روزنامه شهروند کد خبر: 126503 تاریخ خبر: ۱۳۹۶ چهارشنبه ۲۵ بهمن قسمت اول دولت بشردوستانه سلبریتی‌ها سلبریتی‌ها به واسطه قدرت نفوذ جهانی خود می‌توانند شکلی از دولت بشردوستانه جهانی تشکیل دهند شهروند| در دهه گذشته فعالیت های بشردوستانه سلبریتی ها به پدیده ای جهانی تبدیل شده است. سلبریتی ها برای اطلاع رسانی درباره مشکلات جهان و رنج دیگران و به منظور افزایش جمع آوری کمک های بشردوستانه بیشتر از همیشه نماینده ای برای مشکلات بشردوستانه میان کشورهای شمال و جنوب در جهان شده اند. این تقسیمات شمال و جنوب از لحاظ اقتصادی، اجتماعی و سیاسی است. در کل قسمت شمالی شامل کشورهای توسعه یافته مانند آمریکا، کانادا، اروپای غربی و کشورهای اتحادیه اروپا و مناطق توسعه یافته آسیا (مانند ژاپن و برونئی)، استرالیا و نیوزلند و قسمت جنوبی شامل آفریقا، آمریکای لاتین و خاورمیانه است. در حالی که قبلا پادرمیانی سلبریتی ها در مسائل مختلف برای مطالعات رسانه ای مهم تلقی می شد، افزایش تحقیقات آکادمیک اهمیت حضور آنها را در تحقیقات توسعه ای بین المللی و ارتباطات جهانی نشان می دهد. براساس تحلیل های محققان برجسته در زمینه مشارکت سلبریتی ها در توسعه جهانی و همچنین در بحث های مستقل و تحلیل های نشانه شناسی، این گزارش حضور سلبریتی ها را به عنوان عوامل جهانی برای توسعه نشان می دهد. هدف اصلی گزارش ارزیابی ترسیم کمک های بشردوستانه سلبریتی ها در مقایسه با شهروندان هائیتی در رسانه ها بعد از وقوع زلزله سال 2010 است. نتایج این تحلیل ها نشان می دهد که برخلاف اهداف خوب، تصویری که سلبریتی ها در روابط شمال و جنوب نشان داده اند، باعث به وجود آمدن موانعی در راه توسعه هائیتی و افزایش نابرابری جهانی شده و به همین ترتیب انتقادات بسیاری به آنها وارد شده است. با وجود این سلبریتی ها تنها برای علایق خود فعالیت نمی کنند و قرار است مطابق با قدرت های سیاسی و چهارچوب های اجتماعی واقعی کشورهای شمالی رفتار کنند. در طی دو دهه گذشته سازمان های خیریه ای و خیّران کمک های بشردوستانه جان شان را در معرض خطر قرار داده اند تا جان افراد نیازمند در جهان را نجات دهند. برای تمجید از شجاعت سلبریتی هایی که در کمک های بشردوستانه فعالیت های بسیاری دارند، بسیاری از داستان های شان به عنوان خبر اول در رسانه ها کار شد؛ بعضی ها هم توجه کمتری به خود جلب کرده اند. با این که کارهای بشردوستانه اتفاق جدیدی در دنیا نیست، اخیرا کمک های سلبریتی ها نمود بیشتری داشته، توجه مردم را بیشتر از همیشه به خود جلب و اعتبار پیدا کرده است؛ برای همین دبیران سازمان ملل هم سفیر حسن نیت را از میان هالیوود و دیگر سلبریتی های غربی انتخاب می کند. به دلیل شهرت جهانی شان و این که چهره هایی هستند مستقل از سیاست، گمان می رود سلبریتی ها می توانند بهتر از سیاستمداران اطلاع رسانی کنند. آنها با تعهد بر <<نجات دنیا>> و جلب توجه رسانه به مشکلات ضروری کشورهای در حال توسعه و تحریک جوامع توسعه یافته <<غربی>> برای اهدای کمک این کار را انجام می دهند. به اعتقاد <<لیسا آن ریچی>> یکی از محققان برجسته قدرت، مشروعیت و تأثیر سلبریتی ها برای دستیابی به مخاطب موثرتر بوده و حتی اداره کردن آنها در رویکردهای محلی و جهانی تأثیرات بیشتری داشته است. محققان و مسئولان روابط