نگاهی به پیشینه لوطی‌گری و خاستگاه و کارکرد لوطیان از گذشته‌های دور تا روزگار معاصر؛ گفت‌گو با ویلم فلور، ایران‌شناس هلندی
 
لوطی‌گری، لوطیان و زیست اجتماعی در تاریخ ایران
 
عیاری، بازمانده جنبش‌های اجتماعی دوره ساسانی است نگاه منفی به لوطیان در تاریخ ایران پررنگ‌تر است
 

ماهرخ ابراهیم‌پور| برخی پدیده‌ها در تاریخ ایران، هیچگاه جاذبه خود را از دست نمی‌دهند. آن‌ها گاه جذاب، گاه شگفتی‌آور و گاه اسرارآمیزند. لوطی‌گری و لوطیان از جمله مسایل پیچیده تاریخ ایران به شمار می‌آید. شرق‌شناسان و ایران‌شناسانی بسیار به پدیده‌ها و مسایل گوناگون تاریخ پرداخته‌اند. درباره لوطیان مطالبی فراوان تاکنون نوشته شده است که بخشی از آن‌ها به کوشش‌های پژوهشگران غیر ایرانی بازمی‌گردد. اما گونه نگاه، تحلیل و دریافت آن‌ها به این پدیده باعث شده است که پژوهشگران ایرانی نیز بخواهند روایت خود را بازتاب دهند. نگرش شرق‌شناسان و ایران‌شناسان به مسایل ایران گاه با یک کلی‌نگری همراه می‌شود، گاه به دلیل نداشتن اطلاعات عمیق با سوء تفاهم همراه است، گاه نیز به دلیل نداشتن شناخت کافی از جزییات تاریخ اجتماعی ایران نظریه‌ها یا تئوری‌هایی مطرح می‌کنند که در ظرف ایران نمی‌گنجد. آنان اما گاه از دریچه‌هایی نو با ظرافت و ریزبینی به تاریخ ایران به ویژه در حوزه اجتماعی نگریسته‌اند که بسیاری از پژوهشگران و تاریخ‌نگاران ایرانی بدان‌ها توجه نداشته‌اند.
در میان ایران‌شناسانی که علاقه‌مندانه به مطالعه و پژوهش درباره ایران پرداخته‌اند، به ویلم فلور، پژوهشگر، تاریخ‌نگار و نویسنده هلندی می‌توان اشاره کرد. او سال‌های پیاپی درباره تاریخ اجتماعی، اقتصادی و هنری پژوهیده و تالیف‌هایی پرباری منتشر کرده است. این آثار در بسیاری از موارد زمینه پژوهش‌های بعدی پژوهشگران ایرانی و غیر ایرانی را در پی آورده‌اند. ویلم فلور از سال 1983 میلادی در بانک جهانی به عنوان کارشناس انرژی مشغول بوده و با مسایلی چون برق‌رسانی به روستاها، انرژی توده آلی، انرژی‌های جایگزین و تجدیدناپذیر سروکار داشته است. وی در زمینه پیشرفت اقتصادی، جامعه‌شناسی، زبان‌های فارسی و عربی در دانشگاه اوترخت هلند دانش آموخته و درجه دکترای خود را در جامعه‌شناسی از دانشگاه لیدن گرفته است. وی اکنون بر تاریخ ایران دوره صفوی متمرکز شده است. «جزیره خارک طی قرون»، «تاریخ کرمانشاه»، «تاریخ بیمارستان‌ها در ایران»، «صنایع پارچه‌بافی ایران» و «نهادهای دربار و حکومت صفوی» در دسته آثار و تالیف‌های جدید فلور جای می‌گیرند. او پیش‌تر کتابی ارزشمند نیز با نام «سلامت مردم در ایران قاجار» نگاشته است. «گذری بر تاریخ لوطی» یک مقاله مهم از این پژوهشگر برجسته تاریخ ایران به شمار می‌آید که ما را به دنیای اسرارآمیز این دسته از ایرانیان در گذشته‌های دور تا روزگار معاصر می‌برد. پیش‌تر با رضا مختاری اصفهانی که پژوهشی درباره لوطیان را در دست انتشار دارد، گفت‌وگو کردیم. این پژوهشگر در آن گفت‌وگو به برخی نظریات فلور اشاره داشت. حضور ویلم فلور در ایران، زمینه‌ای مناسب فراهم آورد تا بتوانیم با این ایران‌شناس پرآوازه در این‌باره گفت‌وگو کنیم و به دنیای لوطیان راه بریم.

