دادن تيغي به دست راهزن!
 

 

از 15 اسفند تا 22 اسفند هفته منابع طبيعي نام گرفته است. پرسشي كه براي هر فرد ناظري پيش مي‌آيد اين است كه در اين هفته يا در روز‌هاي ديگر ‌سال براي منابع طبيعي ایران چه كاري انجام مي‌دهيم؟ آيا منابع طبيعي نيازمند بزرگداشت! يا تعیین هفته و روزي هستند؟ از زماني كه اين هفته به اين نام شناخته شده، سياست‌هاي ما در مورد منابع طبيعي چه فرقي كرده است؟ آب، جنگل، خاك، مرتع، كوه، دريا، درياچه، تالاب، رودخانه، هوا و حيات ‌وحش در ايران چه سرنوشتي پيدا كرده‌اند؟ اجازه دهيد كه قدري عيني‌تر سخن بگوييم. اخيرا مشاور عالي اقتصادي رئيس‌جمهوری 6 اَبَرچالش را براي اقتصاد ايران برشمرده است. منظور از اَبَرچالش اين است كه حل آنها در گرو اجماع و اراده ملي كليه نيروهاست و بايد هزينه‌هاي فراواني براي آنها صرف كرد. اين 6 مورد، چالش يا مشكل عادي نيستند و عبارتند از:   منابع آب، مسائل زيست‌محيطي، صندوق‌هاي بازنشستگي، بودجه دولت، نظام بانكي و بيكاري فزاينده. دو مورد نخست را در ذيل منابع طبيعي بايد قرار داد. اتفاقا حل اين دو چالش بسیار مشكل‌تر از 4 چالش ديگر است. سوال اساسي كه بايد بدان پاسخ داد اين است كه چرا در اين 6 مورد به‌ويژه دو مورد نخست دچار بحران و به تعبير ديگر اَبَرچالش شده‌ايم؟ تا وقتي كه به اين پرسش جواب ندهيم، نمي‌توانيم از تله اين بحران خارج شويم.
علت نخست و مهم در درك ما از رابطه‌اي است كه با محيط‌ زيست و منابع طبيعي خود داريم. اين درك واجد معناي درستي نيست. در قديم رابطه بشر با طبيعت، رابطه‌ای متوازن و متعادل بود. از طبيعت و منابع آن در حد نياز بهره مي‌برد و در حفظ آن نيز كوشا بود. نمونه آن را در قنات مي‌بينيم. قنات پديده‌اي است كه به برداشت متوازن آب از طبيعت كمك مي‌كند. به ميزاني كه بارش و نفوذ آب باشد، قنات نيز آن را در اختيار بشر قرار مي‌دهد، اگر‌ هزار ‌سال هم از اين پديده استفاده شود، خللي در گردش امور آب در طبيعت ايجاد نمي‌شود. ولي حفر چاه و استفاده از موتور برق از جنس ديگري است. قدرت بشر در استخراج آب از زمين به شكل بي‌سابقه‌اي افزايش يافته است. مي‌تواند در مدت کوتاهی آن‌قدر آب از زمين بكشد كه سطح آب زيرزميني پايين و پايين‌تر برود تا جايي كه ديگر امكان كشيدن آب نباشد. در اينجا رابطه بشر با منابع طبيعي، رابطه‌اي استثمارگونه مي‌شود، در حالي كه در گذشته اين رابطه حيات‌بخش بود. در جنگل هم همين حالت ديده مي‌شود كه ميان مردم و جنگل و حتي حيات‌ وحش آن يك ارتباط نزديك و بهره‌مندي حيات‌بخش وجود داشت، ولي از وقتي كه اره‌برقي براي قطع درختان و نيز كاميون و جرثقيل براي حمل درختان بريده شده به وجود آمد، اين رابطه مثل مورد آب و موتورهاي قوي براي كشيدن آب شد. به همين دليل است كه تمامي شاخص‌هاي منابع طبيعي ايران شامل ميزان سطح جنگل، كيفيت و ميزان آب، وجود تالاب‌ها و درياچه‌ها، كيفيت مراتع و خاك، وضعيت حيات ‌وحش و بالاخره وضع آلودگی هوا درحال نزول است و هنوز هم اين نزول متوقف نشده است و تا هنگامي كه نپذيريم منابع طبيعي سرمايه‌هاي ابدي و متعلق به همه نسل‌هاست و همان قدر كه ما در استفاده از آنها مي‌كوشيم و حق داریم، بايد در حفظ و صيانت از آنها نيز كوشا باشيم، ممكن نيست بتوانيم گام موثري براي حل اين اَبَرچالش برداریم.
