آیا درآمدها کفاف هزینه زندگی را می‌دهند؟
 
زیر و روی خط فقر
 

 

|  به‌ناز مقدسی |   روزنامه‌نگار|

برداشت اول
«ماژیک» جزو اقلام و هزینه‌های ضروری برای طلافروشی‌هاست؛ آنها هرروز باید قیمت قبلی را پاک کنند و نرخ جدید را روی تابلوها و اتیکت‌های‌شان بنویسند! درواقع جزیی‌ترین هزینه‌ای که این‌روزها به جیب صاحبان این مشاغل رفته همین ماژیک است وگرنه عدد و رقم‌های روی تابلوی اعلانات‌شان شبیه فیش‌های حقوقی، نجومی شده است. از دیگر سو در یک ماه گذشته گوشت گران‌تر شد، دلار و طلا سیر صعودی داشتند و میوه‌های دستچین‌شده ریال‌به‌ریال بالا رفتند. اتفاقی که سوال مهمی را طرح می‌کند: «با نوسان هرروزه قیمت کالاهایی که برخی‌های‌شان جزو اقلام ضروری زندگی هستند، ما هر ماه چقدر پول کم‌می‌آوریم؟»
برداشت دوم
آمارهای رسمی بانک مرکزی می‌گوید‌ سال 94 هزینه متوسط ماهانه یک خانوار در ایران 2‌میلیون و 850‌هزار تومان و درآمد 2میلیون و 900هزار تومان بوده است. با این تعریف 50‌هزار تومان هم سود کرده‌ایم! اما هزینه و درآمدهایی که از این جامعه آماری به‌دست‌آمده چندان ایده‌آل به‌نظر نمی‌رسد، چراکه این حساب‌وکتاب‌های آماری خانوارهایی را مورد بررسی قرار داده که هزینه‌ها و درآمدهای‌شان متفاوت است. دخانیات، هزینه‌های تفریحی و هزینه اجاره مسکن که بین صاحب‌خانه‌ها و مستاجران  و همچنین شهرهای مختلف کشور متغیر است، از مواردی است که به‌صورت جزیی‌تر این داده‌های آماری را بالا و پایین می‌کند. اگرچه همه این موارد به تفکیک در جدول آمار‌ سال 94 مورد ارزیابی قرار گرفته اما زبان ساده‌تر این آمارهای رسمی در مقایسه با واقعیتی که جامعه را به شدت با شکاف بین درآمدها و هزینه‌ها روبه‌رو کرده یک چیز را نشان می‌دهد: «آخر هر ماه ‌درصد زیادی از خانواده‌ها پول کم می‌آورند.»
به عقیده کارشناسان اقتصادی در سال‌های اخیر پیشی گرفتن تورم از درآمدها و پایین بودن سطح دستمزدها یکی از مهم‌ترین دلایلی است که سفره مردم را تنگ‌تر کرده است. در گزارش‌های رسمی که مرکز آمار و بانک مرکزی منتشر کرده‌اند، مشخص شده که از‌ سال 85 تا 94، خانوارهای ایرانی در مصرف پوشاک، درمان، مواد پروتئینی، لبنی، حتی میوه و مواد نشاسته‌ای مانند برنج و نان صرفه‌جویی کرده‌اند.
بحران نیازهای اولیه
شکاف عمیقی بین درآمدها و هزینه‌های خانوارهایی که با اعلام نرخ 12.2‌درصدی بیکاری در کشور تکلیف‌شان را سخت‌تر کرده، افتاده، به این معنی که تعداد زیادی از خانواده‌های ایرانی تحت تکفل یک نان‌آور هستند. شکافی که در آخرین گزارش‌های مرکز آمار و بانک مرکزی حکایت از دستمزد ۸۰۰‌هزار تومانی مشمولان قانون کار دارد. درواقع حالا که هزینه‌های ناخالص خانوارها حدود 2‌میلیون‌و800‌هزار تومان اعلام شده هیچ منطقی نمی‌تواند تکلیف زندگی 13ونیم‌میلیون نفر کارگری را که تنها منبع درآمدشان همین حقوق کارگری است، بسنجد، به‌طوری که حتی اگر افزایش 14درصدی مزد در سال‌جاری را نیز در نظر بگیریم باز هم به فاصله معناداری در مابه‌تفاوت حقوق ماهانه کارگران و افزایش هزینه‌های زندگی دست پیدا خواهیم کرد، چراکه این افزایش حقوق تنها 120هزارتومان به حقوق ماهانه کارگران افزوده است. اما براساس برآورد هزینه‌های زندگی در همین ‌سال  به هزینه‌های زندگی  یک کارگر 260هزار تومان افزوده شده است.
