شهریه‌های دانشگاه‌ها باعث شده که بسیاری از دانشجویان ایرانی، کارگری کنند
 
تحصیل به شرط کار
 
بر اساس آخرین اطلاعات سازمان آمار ایران، در ‌سال تحصیلی 95-94، بیش از 45‌درصددانشجویان در دانشگاه‌های غیردولتی تحصیل می‌کردند
 

محمد باقرزاده|  «علی» همین‌طور که خم شده و ظرف‌های بزرگ شیرینی داخل ویترین را مرتب می‌کرد، گفت: «پول غذای یک دانشجو، روزانه درماه 60‌هزارتومان میشه و برای خوابگاه هم به‌طور متوسط ماهی 100‌هزارتومان باید پیاده شی، کلی هزینه دیگه هم هست که مجبورت می‌کنه کار کنی.» «علی»، دانشجوی کارشناسی ارشد هوافضای دانشگاه تهران است و سه روز از هفته خود را در یک شیرینی‌فروشی درشرق تهران می‌گذراند. او دوره کارشناسی خود را درشهر زاهدان گذرانده و معتقد است که هزینه‌های زندگی دانشجویی در هرشهری کمتر از تهران است و به همین دلیل دانشجویان پایتخت بیشتر به کار درکنار درس و دانشگاه خود مشغولند، اما هزینه‌های یک دانشجو، روزانه تنها به شهریه خوابگاه و ژتون غذا محدود نمی‌شود و این موضوعی است که دانشجوی مهم‌ترین دانشگاه کشور بر آن تأکید دارد: «هزینه رفت‌و‌آمدها به دانشکده در زمان‌هایی که سرویس دانشگاه خدمات نمی‌دهد، مثلا ساعت 5 عصر به بعد هم هست؛ این موارد ایده‌آل‌ترین حالت هزینه‌های یک دانشجوی کم‌خرج روزانه است که تا ترم 5 هزینه واحد پرداخت نمی‌کنه و ترم 6 تنها 500‌هزارتومان باید شهریه بدهد.»
این‌ روزها در هر فست‌فود یا کافه‌ای می‌توان دانشجویان درحال کار را دید؛ کارگرانی که به دلیل پاره‌وقت‌بودن کارشان معمولا از بیمه و مرخصی هم محرومند. این ساعت‌های کار چه تأثیری بر روند تحصیل آنها می‌گذارد؟ «علی» دراین‌باره می‌گوید: «در دانشگاه‌هایی ازجمله دانشگاه ما، اساتید مانع سرکاررفتن دانشجوها می‌شوند و میزان کار علمی که از دانشجو می‌خواهند، خیلی زیاد است. حدود 20 تا 30‌درصد دانشجوهای کارشناسی به صورت پاره‌وقت کار می‌کنند که به شدت به درس‌هایشان لطمه می‌زند و باعث می‌شود بعضی وقتا نتوانند درکلاس‌هایشان شرکت کنند.»
او درباره ارتباط این کارها ازجمله فعالیت خودش دریک شیرینی‌فروشی با آینده کاری‌اش هم می‌گوید: «این کارها اغلب غیرتخصصی‌اند و دلیلش نداشتن مهارت توسط دانشجویان کارشناسی است و طیف غالب این دانشجویان در زمینه آموزش و کلاس کنکور کار می‌کنند که تا حدودی تخصصی محسوب می‌شود. درمجموع همه به کارگری مشغولیم، چون کسی در دانشگاه، فن خاص یا مرتبط با بازار یاد نمی‌گیرد.»
