| ترجمه: مینو میرزایی|
هر کشوری یک تاریخ افسانهای دارد؛ یک روایت که بهعنوان پایه و اساس هویت ملی آن کشور مطرح است. اغلب چنین داستانهایی مانع از بررسیهای تاریخی نمیشوند، بلکه به مردم کمک میکنند تا دوست و دشمن خود را بشناسند.
برای بسیاری از کشورها در دنیا بهویژه در اروپا باور افراد نسبت به هویت یک کشور مبتنی بر نژاد، قومیت، قبیله یا سایر ویژگیهایی است که ریشه در ویژگیهای جمعیتشناختی دارد؛ بهعنوان مثال مردم در آلمان بر این باورند که قبایل ژرمن به رهبری «آرمینیوس» با هم متحد شدند تا رومیها را شکست دهند و بتوانند استقلال و مالکیت ارضی خویش را حفظ کنند یا در رومانی عقیده بر این است که فرزندان رومیها قبل از پیدایش همه اقلیتهای امروزی در آن نواحی مستقر شدهاند.
ایالات متحده همواره یک کشور دوردست بوده است. در آمریکا افسانه پیدایش بر یک ویژگی خاص قومیتی تمرکز ندارد، بلکه بر یک سند اتکا دارد: قانون اساسی. بدین معنی که آمریکاییبودن برابر است با اعتقاد به دموکراسی ذکرشده در قانون و فرقی نمیکند که اهل کجا هستی. نژاد، مذهب، قومیت؛ همه اینها بر مبنای فلسفه ذکرشده بیاهمیت است.
البته تاریخ آمریکا به روشنی نشان میدهد که هویت اجتماعی صرفنظر از نظریه سیاسی، عمیقا در کشور ریشه دارد، بهویژه زمانی که تفاوت نژادی مطرح میشود؛ اما استثناگرایی آمریکایی، تکاندادن پرچم در مناسبات مختلف، وطنپرستی آشکار، قرائت سوگند وفاداری در مدارس و انتقال مسالمتآمیز قدرت همه تجلی آشکار این باور هستند که آمریکا که کهنترین دموکراسی دنیاست دریافته که بقیه کشورها به اندازه کافی برای درک این مسأله آماده نیستند.
یکی از بزرگترین شوکها در چرخه انتخابات پیش روی ما در آمریکا کشف این نکته بوده که افسانه ملی آمریکا- همان دموکراسی آمریکایی- آنقدرها که فکر میکردیم محکم و استوار نبوده و دونالد ترامپ تهدیدی برای نابودکردن آن است. مطمئنا او فقط تجلی عجیب و غریبی از رشد تحقیر دموکراسی است که در سالهای اخیر در جناح راست آمریکا بیشتر شده و توسط حزب جمهوریخواه پرورش یافته است که هرگز بهدرستی «باراک اوباما» را بهعنوان رئیسجمهوری منتخب آمریکا به رسمیت نشناخت.
ترامپ محصول سقوط دولتها و برنامههای گپوگفت رادیویی است که سالها وقت را صرف پراکندن تئوری توطئه کردهاند، او برآیند میهمانی چای جمهوریخواهانی است که با ایده اجماعی دموکراتها مخالف بودهاند، ترامپ نتیجه فعالیت فرصتطلبان ضد روشنفکری است که در حزب جمهوریخواهان سنگربندی کردهاند که هرکس با هر تخصصی بهویژه روزنامهنگاری را به صورت خودکار با تردید و خصومت آشکار در نظر میگیرند.
فصاحت و بلاغت یک دیکتاتور
لفاظی که ترامپ با تکرر زیاد آن را آغاز کرده، شعارهای دیکتاتوری است. مواردی از این دست که اگر او برنده انتخابات شود «هیلاری» را در خانه حبس خواهد کرد یا اینکه در انتخابات تقلب میشود، اینکه طرفدارانش باید پای صندوقهای رأی مراقب طرفداران رقیب باشند و اینکه فساد رسانهای را مهار خواهد کرد- اما این صحبتها مستقیما نظر بخش مهمی از جمعیت را نیز جلب میکند؛ بخشی که احساس میکنند توسط رهبر کشور ترک شده و تنها ماندهاند یا اینکه فکر میکنند به واسطه روند جهانیشدن کنار گذاشته شده و دموکراتها آنها را تهدید میکنند.
شعار کمپین ترامپ «دوباره آمریکای بزرگ را بساز» نشان میدهد که او به استثناگرایی آمریکایی وابسته است و بنابراین به افسانه شکلگیری آمریکا نیز وابسته خواهد بود؛ اما اغلب گفتههای
او - ممانعت از ورود مسلمانان به آمریکا، تشدید نظارت داخلی، استفاده گسترده از شکنجه- در تضاد مستقیم با قانون اساسی است. درواقع آشکار است که آن عظمتی که ترامپ میخواهد به آن بازگردد، کشوری بدون مهاجران و سیاهان و جایی است که مردان سفیدپوست آمریکایی باید با تنوع و گوناگونی مواجه شوند و برتری ذاتی فرضی خود را متجلی سازند. ترامپ روایت کاملا متفاوتی از هویت آمریکایی دارد که بر مذهب و نژاد مبتنی است.
همزمان با پیشرفت کمپین ترامپ مشخص شد که مخاطبانش پیام او را گرفتهاند. بسیاری از روزنامهنگاران یهودی و روشنفکران در ماههای اخیر خاطرنشان کردهاند که درجه بالای احساسات ضدیهود در ایالات متحده منبعث از کثرت و قدرتی است که آنها قبلا هرگز تجربه نکرده بودند.
