علیرضا بخشی استوار| «هست شب» نمایشگاه نقاشیهای ایمان افسریان در گالری «اثر» در ورای واقعیت محضی که به تصویر میکشد، به دنبال کشف نادیدنیهایی در دل تاریخ از طریق اشیا و مکانهاست. در نقاشیهای او که در نگاه نخستین نمیتوان تفاوت چندانی بین آنها با عکس قایل شد، انگارههای ذهنی هنرمند در قالب نماهایی ملموس و شناخته شده از معماری داخلی ساختمانها و اشیا راهی به میان تاریخ میگشاید که در آن با زبانی ساده و بدون هیچ آلایش و پیچیدگی بازخوانی میشود.
او در آثار این نمایشگاه با به تصویر کشیدن طاقچهای قدیمی، پنجرهای که منظرش رو به ایوان و حیاط است و چراغ زنبوری دیواری تمهیدی در نظر گرفته تا مخاطب بیواسطه با جهان شناخته شده و در عین حال ناشناختهای مواجه شود که در میان فایلها و صفحههای بیشمار حافظهاش گم شدهاند. در حقیقت افسریان در آثار نمایشگاه «هست شب» همانند آثار پیشینش بهدنبال یک یادآوری است. یادآوری سادگی و زیبایی که در بطن اشیا و محیط پیرامون زندگی شهری مردم جریان داشته و امروز در هزار توی زندگی مدرن و معماری بیهویت شهری گم شده است.
افسریان در آثارش به دنبال آن است که این تاریخ زنده میان معماری و اشیا را با سبک واقعگرایانه خود ثبت کند تا دیگر دچار فراموشی نشود. اتکا و رویکرد او به رئالیسم بهترین و هوشمندانهترین روش برای این ثبت است. حتی در تابلوهایی که او برای نخستینبار پا به فضاهای شهری و بیرونی گذاشته هم ضرورت این برخورد رئالیستی با فضا و پیرامون با توجه به انگاره ذهنی هنرمند به وضوح پیداست. او در این تابلوها که سه تای آنها نمای بیرونی سه ساختمان را به تصویر میکشد و یکی از تابلوها که تصویری از یک چراق روشنایی شهری است همانند همان فضاهای داخلی با رویکرد واقعگرایانه خود در ثبت آنها عمل کرده است.
این برخورد رئالیستی با مکانها با وجود اینکه در محدوده جغرافیایی و دوره تاریخی خاصی به تصویر کشیده شدهاند، موجب شده از جهاتی مفهوم زمان نیز از بین برود. این تابلوها با وجود آنکه چیزی ورای واقعیت خودشان نیستند، دچار یک بیزمانی تاریخی شدهاند؛ به گونهای که هر اثر در دل خود همگام با تاریخ و جغرافیای ذهنی مخاطب و در شرایطی همچون یک موجود زنده و بدون وابستگی به واقعیت پشت چهره خود حیات دارد.
یکی از هوشمندیهای افسریان برای این ثبت تاریخی و از بین بردن مفهوم زمان، عاریکردن آن از موجودیت انسان است. او در هیچکدام از آثارش فردسان یا انسانی را به تصویر نمیکشد. مخاطب هنگام مواجهه با این آثار بدون واسطه خود را درون آن مکان یا تصویر ثبتشده میبیند و آن مکان را متعلق به خود میکند تا از ورای این سطح ساده به عمق مدنظر هنرمند پی ببرد. اگر او تصویر انسانی را در میان تابلوها خلق میکرد، بدون شک این مکانها متعلق به آن فرد یا موجود داخل تصویر میشد و تماشاگر دیگر نمیتوانست از دریچه نگاه خودش به آن مکان سفر کند. از طرفی نبود انسان که خود مهمترین نماد دوره تاریخی و شاید هویتبخش یک جغرافیاست موجب عمق بخشیدن به همان بیزمانی تاریخی میشود تا جایی که تصویر موجودیت خود را بهعنوان یک شخص مستقل به اثبات میرساند.
تکنیک و رنگهایی که افسریان برای خلق آثارش از آنها استفاده میکند در به وجود آمدن این واقعیت زنده تأثیرگذارند. تابلوهای رنگ روغن او به دلیل شفافیت و برجستگی دیداری که دارند در چشم مخاطب به شکلی برجسته نمود میکنند. این برجستگی مخاطب را با سطح زندهای مواجه میکند که در آن بیش از هر چیزی رنگها حرف میزنند. در حقیقت او با استفاده از این تکنیک نوری بر مکانهایی که به حال خود رها شدهاند تابانده و با حیات دوبارهای که به آنها میبخشد، این مکانها را در عین ایستادگی به حرکت وا میدارد.