واژه لوطی در تاریخ ایران چه معناهایی با خود هرماه داشته است؟ آیا می‌توان ریشه آن را به مساله یا پدیده‌ای مشخص در گذشته رساند؟
پدیده لوطی‌گری و فرهنگ عیاری، در گستره تاریخ یکجانشینی و شهرنشینی در ایران پیشینه‌ای دراز دارد. جماعتی بسیار در تاریخ ایران‌زمین، دعوی صفت پهلوانی داشته‌اند؛ آنان گاه نیز نهادی اجتماعی برپا کرده‌اند اما درستی یا نادرستی مدعاهای آنان را برگ‌های پرشمار تاریخ نشان می‌دهند. عیاران، شطاران، شاطران، باباشمل‌ها و داش‌مشدی‌ها، همگی از این مدعیان‌اند. واژه لوطی نخستین بار توسط کسایی، شاعر سده چهارم قمری به کاررفته است. او لوطیان را با شاهدان زیبارو برابر دانسته است. واژه لوطی در شعرها جلال‌الدین محمد بلخی (مولوی) و عبیدزاکانی، مفهوم بچه‌باز را به ذهن می‌رساند و بسیار در افواه رایج بود. چنین معناهای منفی جنسی البته در همه متون فارسی برای این واژه به کارنمی‌رفته است، هرچند برخی تعبیرها هشدار می‌داد، لوطیان در مراوده‌های بازرگانی قابل اطمینان نیستند. ناصرخسرو سده ها پیش‌تر از مولوی و عبید، واژه لوطی را در معنای می‌گسار، طرار و دلال روسپی به کار گرفته است. واژه لوطی‌باز به همین دلیل در دوره معاصر به معنای فریب به ویژه در مسایل مالی رایج بوده و لوطی‌کردن، به یادآورنده کارهایی چون ولخرجی و اسراف است. لوطی احتمالا در سده شانزدهم میلادی و پیش از آن در ایران، به فقیران، بی‌نوایان و شبه درویش‌هایی معرکه‌گیر گفته می‌شده است که مسکرات می‌نوشیدند. لوطی همچنین به تلخک دربار شاه‌زادگان، دوره‌گردانی که با بندبازی، رقص و لودگی نمایش کمدی اجرا می‌کردند یا کسانی که به حیوانات به ویژه میمون‌ها، خرس‌ها یا بزها، هماهنگ با موسیقی و آواز می‌رقصیدند، گفته می‌شد. این عبارت در سده نوزدهم میلادی برای راهزنانی نیز به کار می‌رفت که به شیوه‌ای رابین‌هودگونه و در قالب گروه‌های عیاران، گاه قدرت حاکم را به چالش می‌کشیدند. آن‌ها افزون بر این سلاحی محکم برای حمایت از اشراف محلی به شمار می‌آمدند. گروه لوطیان البته به جز این تصویرهای ضد اجتماعی، به لوطی‌گری، جوان‌مردی، فتوت و مردانگی نیز مشهور بودند. از این رو عبارت «لوطی‌خدایی» و «لوطی‌اللهی» با اعمال خداجویانه آن‌ها پیوند داشته است. ریشه حقیقی واژه لوطی اما مشخص نیست؛ هرچند گاه معنای زندگی بی‌بندوبارانه همراه با قماربازی، باده‌خواری و لواط را در بطن خود دارد. معناهای غیر اخلاقی و متنوع این عبارت با این حال در دوره‌های دورتر، از راه معاشرت لوطیان با جنبش ملامتیه به عنوان شاخه‌ای از قلندران که همه ظواهر پارسایی و تعصب از جمله کردار خوب را گونه‌ای خودنمایی می‌دانستند، تقویت شد. آن‌ها بنابراین به گونه‌ای زندگی بی‌بندوبارانه مشهور بودند که معناهای گوناگون لوطی را دربرداشت. احتمال بعید دیگر درباره ریشه واژه لوطی این است که آن‌ها را به واژه فارسی لوت به معنای غذا و ماکولات منتسب کنیم که در این صورت لوطی به فرد شکم‌پرست و حریص اطلاق می‌شود.