در 13 اکتبر ترامپ یکی از دیوانهوارترین سخنرانیها را در مبارزه انتخاباتی خود انجام داد. او گفت كه یک ساختار قدرت جهانی هست که طبقه کارگر آمریکا را غارت کرده است و اضافه کرد که کلینتون بهطور مخفیانه با بانکهای بینالمللی ملاقات کرده تا نابودی حاکمیت آمریکا را طرحریزی کند و اینکه ممکن است انتخابات تحت کنترل بخش کوچکی از منافع خاص جهانی باشد و دچار تقلب شود. البته ادعاهای ضدیهودی در جناح راست معمول است. وبسایت «بازفید» گزارش کرد که این سخنرانی را «استفان بنون» مدیر اجرایی کمپین ترامپ نوشته است. بنون برای پیوستن به کمپین ترامپ، سمت سازمانی خود بهعنوان رئیس اتاق خبر «بریت بارت» را ترک کرد، وبسایتی که به گفته خودش پایگاهی برای جناح راست است.
یکی دیگر از اعضای تأثیرگذار دسیسه برتری سفیدپوستان، «الکس جونز» نظریهپرداز توطئه است که بهطور گستردهای مورد حمایت جناح راست و مجری رادیویی است که اخیرا بهواسطه مطرحکردن این ادعا که «باراک اوباما» و «کلینتون» شیطان هستند، بدنام شد. ترامپ در ماه دسامبر 2015 در برنامه جونز شرکت کرد و گفت میزبانش شهرت شگفتآوری دارد!
چشمانداز موجدار آمریکا
شرکت در آن برنامه توسط «راجر استون» ترتیب داده شد؛ استراتژیست حزب جمهوریخواه که تا ماه آگوست یکی از مشاوران کمپین ترامپ بود و تاکنون ارتباط خود را با مبارزات انتخاباتی او ادامه داده است.
ادعای اخیر ترامپ درباره اینکه هیلاری کلینتون در جریان دومین مناظره خود تحتتأثیر دارو بوده است، فکری بود که از جناح راست نشأت گرفت و این فهرست ادامه دارد. اما مدارک و اسناد به روشنی نشان میدهد که دیدگاه دونالد ترامپ در قانون اساسی آمریکا ریشه ندارد، بلکه برخاسته از روایتی است که میگوید آمریکای سفیدپوستان از همه طرف زیر آتش است و باید نجات داده شود. جنبش میهنپرستانه او یک حرکت سیاسی اجتماعی پان اروپایی است و آغوش خود را برای کسانی باز کرده که رویای انقلاب مردان سفیدپوستی را در سر میپرورانند که قدرت از دست رفته را بازپس گیرند و آزادی مورد علاقه دموکراتها در آن معنایی ندارد.
ترامپ آشکارا این جنبش را تجهیز میکند تا پس از انتخابات 8 نوامبر نیز ادامه یابد. او هیلاری کلینتون را بهعنوان نماینده مشروعی که به شکلی دموکراتیک توسط یک حزب سیاسی انتخاب شده و نماینده نیمی از رأیدهندگان آمریکایی است، نمیپذیرد؛ همین امر در ترکیب با هشدارهای تکراریاش که در انتخابات تقلب میشود، برای دنبالکنندگان حقوق سفیدپوستان بهانه لازم را فراهم میکند که جنگ را از روز بعد از انتخابات ادامه دهند.
در سال 2000 پس از به پایان رسیدن مبارزه انتخاباتی بین «ال گور» و «جورج دبلیو بوش» وقتی در بازشماری آرا در فلوریدا دیوانعالی کشور تصمیم گرفت كه مقام ریاستجمهوری را به بوش اعطا کند، گور یک سخنرانی انجام داد. او گفت: «اکنون دیوانعالی ایالات متحده سخن میگوید؛ بگذارید هیچ تردیدی باقی نماند. در عین حال که با تصمیم دادگاه قویا مخالفم، اما آن را میپذیرم. من قطعیت این نتیجه را میپذیرم و امشب بهخاطر وحدتمان بهعنوان یک ملت و به خاطر قدرت دموکراسیمان موافقت خود را اعلام میدارم.»
نظرسنجیها نشان میدهد که آرای دو رقیب این انتخابات نزدیک به هم نخواهد بود؛ اما برای ترامپ و طرفدارانش شکست او تنها سند قویتری خواهد بود از اینکه آمریکاییهای واقعی، سفیدپوستان، بار دیگر غارت شدهاند؛ اما روایت جدید ترامپ که از آمریکای مبتنی بر قانون اساسی به آمریکای مبتنی بر جنبش میهنپرستانه سفیدپوستان منکوب شده، تغییر یافته، به او اجازه ایراد سخنرانی مانند ال گور را نخواهد داد. حتی اگر نقش آن مرد قدرتمند که او برای خودش تصویر کرده به اتمام برسد، این جنبش یعنی تعریف دیگری از آمریکا به رشد و حرکت خود ادامه خواهد داد.
تاریخ به ما آموخته است که تغییر تعاریف و اسطورههای ملی بسیار دشوار و گاهی روندی خونبار است، هر چند که از پیدایش نتایج چنین تغییری گریزی نیست. یکی از آنها میراث ترامپ خواهد بود که ازجمله موارد هولناک قابل تأمل است.
منبع: اشپیگل