استقلال مالی محال برای شبانه
و غیرانتفاعی‌ها
داستان اما برای دانشجویان شبانه و غیرانتفاعی به صورت متفاوتی است و حتی با کار مداوم هم امکان استقلال مالی برای این محصلین وجود ندارد. «سجاد» دانشجوی رشته عکاسی دانشگاه هنر که در دو‌سال گذشته کارهای مختلفی را تجربه کرده، درتوصیف وضع خود می‌گوید: «هزینه هر ترم دانشگاه دولتی برای دوره شبانه مقطع ارشد در رشته‌ای مثل عکاسی میانگین ۲‌میلیون و۴۰۰‌هزار تومان؛ یعنی طی مدت ترم هرماه ۶۰۰‌هزار تومان می‌شود. این شرایط نه‌تنها برای دانشجوی شبانه ارشد، بلکه‌ تازگی برای دانشجوی کارشناسی روزانه هم وجود دارد که دانشگاه برخلاف وظیفه و قانون و داشتن فضا از دادن خوابگاه به دانشجو سر باز می‌زند. درنتیجه باید رفت پانسیون که فرمت کاملا متفاوتی از زندگی در آن حاکم است؛ چه به لحاظ اقتصادی و چه به لحاظ سبک و تیپ زندگی آدم‌های ساکن.» سجاد حالا دومین‌سال زندگی در پانسیونی حوالی میدان ولیعصر را پشت ‌سر می‌گذارد و زندگی درچنین محیطی را واجد شرایط مختص‌به‌خود می‌داند: «اگر بخواهیم خوشبینانه دنبال پانسیونی باشیم که نزدیک به فضای خوابگاه دانشجویی با برخی نظم‌های حداقلی باشد و زندگی کنار ۳نفر آدم دریک اتاق ۲۰متری (و در واقع برای پرداخت هزینه ماهانه یک تخت) باید حدود ۴۰۰ الی ۵۰۰تومان هم این‌جا کنار بگذاریم.» او در روزی که مشغول رنگ‌آمیزی و نقاشی یک رستوران بود، به کارهای متفاوتی که در این دو‌سال انجام داد، اشاره می‌کند: «پول‌درآوردن من می‌تواند از گرافیک در هرسطح کوچک تا شرکت‌های مطرح نوسان داشته باشد که این به خود من چندان بستگی ندارد؛ بلکه تعیین‌کننده‌ها موارد متعدد دیگری درسطح اجتماع به‌خصوص درتهران هستند. اجرای نقاشی دیواری به صورت کارگری و با دستمزد روزانه یک کارگر مثلا متخصص هم که الان کار من است، رفتن روی داربست ۲۰متری حتی با داشتن بیمه چیزی عاید آدم نمی‌کند که مناسب فضای زندگی محصل ارشد عکاسی باشد. علاوه‌ براین، همه جا برای کار، به داشته‌های ابزاری فرد نگاه می‌کنند و نه توان فردی و فکری، در نتیجه منِ عکاس و مجربِ عکاسی تبلیغاتی با نداشتن دوربین مطلوب نه در عکاسی تبلیغاتی و نه مطبوعاتی جایگاهی ندارم.»
این دانشجوی عکاسی که رشته دوره کارشناسی‌اش نقاشی بوده، درباره کارهای کنونی‌‌اش هم می‌گوید: «با ساعاتی پراکنده در روزهای هفته و عمدتا در تایم اداری، کمتر شرکتی موافق حضور من به‌عنوان عضوی از شرکت هست، حتی با حذف مواردی مثل بیمه و حق بیمه. درنتیجه من تنها چند ماهی با حقوق یک‌میلیون کار کردم و دراین مدت ۳بار به سمت انصراف از دانشگاه رفتم و نقاط رسیدنی که شامل آرزو‌ها و امیال نمی‌شد بلکه پاس‌کردن فلان بدهی، که هر چقدر قدم برداشتم، آن نقاط هم با من حرکت کردند و من همچنان قرار است بدهی‌هایی‌ را صاف کنم.»
این کارکردن همزمان با تحصیل چه مشکلات یا خوبی‌هایی برای دانشجویان به همراه دارد: «تا الان ۳ درس را افتادم که منجر به پرداخت دوباره هزینه این واحد‌ها می‌شود، افسردگی ناشی از این افتادن‌ها درکنار باقی افسردگی‌های موجود که ابدا متوجهش نخواهید شد. بعد از گذشت دوسال از ورودم به تهران چند شب پیش به دوستم گفتم، واژه مسخره افسردگی را که عده‌ای به خودشون نسبت می‌دهند، درخودم می‌بینم. همین. تنها باید سیگار کشید.»
اما وضع دانشجویان در دیگر کشورها به چه صورت است یا نسلی از ایران که به هر دلیلی ماندن در ایران را با رفتن و ادامه تحصیل درکشورهای اروپایی، آمریکا و کانادا جایگرین کردند، به چه شکل زندگی می‌گذرانند؟ «مریم» که بیش از چهارماه است، برای ادامه تحصیل ساکن آمریکا شده است، درباره تجربه شخصی خود از زندگی دانشجویی در آمریکا به «شهروند» می‌گوید: «دانشجویان ایرانی که با ویزای دانشجویی وارد آمریکا می‌شوند، اجازه کار درخارج از دانشگاه را ندارند و می‌توانند حداکثر 20ساعت درهفته در دانشگاه کار کنند که درعمل به دلیل بالابودن حجم کارهای محوله خیلی بیشتر از این مقدار خواهد بود. دراین میان دانشجوهای رشته‌های فنی و مهندسی معمولا با دریافت فاند یا‌‌ همان کمک‌هزینه تحصیلی درمشاغلی که به TA )Teacher Assistant) یا RA (Research Assistant) معروف هستند، درکنار استاد راهنما و در پروژه‌های تحقیقاتی که به اساتید محول می‌شود، همکاری می‌کنند و علاوه برحذف شهریه برای این دانشجویان، آنها ماهیانه مبلغی را تحت عنوان Stipend دریافت می‌کنند. این مقدار از مقرری با درنظر گرفتن گرانی شهر محل سکونت و شرایط دیگر می‌تواند برای اجاره یک آپارتمان کوچک و مخارج عادی روزمره کافی باشد.»