درواقع همین فشارهای مضاعف به وضع معیشت مردم هم باعث شده تا طبق آمارهای رسمی آنها در خرید برخی از کالا‌های مصرفی و خدمات بهداشتی و درمانی صرفه‌جویی کنند. نابسامانی در نظام اقتصادی کشور و به تبع بازار کار چنان زهر خود را ریخته که بسیاری از خانواده‌های ایرانی تاوان آن را پس می‌دهند.
آیا مردم به خط فقر رسیده‌اند؟
درست مثل قطعه‌های یک پازل، جیب مردم هم به وضع فروش نفت، تحریم‌ها و تعدیل قیمت‌ها وابسته است. با این حال وضع اقتصادی خانوارهای ایرانی که برای گذران زندگی‌شان مجبور به صرفه‌جویی شده‌اند باعث شده هیچ رضایتی از زندگی مالی‌شان نداشته باشند. با این تفاسیر از آن‌جایی که خط فقر در کشور به دلیل دارا بودن متغیرها و فاکتورهای متفاوت به‌صورت دقیق تعریف نشده، تعداد زیادی از مردم به دلیل از دست دادن قدرت خرید، خودشان را خانواده‌هایی زیر خط فقر می‌دانند. اما در تعریف جهانی، خط فقر یا آستانه فقر حداقل درآمدی است که برای زندگی در یک کشور خاص درنظر گرفته می‌شود و هزینه کل و درآمد کل نیز دو شاخص بسیار مهم این محاسبه هستند. اگرچه خط فقر نیز دارای انواع گوناگون است اما کلیات این مبحث به کسانی اشاره دارد که حتی قادر به فراهم‌کردن نیازهای اساسی سلامت جسم و تغذیه مناسب نیز نیستند.
با این تعریف اما از ‌سال 86 به بعد آمار رسمی در رابطه با تعداد افراد زیر خط فقر کشور و همچنین رقم تعیین‌کننده آن اعلام نشده است. اگرچه در این وقفه 9ساله از توقف اعلام خط فقر، کارشناسان زیادی خط فقر را با توجه به نرخ تورم و برآورد آمارهای هزینه و درآمد خانوارها ارقامی بیش از 2‌میلیون و حتی در مرز 3‌ونیم‌میلیون تخمین زدند. اما در آخرین گزارش‌ها مرکز پژوهش‌های مجلس در گزارشی با استناد به این‌که مراجع غیررسمی خط فقر در‌ سال 95 را برآورد کرده‌اند، این رقم را یک‌میلیون و 800‌هزار تومان اعلام کرد.
رقمی که باز هم در چرخه حساب‌وکتاب‌های 13ونیم‌میلیون کارگر با درآمدی معادل 800هزارتومان و هزینه‌هایی در مرز 3‌میلیون تومان سوالی پیچیده را در اذهان مردم طرح می‌کند؛ آیا ما با احتساب همین دودوتا چهار تا‌هایی که در آخرین آمارهای رسمی و غیررسمی اعلام شده است، زیر خط فقر هستیم؟
امروز صفحه «یک پرسش چند پاسخ» در رابطه با شکاف بین درآمدها و هزینه‌های زندگی اقشار مختلف جامعه در گفت‌وگو با کارشناسان اقتصادی به این پرسش پاسخ می‌دهد.


 
http://shahrvand-newspaper.ir/News/Main/91661/زیر--و--روی خط-فقر