گفت‌وگو با امدادگر ساوه‌ای
 
عشق موبایل‌ها امدادگر نمی‌شوند!
 

 

زینب فیضی- خبرنگار داوطلب  |جذب اعضا و ایجاد نظام انگیزشی برای نگه‌داشتن آنها، بحث‌برانگیزترین موضوعی است که تفکر درباره آن، ما را به چالش می‌کشد. آیا برای نگه‌داشتن افرادی که داوطلبانه وارد عرصه خدمت‌رسانی به مردم شده‌اند، نیازی به ارایه تسهیلات انگیزشی است؟ آیا اعطای خدمات انگیزشی موجب از بین رفتن انگیزه‌های بشردوستانه یا تغییر جهت آن به سمت دیگری نمی‌شود؟ اینها سوالاتی است که ما را بر آن داشت برای یافتن پاسخشان به سراغ نجاتگر باتجربه و فعال جمعیت هلال‌احمر شهرستان ساوه برویم و علت حضور مستمر و پرشور این جوان 32ساله را جویا شویم.
حسین (هومن) خلج معصومی متولد 22 شهریورماه 1363 در شهرستان ساوه است. او  دوران کودکی و نوجوانی‌اش را در محله آسیاب برجی شهرستان کرج سپری و در 15سالگی به همراه خانواده به ساوه نقل مکان کرد. در سال83 وارد دانشگاه آزاد اسلامی ساوه شد و لیسانس خود را در رشته مهندسی مکانیک، گرایش ساخت و تولید اخذ کرد و اکنون هم دانشجوی دوره کارشناسیHSE  (ایمنی صنعتی) در مرکز آموزش علمی- کاربردی گروه صنعتی صفا در ساوه است. برای آشنایی بیشتر، با او گفت‌وگو ‌کردیم.
لطفا درباره سوابق‌تان در هلال‌احمر برایمان بگویید.
از سال 79 در جمعیت هلال‌احمر عضو شدم و دوره‌های امداد و کمک‌های اولیه را گذراندم و با وجود سن کم، به‌خاطر حُسن فعالیت مورد تشویق واحد امدادونجات جمعیت هلال‌احمر ساوه قرار گرفتم. از همان ‌سال در پایگاه امدادونجات جاده‌ای قره‌چای واقع در جاده قدیم ساوه- سلفچگان به‌عنوان امدادگر مشغول به خدمت شدم. در دوران دانشجویی فعالیت‌های زیادی داشتم، ازجمله دبیری کانون دانشجویی هلال‌احمر دانشگاه و سردبیری نشریه دانشجویی با عنوان نمادین (سه نقطه علامت سوال) زیر نظر سازمان هلال‌احمر را برعهده داشتم و همزمان نیز در واحد جوانان جمعیت هلال‌احمر کار دانشجویی انجام می‌دادم. در ‌سال 1386 بعد از گذراندن دوره مربیگری همزمان به‌عنوان امدادگر و مدرس امدادونجات در امر آموزش مشغول خدمت‌رسانی شدم و پس از آغاز درجه‌بندی امدادگران به درجه نجاتگر یکم و سپس با شرکت در آزمون تعیین درجه به مقام ایثار مفتخر شدم. فعالیت‌های ورزشی خود را در زمینه‌های رزمی، شنا و نجات غریق از سال1384 آغاز کردم و همیشه ورزش و تحرک را سرلوحه کارهای خود قرار داده‌ام و به‌عنوان مربی شنا همیشه دیگران را به پرداختن به این مهم ترغیب کرده‌ام.  کسب مقام اول استانی در مسابقات شنای قورباغه و مقام دوم استانی در مسابقات شنای پروانه از افتخارات اینجانب است. در کنار تحصیل در دانشگاه به دلیل علاقه زیاد به آموختن زبان‌های خارجه، به فراگیری زبان انگلیسی و زبان فرانسه پرداختم. خداوند را شاکرم که تابستان امسال به حول و قوه الهی و با رأی عزیزان و دوستان هلال‌احمری به‌عنوان عضو اصلی شورای اجرایی جمعیت هلال‌احمر ساوه توفیق خدمت‌رسانی نصیبم شد که درحال حاضر رسیدگی به امور امدادگران از اهم موارد در برنامه کاری ماست. از دوره‌های آموزشی سازمان نیز دوره‌های تخصصی امدادونجات از قبیل دوره اقدامات پیش‌بیمارستانی، نجات در جاده، نجات در آوار، نجات در سیلاب، نجات در کوهستان، فضاهای معلق، حمایت روانی در سوانح و اسکان اضطراری را گذرانده‌ام.