تا پیش از این نمایشگاه، صحنه نقاشیهای افسریان گوشهنشین خانه و محیطهای درونی بودند، گاه رد نور کمجانی از خورشید که بر سه کنج خانه لمیده و گاه اشیای قدیمی که امروزها تاریخ مصرفشان گذشته است؛ اما افسریان اکنون و بعد از سالیان دراز، شاید دو دهه پای از خلوت درون بیرون گذاشته و در محیط شهری صحنه نقاشیهایش را گسترش داده است؛ هر چند که او در این سفر محتاطانه رفتار کرده و سکون و سکوت و خلوت خاص آثار هنریاش را حفظ کرده و شعاع محیطی آن را گسترش داده است.
خیابانگردی یک نقاش، آن هم در بافتهای قدیمی، احتمالا به کشف ساختمانها و یادگارانی به جای مانده از دیروزها ختم میشود اما رهاورد ایمان افسریان در هشتمین نمایشگاه انفرادیاش در گالری اثر، از این خیابانگردی، بیش از اینهاست.
«هست شب» عنوان این مجموعه است که در آن نقاش با وجود تغییر اتمسفر آثارش، همچنان بر اصول جهانبینی و زیباییشناختی که بدانها شناخته میشود، ایستاده است. او که پیشتر در خلوتی مکاشفهوار گویی با خود (و صد البته مخاطب) گفتوگوی نقاشانه داشت، اکنون پا از خانه بیرون گذاشته و بر بومهایش فضاهای بیرونی را مصور کرده است؛ چهار اثر از هفت اثر او در «هست شب»، چنین رویکردی دارند. سوژههای او چنان است گویی مخاطبی که جنس اندیشه نقاش را میشناسد با سیمای خارجی همان لوکیشنهایی روبرو است که پیش از این افسریان اجزای داخلی آنها را نشان داده بود.
نقاشی ایمان افسریان را با افتخار بر روی دیوار خانهام زدهام
پاییز دو سال پیش حوالی آذرماه وقتی ایمان افسریان در همین گالری اثر نمایشگاه «بر بساطی که بساطی نیست» را به تماشا داشت، استاد آیدین آغداشلو یادداشتی برای او نوشت که بازخوانی آن در این روزها خالی از لطف نیست.
آغداشلو نوشته است: «نقاشیهای ایمان افسریان را از سالهای بسیار دور میشناسم و تقریبا در جریان تمام مسیری که او در نقاشی طی کرده، هستم.
به نظر من ایمان افسریان نقاش متفاوتی است؛ در دورهای که عموم هنرمندان به شارلاتان بازی در هنر روی آوردهاند و عدم اصالت بر اصالت پیروز شده است، او فارغ از هرگونه تأثیرپذیری از فضای موجود، چشمش را بر روی هیاهوهای موجود بسته است و مشغول کار خودش است و جهان ذهنی و عاطفی خودش را بر روی بومهایش به تصویر میکشد.
فقط اگر تنها یک دلیل کافی بود که من آثار این نقاش را بخواهم دوست داشته باشم و به او احترام بگذارم، دل نسپردن او به بازار و فضایی که بر نقاشی امروز جهان و ایران حاکم شده است، کافی بود.
به نظر من ایمان افسریان هنرمند چیرهدست و توانایی است که تمام دلبستگیاش را بر روی تصویرکردن فضاهای داخلی گذاشته است و انتخابهایی که او برای نقاشی میکند او را از سایر نقاشان متمایز میکند. من همواره از تماشای نقاشیهای او احساس دلپذیری دارم و به نظر من او هنرمند توانایی است که به معنای واقعی میتواند حس درونی خودش را -تنهایی و انزوایی که اختیار کرده است- با قدرت تمام در آثارش به نمایش بگذارد.
من واقعا با صداقت کامل میگویم که در میان تمام دوستان نقاشی که دارم تنها نقاشی ایمان افسریان را با افتخار بر روی دیوار خانهام زدهام و هر بار که این نقاشی را میبینم از دیدن آن احساس شادمانی میکنم. این نقاشی را خود او سالها پیش به من هدیه داد و یکی از بهترین هدایایی است که من دریافت کردهام.
شاید برخی فکر کنند که ایمان افسریان شاگرد من بوده و من به رسم برخی از بزرگان شاگردنوازی میکنم اما چنین نیست؛ اتفاقا او نقاش خود ساختهای است و خود استاد خود بوده است.