او درباره وضع دانشجویان خود آمریکا هم می‌گوید: «این مقدار از درآمد برای شهروندان آمریکایی بسیار پایین است و یکی از دلایلی که دانشجویان آمریکایی بعد از اتمام دوره لیسانس وارد بازار کار می‌شوند و مقاطع عالی را صرفا به دلیل علایق خود طی می‌کنند، میزان پایین درآمد است. هرچند آنها درکنار این درآمد می‌توانند در بیرون از دانشگاه هم کار کنند. از طرفی دانشجویان فنی و مهندسی که موفق به کسب فاند نمی‌شوند و غالبا دانشجویان علوم انسانی و هنر بایستی نه‌تنها شهریه دانشگاه را که نسبت به دوره‌های شبانه و دانشگاه آزاد در ایران بیشتر است، بپردازند بلکه متحمل خرج زندگی که باز هم نسبت به ایران بیشتر است، ‌شوند؛ زیرا به‌‌ همان علت که گفته شد، این گروه اجازه کار خارج از دانشگاه را ندارند.» تجربه و برداشت مریم به‌عنوان فردی که به ‌تازگی از فضای دانشجویی ایران خارج شده و در دانشگاه تنسی شهر ناکسویل آمریکا ساکن شده، چگونه است و آیا این روند کار درکنار تحصیل دراین کشور هم دیده می‌شود؟ «درصد زیادی از دانشجویان آمریکایی در دوره لیسانس و قبل از ورود به بازار کار از حمایت خانواده‌های خود برای شهریه دانشگاه برخوردار هستند و درکنار آن برای مخارج روزانه معمولا به مشاغل پاره‌وقت می‌پردازند و درمقاطع بالا‌تر نیز‌‌ همانطور که گفته شد، درکنار داشتن Stipend می‌توانند بیرون از دانشگاه نیز با توجه به تخصص خود درآمد داشته باشند. لازم به ذکر است، دانشجویان فنی و مهندسی نیز بعد از اتمام دوره‌ تحصیل خود اجازه کار در آمریکا را دارند و می‌توانند درصورت پیداکردن شغل درشرکت‌ها و مشاغل آکادمیک در دانشگاه‌ها درآمد بالایی را کسب کنند که تقریبا می‌توانند با این میزان درآمد سطح زندگی متوسط رو به بالایی را فراهم کنند.»
دانشجویان مهاجر در آلمان 20 ساعت درهفته حق کار دارند
پس از آمریکا، آلمان یکی از اصلی‌ترین مقاصد دانشجوهای ایرانی برای ادامه تحصیل است. «سعید» حدود سه‌سال پیش از ایران خارج شده و یک‌سال است که توانسته دراین کشور مجوز حضور در کلاس‌های درس این کشور را دریافت کند. او که هم‌اکنون ساکن شهر بوخوم است، درباره پروسه ورود به دانشگاه‌های این کشور می‌گوید: «سیستم بروکراتیک عجیبی برای دانشجوشدن درآلمان وجود دارد و پس از ورود باید یک تا دو‌سال فقط زبان آلمانی یاد بگیری که هزینه‌های مختص به خود را دارد. بعد از آن هم معضل عظیم مسکن بروز پیدا می‌کند، چون در آلمان عملا ساخت‌و‌ساز خاصی دیده نمی‌شود، ظرفیت‌ها محدود است و بسیاری از دانشجوهای مهاجر مجبور هستند به سیستمی به نام خانه‌های اشتراکی یا «و.گ» روی بیاورند؛ ساختمانی را که چندین اتاق دارد، با هم اجاره می‌کنند و هرنفر یک اتاق را می‌گیرد و سیستم‌های بهداشتی مشترک است. خوابگاه‌های دانشجویی هم وجود دارد که به دلیل تقاضای زیاد، به همه نمی‌رسد. مسأله اساسی هم زبان پیچیده آلمانی است و اگر نتوانی به این زبان مسلط شوی، حتما کلاهت پس معرکه است و به همین دلیل مهاجرین تا مدت‌ها نمی‌توانند با جامعه خشک و مقرراتی آلمان ارتباط بگیرند که مشکلات روحی فراوانی ایجاد می‌کند.»