شما به‌عنوان یک امدادگر فعال و باتجربه، آیا برای انجام فعالیت‌هایتان مورد حمایت خانواده قرار می‌گیرید؟
پدر و مادر من هر دو فرهنگی بازنشسته هستند و به دلیل آشنایی با تشکل‌های دانش‌آموزی در مدارس، با ماهیت سازمان و جمعیت هلال‌احمر آشنا  شدند و خود از اعضای افتخاری و داوطلب سازمان داوطلبان هلال‌احمر هستند. بانی عضویت و ورود من به سازمان تشویق‌های پدرم بود که در ایام تابستان خود به‌عنوان راننده-امدادگر داوطلب در پایگاه امدادی خدمت می‌کرد و همین‌طور آقای مجید جمال که در گذشته مسئولیت واحد امداد شهرستان ساوه و هم‌اکنون ریاست جمعیت هلال‌احمر شهرستان تفرش را عهده‌دار هستند. من روحیات هلال‌احمری و امدادی خود را مرهون الطاف این عزیزان هستم.  بعد از عضویت من، خواهر، برادر، عمو و چند نفر از اطرافیانم نیز به فعالیت‌های هلال‌احمر علاقه‌مند شدند و دوره‌های هلال‌احمر را گذراندند. من در خانواده‌ای با تفکر هلال‌احمری بزرگ شدم و رشد کردم و همین روحیه هلال‌احمری خانواده‌ام و حمایتشان، همواره باعث دلگرمی برای ادامه فعالیت‌هایم در سازمان بود. فعالیت‌های داوطلبانه یک کار دلی است. با توجه به این‌که حضور داوطلبی در جمعیت هلال‌احمر از نظر مالی هیچ توجیهی ندارد و گاهی روی زندگی عادی افراد و شغل‌شان نیز تأثیر می‌گذارد، اگر واقعا عاشق کار و هدفتان باشید، می‌توانید راهتان را استوار ادامه دهید.  
خاطره کوتاه و تاثیرگذاری از دوران امدادگری‌تان برایمان تعریف کنید.  
همان‌طور که در قرآن ذکر شده است، روز قیامت فرشته اسرافیل در صور خود می‌دمد و همه وحشت‌زده به تلاطم می‌افتند و حتی مادر، فرزندش را نمی‌شناسد. در یک صحنه تصادف من این واقعه را در بُعد بسیار کوچکی لمس کردم.  ساعت 4صبح در آخرین شب‌های پاییز، سرمای استخوان‌سوز پای حرکت همه را بریده بود. یک خودرو عبوری، واژگون شدن یک خودرو در همان نزدیکی را به ما خبر داد. به سرعت از پایگاه حرکت کردیم تا رسیدن به محل حادثه از شدت سرما می‌لرزیدیم. وقتی سر صحنه تصادف حاضر شدیم، سرنشینان خودرو، صندلی عقب خودرو را جدا کرده، آتش‌زده و دورش جمع شده بودند. براساس وظیفه، سلامتی‌شان را بررسی کردیم. خوشبختانه کسی آسیب خاصی ندیده بود، فقط از شدت سرما و تصادف همه در شوک بودند. وقتی از تعداد همراهانشان پرسیدیم، راننده گفت برادر همسرم کنار خودرو خوابیده! ما خیلی تعجب کردیم که در این سرما مگر می‌شود خوابید! به سراغش رفتیم، اما او فوت کرده بود. ناگهان زیر نور مهتاب و شعله آتش متوجه تکان‌خوردن چیزی در همان‌سو شدم. پیش خودم فکر کردم ممکن است جانوری در کمین باشد. با این وجود جلوتر رفتم و دیدم کودکی بر زمین افتاده که هنگام واژگون‌شدن از داخل خودرو به بیرون پرتاب شده بود، ولی اصلا مادر فراموش کرده بود که چنین فرزندی دارد! با توجه به وخامت حال کودک، باید اول او را منتقل می‌کردیم. با نهایت سرعت ممکن تا آمبولانس دویدیم و به سمت اورژانس حرکت کردیم. در آمبولانس تمام تلاش خود را برای زنده نگه‌داشتن کودک انجام دادیم، ولی به محض ورود به اورژانس بیمارستان، متاسفانه دختربچه روی دست‌های من آخرین نفس‌هایش را کشید. این ماجرا به‌عنوان نخستین تجربه‌های امدادگری‌ام، بسیار تلخ بود. مرگ آن دختر روی دستانم من را به بهت و تأثر عمیقی فروبرد، طوری که مدتی از پایگاه امدادی دور شدم. حتی یادآوری صحنه تصادف هم حالم را دگرگون می‌کند. اما واقعیت زندگی این است که حوادث تلخ و ناگوار همیشه درحال وقوع است و این ما هستیم که می‌توانیم با پندگرفتن از آنها تلخی‌‌اش را به شیرینی تجربه بدل کنیم، ولی در این بین گاهی نیز به لمس واقعیت واژه «قسمت» ناگزیر خواهیم بود.