چه دغدغه‌ای موجب شده است شما به حوزه بررسی و پژوهش لوطیان علاقه‌مند شوید؟
یک پژوهشگر آلمانی مقاله‌ای در این‌باره نوشته بود که به نظرم مسأله‌ای داشت. من پس از خواندن مقاله به خودم گفتم اینگونه نبوده است. مثل این بود که پژوهشگر منابع را خوب نمی‌شناخت. گرچه اطلاعاتی بسیار و سودمند در مقاله آمده بود اما ارایه آن ضعف داشت. چنین شد که به قلم دست بردم و مقاله‌ای نوشتم تا نشان دهم لوطیان گروه‌هایی گوناگون بودند. یک دسته از آنان در کتاب «انتری که لوطیش مرده بود» نوشته صادق چوبک نشان داده می‌شود. وی در این کتاب به یک لوطی می‌پردازد که بازی می‌کند تا تفریحی برای مردم ایجاد کرده باشد. این لوطی، انتری دارد که با آن حرکت‌هایی شاد و مفرح برای مردم به نمایش می‌گذارد. لوطی با یک حیوان و تنبک مردم را می‌خنداند. دسته دوم، گروه‌هایی بودند که با نمایش‌های روحوضی و اجرای نمایش طنز به وضع سیاسی یا اجتماعی انتقاد می‌کردند. گروه سوم، کسانی بودند که بیش‌تر در خدمت رجال سیاسی یا مذهبی می‌آمدند و گاه به حرکت‌های خشن دست می‌زدند و به یک معنا می‌توان گفت چاقوکش یا اوباش بودند. از اینگونه افراد حتی تا سده بیستم میلادی نیز استفاده می‌شد، یعنی در دوره ملی شدن صنعت نفت هر دو سوی ماجرا از این گروه لوطیان سود جستند.
منظورتان این است که هواداران مصدق هم از لوطیان بهره می‌بردند؟ به چند نفر از این افراد اشاره می‌کنید؟
بله! هر دو سو از لوطیان بهره جستند. مظفر بقایی در گروه مصدق با برخی از لوطیان ارتباط داشت و آن‌ها را در جریان مبارزه به کار گرفت. اینگونه لوطیان، اوباشی بودند و گرچه در محله خود رفتاری خوب داشتند اما در مناطق دیگر رفتارهایی بد بروز داده و مردم را آزار و اذیت کرده، حتی باج می‌گرفتند. به این دلیل به آن‌ها چاقوکش می‌گفتند که وقتی رجال در نزاعی درگیر می‌شدند از آن‌ها به عنوان چاقوکش بهره می‌گرفتند یا اگر می‌خواستند از شر کسی آسوده شوند باز هم به بهره‌گیری از این لوطیان چاقوکش استفاده روی می‌آوردند. در همین رابطه یک مَثل یا داستان بسیار جالب در دوره ناصرالدین شاه بود که می‌گفتند، در قزوین یک تاجر ثروتمند زندگی می‌کرد که وارثی نداشت. ثروت او پس از این که درگذشت، باید به بیت‌المال می‌رسید اما در این میان دو گروه با بهره‌گیری از لوطیان چاقوکش کوشیدند این ثروت را به چنگ خود درآورند. چاقوکشان یک گروه در این میان بر گروه دیگر مسلط شدند و ثروت آن تاجر درگذشته را بردند. هدفم از یادآوری این داستان آن بود که بگویم لوطیان در گذشته در زندگی مردم تاثیر بسیار داشتند و از آن‌ها به روش‌های گوناگون بهره‌برداری می‌شد. لوطیان به عبارتی در زیست اجتماعی شهرهای بزرگ ایران از اهمیتی بسیار برخوردار بودند. فردی نیز وجود داشت که به او لوطی‌باشی می‌گفتند. او با لوطیان چاقوکش متفاوت بود. لوطی‌باشی‌ها بیش‌تر با حیوانات در شهرهای گوناگون و پیرامون آن‌ها می‌گشتند و نمایش اجرا می‌کردند.