علت دوم شايد در شكل‌گيري اين بحران نقش بيشتري داشته باشد. در توليد هر كالا چند عامل نقش دارد. سرمايه، نيروي كار، اطلاعات، منابع طبيعي. رفتار اقتصادي ما به‌گونه‌اي است كه مي‌كوشيم هركدام از اين عوامل را كه ارزان‌تر است، بيشتر استفاده كنيم. در اين ميان نيروي كار در ايران از بسياري از كشورها ارزان‌تر است، ولي ارزان‌تر از نيروي كار، منابع طبيعي است. يك نمونه معمول آن پساب‌هاي صنعتي است. يك كارخانه كه داراي پساب آلوده‌كننده است به راحتي مي‌تواند آن را داخل محيط‌ زيست يا حتي رودخانه تخليه كند، بدون اينكه هزينه‌اي بدهد، ولي در يك جامعه توسعه‌يافته چنين كاري با مجازات و جرايم بسيار سنگيني مواجه مي‌شود. در نتيجه آن كارخانه مستقيما به تصفيه پساب خود اقدام مي‌كند، زيرا اين كار مقرون به‌صرفه‌تر است تا آن را وارد محيط‌ زيست كند. نمونه دیگر و بسيار رايج آن در مصرف انرژي و سوخت‌هاي فسيلي است. چون در ايران اين منابع زياد استخراج مي‌شوند به قيمت اندك آن را صرف  و نه‌تنها منابع را مستهلك مي‌كنيم، بلكه آلودگي هوا را نيز به جان خود مي‌خريم. هر جا در عوامل توليد كم مي‌آوريم، بلافاصله منابع طبيعي را جايگزين آن مي‌كنيم. استحصال بي‌رويه ما از جنگل، آب و مراتع نمونه روشن اين رفتار است. اگر به پاسخی که رئیس کمیسیون اصل 90 مجلس به پرسش خبرنگار شرق داده توجه کنیم این ادعا تأیید می‌شود.
«پرسش: گفته‌اید که دولت قبل به جای پول، زمین و منابع طبیعی به پیمانکار اتوبان تهران- شمال داده، دلیل این مسأله چه بوده و چه اسنادی در اختیار دارید؟
پاسخ: اسناد این پرونده در آرشیو کمیسیون اصل ٩٠ است. دولت (گذشته) پول نداشته تا دستمزد پیمانکار تهران- شمال را بپردازد و به همین خاطر بخش بزرگی از منابع طبیعی را تهاتر کرده است. البته باید بگویم که زمین‌خواری و تجاوز به منابع طبیعی به‌لحاظ کثرت یکی از بیشترین تعداد پرونده‌ها را در کمیسیون اصل ٩٠ به خود اختصاص داده است. یک‌هزار و ٥٠٠ پرونده بررسی‌نشده از دوره نهم مجلس در کمیسیون اصل ٩٠ جا خوش کرده و اگر همه مجلس بسیج شوند باز هم نمی‌توانیم به ابعاد فساد گزارش‌شده رسیدگی کنیم. متاسفانه بخش بزرگی از منابع طبیعی و جنگل‌ها در دولت قبل به‌دلیل نپرداختن اجرت و دستمزد پیمانکار تهاتر شده است.»
عامل سوم نيز فقدان قدرت بازدارندگي و نظارتي ماست. ما مثل بيماري مي‌مانيم كه ديابت دارد ولي توانايي آن را ندارد كه در برابر وسوسه خوردن غذاهاي شيرين مقاومت كند. ما توان تخريب و استحصال بي‌رويه از منابع طبيعي را به دست آورده‌ايم ولي به موازات آن قدرت جلوگيري از اين كار را در چارچوب قوانين و مقررات به دست نياورده‌ايم، در نهايت مصداق اين شعر مولوي مي‌شويم:  
بدگهر را علم و فن آموختن/ دادن تيغي به دست راهزن
واقعيت همين است كه ما در نحوه تعامل با منابع طبيعي بدگهری هستيم كه با مسلح شدن به علم و فن، به راهزني اين منابع مشغول هستيم.


 
http://shahrvand-newspaper.ir/News/Main/95467/دادن-تيغي-به-دست-راهزن!