زمانی برای خندیدن VS استیج
 

 

احمد‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌رضا  کاظمی طنزنویس [email protected]

یکی ازخصوصیات ما ایرانی‌ها این است که از لغات انگلیسی خیلی خوشمان می‌آید و دربرابر اصطلاحات خارجی (بخصوص جدیدالورودهاش!) شدیدا ضعف داریم! تا چند‌ سال پیش اگر می‌رفتید خواستگاری و ازتان می‌پرسیدند شغلتان چیست و شما جواب می‌دادید «کمدین» هستم، نه‌تنها دخترشان را بهتان نمی‌دادند بلکه نمی‌گذاشتند حتی یک موز هم بردارید و به شما به چشم «منیژک دربار» نگاه می‌کردند! اما الان مدتی است که به مدد برنامه خندوانه مردم با پدیده جدیدی به اسم «استندآپ کمدی» آشنا شده‌اند، جوری که شما الان بروید خواستگاری و بگویید «شغل من اجرای استندآپ کمدیه» همه می‌گویند «اوه مای‌گاد» و نه‌تنها دخترشان را بهتان می‌دهند بلکه خود پدر عروس شخصا برایتان موز پوست می‌کند! در واقع اگر تا چند سال پیش هرکس که از خانه‌شان قهر می‌کرد، می‌رفت خواننده می‌شد، الان می‌رود «استندآپ کمدین» می‌شود.
دراین راستا، می‌توان ادعا کرد که صداوسیما ازشبکه‌های ماهواره‌ای خیلی آپدیت‌تر بوده و به جای برگزاری مسابقه استعدادیابی در زمینه خوانندگی، امسال روی این موج استندآپ کمدی‌زدگی سوار شده و برنامه‌ای به اسم «زمانی برای خنده» تولید کرده است. توی این برنامه به سبک برنامه استیج ازکسانی که درخودشان توانایی اجرای استندآپ می‌دیدند، تست می‌گرفتند، چند داور آنها را برای تیم خودشان انتخاب می‌کردند و بعد هی مرحله به مرحله بالا می‌رفتند! اما جالب‌ترین نکته دراین برنامه شباهت‌های داوران آن با داوران استیج بود! ذوق‌کردن‌ها و خنده‌های نصرالله رادش درحین اجراهای بی‌مزه کمدین‌ها آدم را یاد هِدزدن‌های بابک سعیدی با آهنگ‌های دیفن‌هیدرامین‌آسا (از حیث خواب‌آوربودن) و کسل‌کننده استیج می‌انداخت.
 باورکنید که بعضی استندآپ کمدی‌ها گاهی به قدری مرزهای بی‌مزگی را درمی‌نوردیدند که وارد فضای «مرثیه» می‌شد و طرف اگر شوخی‌هایش را توی مجلس ختم تعریف می‌کرد، بدون ‌شک اشک همه حضار را درمی‌آورد! یا مثلا ما توی برنامه استیج داوری داشتیم در کارنامه‌اش «وای که دل حلیمه/ اسیر خواستگاره/ کریم میره به جنگش/ اونو به دست بیاره/ آخ که عشق حلیمه جادوی روزگاره/ شکستن طلسمش کار کریم زاره!» و «ممد حیدری! ‌ای و وای و وای‌وای» دارد ولی تو برنامه یک‌جوری از «نبودن تحریرهای ریز ایرانی در صدا» ایراد می‌گرفت که هرکس نمی‌دانست، فکر می‌کرد طرف اسمش همایون شجریان است نه شهرام آذر!
خانم «شهره لرستانی» با وجود این‌که توی کارنامه هنری خودش بازی درنقش همسر حاجی گیرینف اخراجی‌ها را دارد، گاهی یک‌جوری توی ذوق کمدین‌های برنامه می‌زد که وودی آلنِ درونِ طرف کامل نابود می‌شد و جای خودش را به مجید خراطهای درون می‌داد! درمورد دو داور باقیمانده و همین‌طور مجری برنامه هم اگرچه بنده هرچقدر فکر کردم تشابه خاصی به جز گِردبودن و تُپلی نسبی «حسین رفیعی» و «حامد نیک‌پی» از ناحیه صورت ندیدم، اما به هرحال این مسأله چیزی از شایستگی‌های «زمانی برای خندیدن» در کپی‌برداری از استیجی که خودش کپی‌برداری از نمونه‌های خارجی‌ست، کم نمی‌کند!

 


 
http://shahrvand-newspaper.ir/News/Main/96198/زمانی-برای-خندیدن-VS-استیج