عمومی مشهور، همزمان با افزایش نقش مفید کمک های بشردوستانه سلبریتی ها انتقادات بسیاری کرده اند. منتقدان ادعا می کنند که ترسیم فعالیت های بشردوستانه سلبریتی ها در رسانه های اصلی غربی نمایش جهان شمال و جنوب را فاسد می کند؛ با بیان این موضوع که سلبریتی های پولدار هالیوود در یک طرف و قربانیان فقیر و نیازمند در طرف دیگر قرار دارند. مهمتر از آن این است که سلبریتی ها با القای ارزش های <<غربی>> مصرف گرایی، صنعتی شدن و فردگرایی در رویکرد پیشرفت طبیعی کشورهای در حال توسعه اختلال ایجاد می کنند و باعث کاهش اقتدار حکومت آن کشور می شوند. علاوه بر آن، فعالیت های بشردوستانه سلبریتی ها مکانيسم بازاریابی بزرگی محسوب می شود و هدف آن تبلیغ برای هالیوودی ها، محبوبیت بیشتر و افزایش ارزش تصویر (برند) عمومی آنها تلقی می شود تا این که عامل متغیری باشد برای توسعه. این گزارش مشکلات حاصل از مداخله کمک های بشردوستانه سلبریتی ها را در روابط شمال-جنوب بعد از زلزله هائیتی در سال 2010 بررسی می کند. قدرت کمک های بشردوستانه معاصر در تغییر جامعه جهانی از لحاظ اجتماعی و تأثیر سازه های توسعه جهانی را با آنالیز کلمات، تصویر فعالیت های بشردوستانه سلبریتی ها که در رسانه های غربی به تصویر کشیده می شود بررسی خواهیم کرد. چهره هایی سرشناس در آمریکا (آنجلینا جولی- سفیر حسن نیت سازمان ملل، بازیگر و کارگردان، شان پن - بازیگر و موسس سازمان امدادرسانی به شهروندان هائیتی J/P و وایکلیف ژان- خواننده ای هائیتی تبار، موسس سازمان کمک رسانی Yele) که بعد از زلزله هائیتی در کمپین های خیریه ای شرکت کردند. این که از کمک های سلبریتی ها و جمع آوری آنها در هائیتی به عنوان ابزاری برای تشویق توسعه در کشورهای در حال توسعه در قسمت جنوب شده و یا این که برعکس، افزایش رفتارهای استعمارگری نو توسعه را تشویق نمی کند و باعث افزایش نابرابری جهانی میان پولدارها یا قدرتمندان و فقیران یا مستمندان می شود. سوال اصلی این است: چگونه فعالیت های بشردوستانه سلبریتی ها در مقایسه با کمک های شهروندان هائیتی در رسانه ترسیم می شود؟ سلبریتی ها بازیگران جدید کمک های بشردوستانه مفهوم کمک های بشردوستانه به ساخت زندگی اجتماعی اشاره دارد و به اوایل دهه نوزدهم برمی گردد. کمک های بشردوستانه تعاریف مختلفی دارد اما در کل رفتاری نوع دوستانه تلقی می شود که هدف آن نجات زندگی است؛ با در نظر گرفتن اصول انسانیت، بی طرفی، انصاف و استقلال. به گفته جی.پیکتت از کمیته بین المللی صلیب سرخ، می توان به این چهار اصول سه اصل دیگر هم اضافه کرد: خدمات داوطلبان، اتحاد و جهانی شدن. اصول اصلی را می توان به طور خلاصه این گونه توصیف کرد؛ انسانیت شامل تمام انسان های کره زمین می شود. بی طرفی ادعا می کند که فعالان کمک های بشردوستانه باید در درگیری ها موضع بی طرف داشته باشند، نه حامی و نه مخالف هیچ کدام از احزاب. انصاف یعنی کمک رسانی جدا از ملیت آنها مانند جنس، سن، نژاد، مذهب یا موقعیت سیاسی شان. در بحث استقلال هم فرض می شود که فعالیت های بشردوستانه نباید به کمک های مالی یا غیر مادی احزاب درگیر و یا دیگر افرادی که مستقیم یا غیرمستقیم از نتیجه آن درگیری نفع می برند، وابسته باشد. براساس تعریف صلیب سرخ، منابع مالی موسسات خیریه ای باید از خیّران خصوصی