اگر بخواهیم به پدیده لوطی‌گری از دوره باستان بنگریم، آیا معتقدید این پدیده در دوره‌های گوناگون با نام‌ها و عنوان‌هایی متفاوت بروز و ظهور داشته؟ آیا پدیده لوطی‌گری ادامه عیاری، فتوت و جوانمردی بوده است؟
نخست باید بگویم پدیده لوطی‌گری تنها به ایران محدود و منحصر نمی‌شود، که در دیگر سرزمین‌های خاور میانه مانند کشورهای عربی چنین پدیده‌ای وجود دارد که به آن فتیان می‌گویند. این گروه در یک دوره هرچند عیار نامیده می‌شود اما عیار همیشه یک اصطلاح گسترده بوده است که معنای آن در گذر زمان دگرگون می‌شود و تعیین گستره آن مشکل است؛ صفت «عیار» گاه جوان‌مرد، گاه راهزن معنا می‌داده و به افرادی از این دسته‌ها گفته می‌شده است. لوطی نیز همینگونه دارای گروه‌های گوناگون و معناهایی متفاوت، حتی دوگانه بوده است؛ گاه به معنای پهلوان به کاررفته که رفتار جوان‌مردانه دارد و در برابر، گاه حیوان‌باز، اوباش و چاقوکش معنا می‌شده است. درباره پیشینه عیاری برخی پژوهشگران معتقدند این گروه در دوره‌های باستانی ایران به ویژه در روزگار ساسانیان وجود داشتند و به گونه‌ای بازمانده و ارثیه برخی جنبش‌های اجتماعی دوره ساسانی به شمار می‌آمده‌اند؛ اگرچه برخی از آن‌ها در جنگ‌های میان امپراتوری‌های ایران و روم نیز شرکت کردند. آن‌ها در برهه‌های دیگر نیز در روزگار ایران اسلامی مثلا در جنبش سربداران نقشی مهم داشتند و به عنوان یک گروه عیار به دفاع از نوامیس مردم پرداختند. جنبش سربداران به همین دلیل به عنوان گونه‌ای جنبش عیاری شناخته شده است. مفهوم عیاری از سده چهارم هجری بدین‌سو از نظر معنایی دگرگون می‌شود، بدین‌ترتیب که این واژه دیگر تنها به عنوان جوان‌مرد به کار نمی‌رود، گرچه البته صرفا با کاربرد منفی به آن نمی‌توان نگریست و عیاری را گونه‌ای اوباشی‌گری دانست. نکته مهم در این میانه آن است که معنای عیاری از آن زمان به بعد، به رخدادهایی تاریخی وابسته بوده که پدید می‌آمده، نیز به نقشی بستگی داشته است که عیاران در آن میانه برعهده می‌گرفتند. عیاری در دوره ساسانی در گسترش امپراتوری، با دشمن بزرگ یعنی روم به نبرد برمی‌خیزد و در کنار امپراتوری ساسانی به کشور خدمت می‌کند. این‌ها باز در دوره حمله مغول به ایران و سلطه آن‌ها بر کشور، در جنبش سربداران نمود می‌یابند که در دفاع از مردم برخاسته‌اند. منظورم آن است که «زمان» در تعیین وظیفه یا کارکرد عیاران نقش چشم‌گیر داشته است و عیاران بر حسب رویکرد اوضاع کشور در دوره‌های گوناگون نقش داشته‌اند. به عنوان نمونه هر گاه قدرت حکومت مسلط و متمرکز بوده و نظمی همه‌جانبه بر کشور سایه افکنده است، عیاران به نقشی هم‌راستا با قدرت درآمده‌اند، البته به جز برخی زمان‌ها در دوره ساسانی که در جنبش‌های اعتراض نیز ظاهر شدند. آنان اما در دوره مغول که حکومت مسلط و مقتدر ایرانی و ملی برکشور تسلط نداشته و حکومت‌های پراکنده به گونه‌ای زیر نظر مغولان کشور را اداره می‌کردند، در برابر بیداد و ستم بیگانگان جای گرفتند که اشاره کردم از جمله آن‌ها جنبش سربداران بوده است. عیاران در آن خیزش جوان‌مردانه نقشی مهم   داشتند. بسیاری از شرق‌شناسان برآن‌اند که گاه مشکل است بتوان یک نگاه کلی به فعالیت‌ها، نقش و حضور عیاری یا لوطی‌گری در ایران داشت و آن را در یک تفسیر گنجاند؛ گستره عیاری و لوطی‌گری در دوره باستان تا روزگار معاصر با توجه به جریان‌های اجتماع و تسلط حکومت بر آن‌ها، کارکردهایی متفاوت داشته است که به برخی از آن‌ها اشاره کردم. معناها و برداشت‌ها از واژه عیاری بدین‌ترتیب در منابع گوناگون تاریخی متفاوت است. باید توجه کنیم که این معنا و دریافت، در برخی دوره‌ها دگرگون می‌شود و نمی‌توان گفت از ابتدا تا امروز دارای برداشت‌ها و معناهایی یکسان بوده است.
