روزنامه شهروند کد خبر: 121563 تاریخ خبر: ۱۳۹۶ يکشنبه ۱۰ دي زلزله و اعتراضات اخير چرا از وجود چند اعتراض شوكه مي شويم؟ اصولا چرا انتظار نداريم كه مردم معترض باشند؟ مگر صاحب حكومت مردم نيستند، پس چرا حقي ندارند معترض باشند؟ كدام كشور حتي توسعه يافته و مرفه را مي توان پيدا كرد كه مردم آن جا اعتراض نكنند؟ پس چرا نگران مي شويم يا چرا اعتراضات با افراد محدود و موضوعات خاص به سرعت تبديل به اعتراضات گسترده با موضوعات عام و كلي مي شود؟ پاسخ اين است كه اعتراضات مثل زلزله است. اگر انرژي داخل زمين این امكان را داشته باشد كه همواره تخليه شود و مثلا زلزله هايي بیاید که با قدرت حتي تا 4ريشتر اندكي ترس ايجاد مي كند، در نهايت خساراتي بر جا نمي گذارد. بنابراين وجود راه هايي براي تخليه انرژي زمين و پاسخ مثبت دادن به آنها، مي تواند مانع از شكل گيري انرژي هاي متراكم و وقوع زلزله هاي قوي شود. همان طور كه زلزله 5ريشتري جنوب غرب تهران همه را نگران كرد ولي خسارت خاصي ايجاد نكرد، اعتراضات اخير نيز مي تواند همين نقش را ايفا كند و همه را به صرافت طبع بيندازد كه چه رفتاري را در جهت اصلاح امور انجام دهند، بنابراين اگر اعتراضات مردم امري معمول و عادي باشد، چند نتیجه خوب دارد. نخست اين كه اعتراضات به معناي بروز آن چيزي است كه درون مردم وجود دارد و آنچه از نارضايتي درون مردم است، معمولا از امور عادي و حتي جزيي شروع مي شود و اگر بروز پيدا كند و مورد توجه قرار گيرد، هميشه اعتراضات در همين حد كوچك مثلا 3 يا 4 ريشتر خواهد بود، ولي هنگامي كه امكان بروز اعتراضات مزبور نباشد، به مرور زمان موضوعات مورد اعتراض متعدد مي شود و مردم نيز با تعميم دادن مسائل از امور جزيي عبور مي كنند و به امور كلي تر و عام تري مي رسند. ولي اين تنها مشكل ماجرا نيست، بلكه اگر اعتراضات قابل بيان باشد، همه ياد مي گيرند كه اعتراضات را به صورت مدني، سازمان يافته و از موضع مسئوليت و شناسنامه دار انجام دهند. در حالي كه اگر براي اعتراضات مفري و امكاني نباشد، هنگامي كه آغاز مي شود، ظرفيت آن را دارد كه به سرعت غيرمدني، خشونت آميز و بدون شناسنامه شود و دود چنين اعتراضاتي به چشم همه جامعه خواهد رفت. مشكل ديگری هم هست که ممانعت نسبت به اعتراضات مدني و قانوني موجب ناآگاهي جامعه و حكومت نسبت به مردم مي شود. اگر مردم اجازه نداشته باشند كه رفتار عادي و مطالبات و خواست هاي خود را بروز دهند، اين امر به معناي نبودن چنين مطالبات و خواست هايي نزد مردم نيست، ولي كساني كه مانع از بروز هر گونه احساسات و اعتراضات مردم مي شوند، مجرای آگاهي خود را از جامعه مسدود و گمان مي كنند كه مردم همه راضي هستند، درحالي كه مردم به گونه ديگري مي انديشند و دوست دارند به گونه ديگري رفتار كنند، ولی آزادی لازم را ندارند. جامعه مبتني بر ريا و دورويي ناشي از چنين وضعي است. هر كس در مراسم و در موقعيت هاي رسمي و نزد رئيس اداره و براي حل شدن مشكل گزينش و استخدام و... به گونه اي سخن مي گويد، لباس مي پوشد و رفتار مي كند كه در ذهن مخاطب چنين تصوير شود كه وي فردي همسو با اوست، ولي هنگامی که از اين موقعيت بيرون آمد و به قول معروف به خلوت رفت آن كار ديگر مي كند! حرف ديگر مي زند و به گونه ديگري رفتار مي كند. بنابراين بدترين زيان اين نوع محدوديت ها، ناآگاه شدن ايجادكنندگان محدوديت نسبت به واقعيت هاي بيروني است و از آن جا كه نمي توان محدوديت را براي هميشه اعمال كرد، روزي كه بروز پيدا مي كند، دچار تعجب مي شويم. روزي كه مي بينيم افراد نزديك به ما نيز آن طور كه تصور مي كرديم فكر و رفتار نمي كنند. گمان مي كنيم كه آنان تغيير ماهيت داده اند، در حالي كه آنان همين بودند كه الآن خود را نشان مي دهند، در گذشته اجازه بروز نداشتند و اكنون امكان آن را فراهم كرده اند. محدودكننده ها بايد متأسف از رفتار خود باشند. يكي ديگر از وجوه تشابه اعتراضات مردمي و زلزله، فعال شدن گسل هاي همجوار زلزله است. همان طور كه احتمالا شنيده ايد بارها گفته شده كه زلزله جنوب غرب تهران و البرز ممكن است گسل هاي اصلي تهران را فعال كند. گسلي كه احتمالا انرژي بيشتري ذخيره دارد و ممكن است به علت يك زلزله كوچك فعال شود. درواقع اين زلزله ها نقش پيش زلزله را بازي مي كنند. در شرايطي كه مردم نتوانند آنچه را كه فكر مي كنند بروز دهند، هميشه كوچكترين اعتراض ممكن است گسل هاي ديگر را فعال كند. گسل هاي سياسي، اجتماعي و فرهنگي ظرفيت فعال شدن به وسيله گسل اقتصادي و معيشتي را دارند. خوشبختانه وجود حداقلي از رقابت هاي انتخاباتي، اين امكان را فراهم مي كند كه انرژي بخش سياسي البته فقط تا حدودي تخليه شود ولي گسل هاي اجتماعي و فرهنگي اهميت قابل توجهي دارند، هرچند در ايران شرايط به گونه اي است كه مرزهاي مشخصي ميان اين چهار مقوله نمي توان كشيد.