روزنامه شهروند کد خبر: 126231 تاریخ خبر: ۱۳۹۶ شنبه ۲۱ بهمن انتظار از موجود ۴۰ ساله! فردا ۲۲ بهمن سالروز انقلاب اسلامی است و این انقلاب وارد چهلمین سال پیروزی خود می شود. باید نگاهی منصفانه به موفقیت ها و شکست های مردم ایران در خلق و راهبری این انقلاب داشت. این انقلاب و نظام برآمده از آن نه سراسر شکست و عقب نشینی و پسرفت بوده است و نه به تمامی شامل گزاره های موفقیت و پیروزی و رسیدن به اهداف و شعارهای انقلاب می شود. در این میان چند نکته مقدماتی درباره انقلاب را باید در نظر داشت. اول اینکه هیچ مردمی نادان و بیکار نیستند که از روی سرخوشی دست به انقلاب بزنند. به طور کلی چنین چیزی غیرممکن است. شاید بتوان تعداد اندکی را فریفت و به راهی کشاند، ولی یک ملت با تمامی نخبگانش را نمی توان قانع کرد که در مسیری برخلاف مصالح خودش گام بردارد. ممکن است ملتی اشتباه کند، و تاریخ نشان دهد که فلان اقدام مردم بهتر بود به گونه دیگری رخ می داد، ولی مردم در زمان وقوع براساس فهم جاری عمل کرده اند. آنچه که موجب انقلاب شد نارضایتی عمومی مردم از شاه و رژیم او بود. هر رژیمی که نتواند رضایت مردم خود را به دست آورد، دیر یا زود دچار بحران می شود. این واقعیت در مورد رژیم شاه بطور کامل صادق بود که در سال 1356 و 1357 نه تنها یک دشمن خارجی هم نداشت که علیه او توطئه کنند، بلکه همه از آن حمایت می کردند. آمریکا و غرب دربست در حمایت او بودند چرا که به خوبی جیب آنان را پر می کرد. با اتحاد جماهیر شوروی نیز به تفاهمی روشن رسیده بود. رهبر چین کمونیست نیز در همان مقطع به ایران سفر کرد تا تعلق خاطر خود را نشان دهد. در همسایگان نیز با پاکستان و ترکیه روابط نزدیک و در قالب پیمان سنتو همکاری داشت. کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس نیز رقمی نبودند که برایش خطر باشند و با عراق صلح کرده بود و از طریق قرارداد الجزایر خیالش از عراق نیز آسوده خاطر شد. حتی در داخل نیز گروه های چریکی را تارومار کرد و آخرین هسته آنان را در تابستان ۱۳۵۵ نابود نمود. پس چرا این رژیم سقوط کرد؟ پوسیدگی از درون و نداشتن حامی در داخل کشور، چنان آن را در سراشیبی سقوط قرار داد که تاریخ چنین سقوطی را برای هیچ کشوری به یاد ندارد و کسی هم انتظارش را نداشت. دوم این که انقلاب پیروز شد ولی تضادهای درونی جامعه ایران که به وسیله رژیم شاه حل نشده بود و در یک مسیر طبیعی به تفاهم تبدیل نشده بود، به یک باره شعله ور شد و آتش اختلافات زبانه کشید، عراق نیز فرصت را مغتنم شمرد تا بلکه از این آب گِل آلود ماهی بگیرد و سیادت خود را در منطقه برقرار کند، و آغازگر جنگ گردید. و بیش از یک دهه را کشور در درگیری با تجزیه طلبان و گروه های مسلح داخلی و جنگ خارجی گذراند تا گروه های داخلی شکست خوردند و جنگ نیز بدون از دست دادن ذره ای از خاک کشور به پایان رسید. در این 39 سال دستاوردهای مهم در حوزه های مشارکت جویی، سیاست خارجی، آموزش و بهداشت و... وجود داشته است ولی شکست ها یا عدم موفقیت ها نیز کم نبوده، در ریشه کنی فقر و نابرابری و فساد و بیکاری و مشکلات زیست محیطی و آب نیز شاهد این عدم موفقیت ها هستیم. مسأله اصلی این نیست که موفقیت ها و شکست ها را در کفه ترازو بگذاریم و با یکدیگر مقایسه کنیم. زیرا از یک سو این مقایسه چندان ساده نیست، زیرا دو طرف ماجرا از یک جنس نیستند، از سوی دیگر نتیجه هرچه باشد تأثیر چندانی در وضع فعلی ما ندارد، زیرا این مسأله ای تاریخی است و آنچه که امروز برای ما بیش از هر چیزی اهمیت دارد، رفع نقایص و کمبودها است. داوری درباره عملکرد یک جامعه و ملت را می توان به تاریخ سپرد، ولی اکنون بیش از پیش ضرورت دارد که مشکلات جامعه خود را حل کنیم. اولین و مهم ترین مشکلی که نزد مردم دیده می شود، نابسامانی های اقتصادی از قبیل تورم و بیکاری و... است. ولی ریشه این نابسامانی اقتصادی در شکاف و مشکل سیاسی رخ داده در جامعه است که مردم ما را از یک ملت واحد و متحد به شکل مردمی چند تکه و جدا از یکدیگر تصویر می کند. مردمی که گویی درک مشترکی از منافع ملی خود و چگونگی رسیدن به آن را ندارند. جامعه ای که امید و رویای خود را از دست داده است. جامعه ای که به ظاهر کسی نمی خواهد مسئولیت پذیری نشان دهد. همه به نحوی معترض هستند و معلوم نیست که چه کسی یا کسانی باید به اصلاح امور همت گمارند؟ و اگر چنین کسانی هستند، آیا ابزار و زمینه های کافی برای اصلاح امور را در اختیار دارند یا خیر؟ مشکلات مردم فقط به مسائل اقتصادی محدود نمی شود. فساد و بی عدالتی نیز مسأله دیگری است که با گستردگی آن نمی توان حتی بهبود وضع اقتصادی را انتظار داشت. در کنار اینها مسائل دیگری نیز به وجود آمده که مهم است. نسل جدیدی پا به عرصه گذاشته که با گذشته تاریخی و انقلاب ارتباط عاطفی و حتی شناختی ندارند و مطالبات و ارزش های خاص خود را دنبال می کنند. در این میان جای یک مسأله خالی است. اینکه نیروهایی که در انقلاب بوده اند یک بار و برای همیشه دور هم جمع شوند و ببینند کجای کار مشکل دارد و چگونه می توان از این مشکلات عبور کرد. از یک موجود ۴۰ ساله چنین درخواستی حداقل انتظاری است که می توان داشت. چهل سالگی اوج عقلانیت است. آیا انقلاب ایران هم این اوج را به نمایش خواهد گذاشت؟