چه چیزی موجب شده فعالیت‌های‌تان را در هلال‌احمر داوطلبانه و به‌طور مستمر ادامه دهید؟
عنصر فعالیت‌های پویا در ساختار هلال‌احمر من را به سمت حضور و مداومت سوق داد. فعالیت‌های هلال‌احمر روتین نیست و در این مجموعه هیچ‌کس روزمرگی را تجربه نکرده است. سازمان و افراد مرتبط با سازمان با واحدها و اقشار مختلفی سر و کار دارند، از یک کودک خردسال تا میانسالان و کهنسالانی که همه و همه می‌توانند داوطلبانه با جمعیت هلال‌احمر همکاری داشته باشند. وجود اقشار مختلف و خدمت‌رسانی به آنها، من را پاگیر هلال‌احمر کرده است.  رفتن به مناطق محروم و کمک به آنها نیز برایم بسیار مورد توجه است. حضور زنده‌دلانی مثل آقای جمشید تقوی مقدم که با وجود گذر سنشان از 60‌سال هنوز چون سروی استوار گوشه‌ای از کار را می‌گیرند، روحیه امدادی و خلق و خوی مهربان ایشان باعث روحیه خوب تمام‌ اطرافیان می‌شود، البته در این میان هستند افرادی هر چند قلیل که تنها در ظاهر جوانند، اما خسته و بی‌حوصله‌اند. کسانی که ترجیح می‌دهند تمام وقت خود را با تلفن همراهشان بگذرانند. به عقیده من این افراد فقط امدادگرانی هستند که دوره‌های امداد را گذرانده‌اند و هلال‌احمری نیستند. برای هلال‌احمری بودن باید روحیه هلال‌احمری داشت و وجود هلال‌احمری‌ها انگیزه ماندنم بود.
نظر شما درباره ترغیب جوانان به فعالیت‌های امدادی و حضور مستمر آنان در هلال‌احمر چیست؟
برای جذب نیرو نیاز به تبلیغات است تا موجب آشنایی افراد با هلال‌احمر و ترغیب آنان شود ولی بودجه‌های اختصاص داده شده به تبلیغات و جذب افراد بسیار کم است. می‌توان با به‌کار بستن روش‌هایی بدون نیاز به هزینه‌های سنگین مالی و با تجهیزات موجود و نیروهای در دسترس موجب جذب اعضا شد. در این بین می‌توان به‌جای شعاردادن و سخنرانی‌کردن، با انجام کارهای عملی در معرض دید عموم، موجبات آشنایی بیشتر مردم را فراهم کرد و باعث علاقه‌مندکردن افراد با سلایق مختلف به سازمان شد؛ مثلا در یکی از مانورهای برگزارشده در دانشگاه، نجاتگران از کارگاه‌های صعود و فرود از دیوارهای دانشگاه، عملیات صعود و فرود و انتقال مصدوم به پایین را انجام دادند که این کار باعث شد تعداد کثیری از دانشجویان برای عضویت به کانون و جمعیت مراجعه کنند یا نخستین مانور تخصصی امدادونجات در سیلاب در سطح استان که توسط امدادگران جمعیت هلال‌احمر در اوایل تابستان و در محل دریاچه مصنوعی شهرستان ساوه در حضور شهروندان ساوجی و مدیران و مسئولان شهری برگزار شد، باعث شد در طول چند هفته تعداد زیادی از جوانان باروحیه و اخلاق‌مدار جذب فعالیت‌های سازمان شوند و به عضویت جمعیت هلال‌احمر درآیند. جذب جوانان برای مشارکت در فعالیت‌های سازمان کار سختی نیست، اما مسأله مهم، تداوم حضور این نیروهاست و به مدیریت قوی و کارآمدی نیاز دارد. افراد برای ارضای غریزه نوعدوستی به‌صورت داوطلبانه و باانگیزه وارد سیستم می‌شوند. همان‌طور که می‌دانید انگیزه یک مسأله کاملا درونی است که فقط در صورت تمایل و خواستن، فرد می‌تواند آن را در خود به‌وجود آورد، اما گاهی این انگیزه کمرنگ و از شور و هیجان آن کاسته می‌شود، اینجاست که ما باید به‌دنبال راهکارهایی برای تشویق این جوانان برای ادامه راهشان باشیم که در زمینه تشویق آنان نیز باید بسیار مراقب بود که به هدف والای امدادگران خدشه‌ای وارد نشود و آنان را از مسیر اصلی انسانیت و بشردوستی خارج نکند. این راهکارها می‌تواند هم مادی و هم معنوی باشد. در شرایط اقتصادی کنونی و وضع نابهنجار اشتغال جوانان، یک راهکار اساسی می‌تواند بیمه‌کردن امدادگران باشد یا حتی تخفیف در میزان حق بیمه آنان هم می‌تواند موجب دلگرمی‌شان به خدمت‌رسانی در پایگاه‌ها و دوری از کانون گرم خانه و خانواده باشد.  ایجاد حس رقابت در رسیدن به مدارج عالی بشردوستی نیز مشوق معنوی امدادگران در عرصه خدمت‌رسانی آنان خواهد بود.


 
http://shahrvand-newspaper.ir/News/Main/87803/عشق-موبایل‌ها-امدادگر-نمی‌شوند!