یا غیردولتی تأمین شود. این اصول دستورالعمل هایی برای سازمان های بشردوستانه تلقی می شوند که هدف اصلی آنها امدادرسانی و حمایت از مردم است؛ سازمان ها یا افرادی که از تمام این اصول پیروی می کنند خیّران ایده آل به شمار می روند. تغییر، توسعه و روابط شمال-جنوب برای درک اصول کارهای بشردوستانه سلبریتی ها تشخیص عوامل اصلي که انگیزه انسان را برای کمک رسانی یا دریافت کمک تحریک می کنند، بسیار مهم است. اهمیت توسعه و تمایل به تغییر از عوامل اساسی در تشکیل نابرابری در جهان است که در نتیجه باعث می شود چهره های قدرتمند برای کمک به مستمندان اقدام کنند؛ به عبارت دیگر، نابرابری در توسعه به استقرار روابط شمال-جنوب کمک می کند. با این که اکثریت کشورهای در حال توسعه در قسمت جنوب قرار دارد، تقسیم میان شمال و جنوب جغرافیایی نیست بلکه بیشتر بر پایه اقتصاد متنوع، سیاسی و عوامل اجتماعی است. ساختارهایی مانند تولید ناخالص داخلی، حاصل خیزی، بیکاری، میزان مرگ و میر، طول عمر و مانند اینها میزان توسعه یک کشور را رقم می زنند. علاوه بر آن، قدرت های سیاسی که در سطح داخلی و بین المللی از طریق سازمان های مختلف، ائتلاف ها و اصلاح طلبان نماینده ملت هستند، توانایی توسعه را افزایش می دهند. علاوه بر آن، پیشینه تاریخی یک کشور هم در این توسعه نقش اساسی دارد. تأثیر تاریخ در کشورهای در حال توسعه در جنوب به دلیل قرن ها روابط استعمارگرانه با شمال و جنبش های ضد استعماری از زمان پایان جنگ جهانی دوم آشکارا قابل رویت است. در مبحث روابط شمال - جنوب، توسعه بین المللی یعنی <<ارتباط کمک رسانی با هدف مبارزه با فقر و یا کاهش نابرابری اقتصادی>>. تئوری مدرنیزاسیون توسعه ادعا می کند که ماهیت تغییر جهانی است و رویکردی خطی دارد، به این معنی که تمام کشورها از مرحله در حال توسعه به توسعه یافته رویکرد مشابهی داشته اند. در میان پروسه تغییرات اجتماعی، کشورهای در حال توسعه از مشخصات کشورهای توسعه یافته تقلید می کنند. تئوری مدرنیزاسیون کشورهای قسمت شمالی را <<مرکز مدرنیته، نوآوری، صنعت پیشرفته، کارآفرینی پویا، دستاورد، عقلانیت و آزادی>> تلقی می کند. در عین حال مشخصات کشورهای قسمت جنوب <<گسترش سازمان های سنتی، کمبود نیروی کارآمد، کمبود بهره برداری از منابع داخلی، جمعیت بالا، ساختارهای غیردموکراتیک و برتری آداب و رسوم>> است. تئوری مدرنیزاسیون اغلب توسعه یک کشور به خصوص را تحلیل می کند، نظریه وابستگی رابطه میان شمال و جنوب که توسعه را در سطح بین المللی پیش می برد، توضیح می دهد. تئوری وابستگی پیشنهاد می دهد که عدم توسعه جنوب در مقایسه با شمال این است که شمالی ها کشورهای در حال توسعه را به نفع خود استثمار کرده اند. استثمار شکل های مختلفی دارد مانند مکانیسم های تجارت بین المللی، استفاده کمپانی های بزرگ از منابع نیمکره جنوبی یا ایجاد وابستگی مالی. حامیان تئوری وابستگی معتقد ند که کشورهای در حال توسعه باید با یکدیگر همکاری کنند تا بتوانند با اتکا به نیروی خود در داخل به توسعه و پیشرفت کمک کنند و میزان وابستگی به شمال کم شود. این ادعا دقیقا مقابل طرفداران تئوری مدرنیزاسیون است که اعتقاد دارند همکاری با شمال و ایجاد بازار جهانی، نهادها و ارزش ها تغییرات مثبتی را در جهت توسعه ایجاد می كند. ادغام این دو