه قرار گرفته، همان طور که اشاره شد توجه به ظرفیت های سینما و دستور زبان این مدیوم است. سال هاست بودجه های کلان و میلیاردی برای ساخت فیلم در حوزه دفاع مقدس در اختیار کسانی قرار گرفته که نه تنها دست روی موضوعات دراماتیک و خاص جنگ نگذاشته اند بلکه حتی در روایت داستانشان با قابلیت جذب مخاطب بالا یا ساختار درجه یک تکنیکی عاجر و ناتوان بوده اند. نتیجه اش؟ انبوهی فیلم شعاری و بی کیفیت که نه تنها ذره ای تأثیر در مخاطب نگذاشته اند و آگاهی اش را افزایش نداده اند بلکه حتی کسی نام آنها را نیز به خاطر نمی آورد. بهرام توکلی و محمدعلی باشه آهنگر که برخاسته از دو تفکر کاملا متفاوت در سینما هستند با فیلم هایشان نشان دادند تنها زمانی می شود از گنج بیکران دفاع مقدس برای ساخت اثری تاثیرگذار و ماندگار استفاده کرد که اول از همه سینما را بلد بود.