اگر به روزگار متاخر تاریخ ایران برسیم، لوطیان به عنوان نمونه در دوره صفوی چه نقش و جایگاهی داشتند؟ در برخی پژوهش‌های شرق‌شناسان نگاهی متفاوت به این گروه وجود دارد؛ آنان معتقدند به دلیل نوع شرایطی که حاکم بوده و فراز و فرود دوره صفوی، آن‌ها به سوی استعمال مواد مخدر نیز می‌روند؟
روایت‌هایی گوناگون نیز از حضور لوطیان در دوره صفویه وجود دارد. اسکندربیک منشی در کتاب «تاریخ عالم‌آرای عباسی» با اشاره به شهر تبریز می‌نویسد «مردم در تبریز تظاهرات کردند و اوباش در این آشوب شهر را به هم ریختند». اسکندربیک به موجب این وصف، لوطیان را اوباش خطاب می‌کند؛ البته تنها او نیست که به آن‌ها اوباش می‌گوید، که بسیاری دیگر از مورخان نیز از این قشر به عنوان اوباش و حیوان‌باز یاد کرده‌اند. هرچند در این میان گاه از آن‌ها گزارش‌هایی مثبت نیز به دست ما رسیده است اما نگاه منفی به آنان در گذر تاریخ پررنگ‌تر بوده است.

با توجه به تحقیقاتی که تاکنون داشته‌اید لوطیان در طول تاریخ در اجتماع و سیاست چه رویکردی داشتند. ارزیابی شما از نقش آن‌ها در سیاست و اجتماع چیست؟

عبارت لوطی به نظر می‌رسد اساسا برای درویش‌ها و بازیگران حاشیه‌ای جامعه به کارمی‌رفته است زیرا فعالیت‌های مشابه درویش‌ها و معرکه‌گیران، جداسازی دو گروه را از هم دشوار می‌کرد. هر دو طایفه افزون بر این، به زندگی آزاد و بدون قید و بند مشهور بودند که البته بیش‌تر در قالب باده‌خواری، لواط و بهره‌گیری از مواد مخدر می‌انجامید. واژه لوطی پس از مدتی برای آن دسته از مردم به کار ‌رفت که شیوه و گرایش زندگی‌شان بازتابی از رفتار و سبک زندگی لوطیان بود. بسیاری از گروه‌های لوطی گرچه اشتراک‌هایی دارند اما میان آن‌ها شاید بتوان تمایز قائل شد. گروه نخست، درویشان و معرکه‌گیرانی را دربرمی‌گرفت که با فرقه خاکساریه یا وابسته به جنبش فتوت در ارتباط بودند. هرچند در «فتوت‌نامه» کاشفی به لوطیان اشاره نشده است اما بخش اصلی کتاب وی به معرکه‌گیرانی اختصاص دارد که بندبازی، لودگی و نقالی کرده و کشتی می‌گرفتند. همچنین در «فتوت‌نامه»ای دیگر، حسن بصری، قطب نهم خاکساریه به خانواده درویش‌های عجم و خویشاوندان سلسله لوطیان منسوب شده است. معرکه‌گیرانی دوره‌گرد که در سده نوزدهم میلادی به طریقت وابسته بودند، عموما به عنوان لوطی نیز شناخته می‌شدند. هفده صنف مقدس در مرکز سازمان معنوی فرقه خاکساریه وجود داشت که گاه نیز صنف لوطی در آن فهرست مشاهده می‌شود. لوطی‌ها در سده نوزدهم میلادى زیر نظارت لوطی‌باشى بودند که از سوى شاه برگزیده می‌شد. لوطی‌باشى ده تا پانزده درصد درآمد لوطیان را در ازاى تامین حمایت مناصب حکومتى از فعالیت‌ها و نمایش‌هایشان می‌گرفت و این‌گونه به نظر می‌رسد که در هر شهر بزرگ یک یا چند لوطی‌باشی وجود داشته است. نقیب‌الممالک در این زمان تنها مسئولیت فرقه خاکساریه و درویش‌های عجم را برعهده داشت. گروه دوم لوطی، به واسطه عیاران شهرى شکل گرفت. آن‌ها به اعضاى فرقه فتوت وابسته بودند و به‌ هیچ‌کس و هیچ‌چیز جز مرام جوان‌مردى تسلیم نبودند. آن‌ها به عبارت دیگر، در زندگى خود کمک به دیگران و دفاع از همسایگان و شهر را بر خود واجب می‌دانستند. ایشان به نام‌هاى  گوناگون از جمله لوطى و داش‌مشتى خوانده مى‌شدند و با وجود این که به درویش‌های خاکساریه وابسته بودند، یک وجه تمایز با آن‌ها داشتند؛ از پوششی بهتر و زیباتر و اشیایی الزام‌آور مانند زنجیر یزدى، کاسه برنجى کرمانى، دستمال گردن ابریشمى کاشانى و چاقوى اصفهانى و همچنین اقلام  غیر لازمى مثل گیوه و شال استفاده مى‌کردند.