آلمان یکی از معدود کشورهایی است که امکان تحصیل مجانی دربسیاری از دانشگاه‌های آن وجود دارد و به همین دلیل مقصد بسیاری از مهاجران دنیاست، اما مطابق گفته‌های سعید این رایگان‌بودن هم داستان خاص خود را دارد: «اینجا اکثر دانشگاه‌ها رایگان است؛ به این معنی که ترمی حدود 300 تا 400 یورو باید پرداخت کنند که نسبت به دیگر کشورها پول زیادی نیست و درواقع پول کارت دانشجویی و بلیت استفاده از سرویس حمل‌ونقل عمومی می‌شود. درکنار این مورد یک دانشجو باید درماه 800-700 یورو برای نیازهای ابتدایی هزینه کند. ندانستن زبان، جامعه خشک و ایجادنشدن رابطه دوستی با آلمانی‌ها باعث می‌شود که تقریبا 90‌درصد دانشجوها در پایان‌ سال اول دچار افسردگی شوند؛ این‌که عمرم به باد رفت، هیچ چیزی دراین یک‌سال به‌ دست نیاوردم و... که البته به اجبار اکثرا با آن کنار می‌آیند.»
او که در این سه ‌سال ارتباط زیادی با جامعه مهاجر آلمان داشت، درباره کار دانشجویی در این کشور هم می‌گوید: «کسانی این مرحله افسردگی را بهتر پشت سر می‌گذارند که وارد محیط کار شوند؛ چون کارکردن باعث ارتباط با محیط به اجبار می‌شود که البته کار پیدا‌کردن هم به اين سادگی نیست. اکثر دانشجوها سراغ مک‌دونالد و قسمت‌های پخت‌و‌پز فضاهای این‌چنینی می‌روند که نیاز به زبان خیلی قوی ندارد که البته همین فضاها هم ظرفیت پذیرش محدود دارند. منتهای مراتب حداقل حقوق هم تقریبا مناسب است و بین 8 تا 11 یورو در ساعت حقوق می‌گیرند که البته یک دانشجو بیشتر از 20 ساعت در هفته یا 400 تا 450 یورو نمی‌تواند کار و درآمد داشته باشد و برای دریافت‌های بیشتر از این باید مالیات و بیمه بدهد. به هر شکل کار دانشجویی یک امر رایج برای دانشجویان مهاجر در آلمان است که البته افراد انگشت‌شماری هم وجود دارند که از اندوخته‌های خانواده با خیال راحت و بی‌نیاز به هیچ کاري استفاده می‌برند. اما یکی از تفاوت‌های اساسی کارکردن در این‌جا با ایران این است که این‌جا به‌راحتی حق و حقوقت خورده نمی‌شود و به ‌ازای کار انجام شده حتما طبق قرارداد پول دریافت خواهی کرد.»
بیش از 45درصد دانشجویان ایرانی شهریه پرداخت می‌کنند
مطابق آخرین اطلاعات سازمان آمار ایران، در ‌سال 95-94 بیش از 4‌میلیون دانشجو در ایران مشغول به تحصیل بودند که از این تعداد، بیش از 45‌درصد در دانشگاه‌های غیردولتی تحصیل می‌کردند.
«میلاد شهرکی» فعال صنفی دانشگاه تهران پیش از این در یادداشتی که به نظر می‌آید باور بسیاری از فعلان صنفی امروز دانشگاه‌ها هم است، به دلایل کارگری دانشجویان پرداخته است:   «دانشگاه در دهه نود با انواع سیاست‌های نولیبرال مواجه شده است، از کالایی‌سازی آموزش در تمام بخش‌ها، تا خصوصی‌سازی (بخوانید خودمان‌سازی) بی‌امان. اگر زمانی در برنامه دوم توسعه نوشته شده بود «بهادادن و تربيت نيروی انسانی ماهر و نيمه ماهر و تکميل حلقه‌های مفقوده مورد نياز بخش‌های گوناگون در زمينه نيروی انسانی» اکنون اما در برنامه ششم توسعه حرف از«تنظیم رابطه متقابل تحصیل و اشتغال» می‌شود.»


 
http://shahrvand-newspaper.ir/News/Main/91712/تحصیل-به-شرط-کار -