تئوری بر اهمیت روابط شمال و جنوب در توسعه جهانی تأکید می کند و دخالت پولدارها را به نگرانی های فقرا توجیه می کند. تعداد سازمان های واقع در قسمت شمال که در راه توسعه کشورهای جنوب نقش دارند، قابل توجه است. هدف اصلی این سازمان ها بالا بردن میزان آگاهی از نگرانی های کشورهای جنوب است تا بتوانند برای فعالیت هایشان در زمینه توسعه کمک های مالی جمع آوری کنند. با این حال، عموم مردم در جهان به مشکلات کشورهای در حال توسعه توجه کمتری می کنند و احتمال آن که به خیریه ها کمک کنند، زیاد نیست؛ به همین دلیل سازمان های بشردوستانه، خیّران و افراد نیازمند را به <<برند>> تبدیل می کنند. مفهوم <<سلبریتی>> در مطالعات توسعه در ابتدا لازم است مفهوم و تعریف واژه <<سلبریتی>> را در منظر آکادمیک و علمی در مطالعات توسعه مورد بررسی قرار دهیم. آیا سلبریتی معنایش شهیر بودن است؟ آیا سلبریتی تنها به صنعت سرگرمی تعلق دارد و همه ثروتمند هستند؟ در این صورت در این دوره و زمانه اگر فردی بخواهد سلبریتی باشد نیازی نیست که هنرپیشه نخبه ای باشد یا خواننده خوبی. نقطه نظر (تعریف بروکینگتون) مقابلی نیز وجود دارد که می گوید هر فردی که بتواند توجه تعداد زیادی را چه در محیط آفلاین و چه آنلاین به خود جلب کند، سلبریتی است. از دل این نقطه نظر است که این تعریف بیرون می آید هر کسی که ظهور و بروز عمومی در سطحی وسیع داشته باشد به نوعی سلبریتی محسوب می شود. مسلما از این ظهور و بروز منافعی نیز حاصل می شود که یا خود فرد از این منافع استفاده می کند یا دیگرانی هستند که کارشان مدیریت استفاه از این منافع است. برمبنای این تعریف، سلبریتی ها کسانی هستند که از روی برنامه و به صورت هدفمند و مستمر تلاش می کنند در معرض توجه مردم و رسانه ها قرار بگیرند. بنابراین افرادی نظیر سیاستمداران، فعالان محیط زیست و حقوق بشر، فعالان اجتماعی، وبلاگ نویسان، مدل ها، موسیقیدان ها و هنرپیشه ها همه ذیل چنین تعریفی قرار می گیرند. افرادی که به هر دلیلی به واسطه یک مصاحبه با یک روزنامه شهرتی گذرا به دست می آورند را نمی توان سلبریتی محسوب کرد. چهره هایی که بدون خواست خودشان و برنامه در رسانه ها حضور می یابند را نیز نمی توان سلبریتی محسوب کرد. تعریف دیگری از سلبریتی از سوی <<روجک>> در سال 2001 ارایه شده است؛ سلبریتی کسی است که حایز مقامی عالی رتبه، شهرتی همه گیر یا صفتی بزرگ باشد که از سوی رسانه ها به او داده شده است. این تعریف بعدها در سال 2004 از سوی ترنر کامل تر شد. ترنر این مبحث را نیز به این تعریف افزود که سلبریتی کسی است که علاقه مردم برای دانستن درباره زندگی خصوصی اش بسیار بیشتر از علاقه ای است که آنها به دانستن دستاوردهای حرفه ای اش نشان می دهند. تعاریف دیگری نیز از سوی بالتانسکی و تونات ارایه شد. آنها معتقد بودند سلبریتی کسی است که شهرت فراگیر دارد، عموم مردم او را می شناسند، فرد موفقی است و از افراد دیگر متمایز است. با تجمیع همه تعارف بالا می توان به تعریفی کامل از مفهوم واژه سلبریتی رسید. سلبریتی کسی است که هدف اصلی اش فعالیت برای به دست آوردن سود است. او به صورت هدفمند سعی می کند توجه عمومی را به خود، حرفه و زندگی شخصی اش جلب کند. از این پس، این تعریف بیشتر در این متن مورد استفاده قرار خواهد گرفت و سلبریتی