 لوطیان، سرگرمی‌های ویژه خود را داشتند؛ کبوتربازى، جنگ خروس‌ها و قوچ‌ها، مبارزه‌های بدنى و قمار در دسته آن‌ها به شمار می‌آمد. آن‌ها همچنین از گونه‌ای زبان ویژه میان خودشان بهره می‌جستند. لوطیان محله‌های گوناگون شهر مسابقه‌هایی دوستانه در زورخانه برگزار مى‌کردند؛ این، افزون بر نزاع‌هاى خیابانى بود که در نتیجه وابستگى به یکى از طریقت‌های حیدرى یا نعمتى پدید می‌آمد که جامعه شهرى را به دو نیم تقسیم کرده بود و در پیوندشان با سیاستمداران محلى ریشه داشت. لوطیان، پاتوق‌هایی همیشگی براى می‌خوارى و می‌گساری، قماربازى و سرگرمی‌های دیگر داشتند. آنان همچنین مکان‌هایی ویژه همچون امام‌زاده داوود را در تهران براى مراسم مذهبى خود برگزیده بودند. این جماعت در سراسر ماه‌هاى محرم و صفر، نقش‌های اصلى را در دسته‌هاى عزادارى و نوحه‌خوانى برعهده داشتند. فراگیرى کشتى در زورخانه و کشتی‌گیر شدن، در گذشته ایده‌آل داش‌مشدی‌ها بود. پیشرفت در این گروه‌ها در گرو برترى در سلوك جوان‌مردى، مهارت‌هاى شعرى و رقابت‌های ورزشى بود. شایسته‌ترین لوطیان آن‌هایى بودند که می‌کوشیدند آرمان‌هایی رابین‌هودگونه در سر بپرورانند و از آنگونه کارها انجام دهند؛ جوان‌مردى به معناى سرمشق در دو جنبه روحى و جسمى بود. آنان ناچار بودند مواردى چون راست‌گویى، عمل به تعهد حتى در صورتى که مورد علاقه‌شان نباشد، خردمندى، بخشندگى و حفظ استقلال فکرى را در زندگى رعایت کنند. این دسته به سبب لوطی‌گری و شجاعت‌شان مورد احترام عمیق هم‌محله‌ای‌های خود بودند. دزدان و آدم‌کشان نیز در برابر لوطیان، فروتنى و تواضع داشتند و از برخورد با ایشان پرهیز مى‌کردند. صادق هدایت، چنین صفت‌ها و ویژگی‌هایى را در داستانی کوتاه به نام«داش‌آکل» گنجانده است.

آیا لوطیان را برخاسته از قشر پایین جامعه می‌دانید؟

در نگاهی که تاکنون به تاریخچه حضور لوطیان داشته‌ام، دریافته‌ام طبقه ضعیف جامعه، خاستگاه آن‌ها بوده است. این خاستگاه اما تنها در دوره قاجار با یک دگرگونی اندک همراه می‌شود؛ بدین‌ترتیب که می‌بینیم برخی از بازرگانان، حتی شاهزادگان قاجاری نیز به آنان می‌پیوندد. اما با این وجود اگر بخواهیم بگوییم لوطیان چه در کارکرد مثبت چه منفی، به چه بخش و طبقه در جامعه ایرانی تعلق داشتند، باید تصریح کنم آن‌ها از قشر فقیر جامعه برخاسته بودند و برای دگرگونی در وضع خود به مجموعه‌ای از فعالیت‌ها روی آوردند و برخی نیز در این میانه بر حسب مشاغلی که از راه آن‌ها روزگار می‌گذراندند، در رسته لوطیان جای می‌گرفتند.


 
http://shahrvand-newspaper.ir/News/Main/93717/-لوطی‌گری،-لوطیان-و-زیست-اجتماعی-در-تاریخ-ایران --