هایی که در این متن از آنها نام برده می شود همه متعلق به صنعت سرگرمی (آنجلینا جولی) هستند، هم سیاستمدارند (بیل کلینتون) و هم روشنفکر و نخبه (بیل گیتس). سلبریتی ها پدیده های جدیدی نیستند. جوامع بشری همواره به برخی افراد بیشتر توجه می کردند و در نتیجه آنها از شهرت بیشتری در مقایسه با دیگران برخوردار بوده اند، بنابراین افزایش توجه و علاقه به افراد مشهور لزوما محصول عصر مدرن و دیجیتال نیست، بلکه مربوط به یکی از جنبه های تحولات تاریخی بشر است. البته درجه اهمیت و میزان توجه به زندگی سلبریتی ها در عصر حاضر بسیار افزایش یافته است. حضور سلبریتی ها نه تنها باعث جلب توجه عموم مردم شده، بلکه توجه دانشگاهیان را نیز به خود جلب کرده است. تحقیقات گسترده ای از سوی دانشگاهیان در این حضور انجام شده است. از معروف ترین این تحقیقات می توان به تحقیقاتی اشاره کرد که بروکینگتون در سال 2014 و ریکی در سال 2016 انجام داده اند. هر دو معتقدند که در جامعه امروزی سلبریتی ها یکی از بازیگران اصلی حلقه ارتباطی میان شمال و جنوب هستند. با توجه به این که سلبریتی ها از امتیازات ویژه ای برخوردار هستند، می توانند در جنبه های گوناگونی از حیات بشری ایفای نقش کنند. آنها می توانند در کمک های بشردوستانه و روند توسعه کشورها پیشرو باشند. در حقیقت امروز برخی از موسسات، سازمان ها و بنیادهای خیریه و بشردوستانه برای عقد قرارداد با سلبریتی ها با هم درحال رقابت هستند و اساسا استفاده از قدرت سلبریتی ها به صورت یک اصل پذیرفته شده، سیستماتیک و فرمول موفقیت مورد شناسایی قرار گرفته است. این سازمان ها تلاش می کنند با استفاده از قدرت سلبریتی ها راهی را که باید در یک سال پیمود، در طول یک ماه بپیمایند و در بسیاری از موارد موفق نیز می شوند. از آن جایی که سلبریتی ها از سوی طیف های مختلفی از جامعه مورد توجه قرار می گیرند، به ناگاه این قدرت را پیدا می کنند که به راحتی با این طیف های گسترده در مدت زمان بسیار کوتاه ارتباط برقرار کنند. درواقع امروز فعالیت سلبریتی ها در مسائل بشردوستانه درحال تبدیل شدن به یک صنعت است. صنعتی که سلبریتی ها در آن با یکدیگر رقابت می کنند تا بتوانند پوشش خبری بهتر و بیشتر در رسانه های عمومی داشته باشند، چراکه به خوبی می دانند با این کار می توانند تصویری بسیار زیبا از خود در ذهن طرفداران شان بسازند. براساس نظرسنجی هایی که انجام شده اکثر مردم اعتماد بیشتری به سلبریتی های صنعت سرگرمی دارند تا سلبریتی های سیاستمدار. برخی از سیاستمداران هستند که تنها در یک کشور قدرتمند هستند، اما سلبریتی های صنعت سرگرمی شهرتی جهانی دارند، بنابراین، این قدرت را دارند که پیام خود را با سرعت و قدرت در سراسر جهان مخابره کنند. وقتی سلبریتی ها در موضوعات بشردوستانه در قالب امداد، خیریه یا سفیران امداد فعالیت می کنند، درواقع سفیران توسعه بین المللی بین شمال و جنوب خواهند بود. در چنین شرایطی است که آنها نوعی دولت جهانی را شکل می دهند که به سرعت آگاهی جوامع انسانی را برای حل مشکلات جامعه بشری به خدمت می گیرند. به این صورت است که سلبریتی ها کیفیت و میزان روابط میان شمال و جنوب را رقم می زنند. این صفحه طی روزهای آینده در چهارچوب مطالب متعددی نقش سلبریتی ها را در کمک های بشردوستانه بررسی می کند.