دیدگاه پرهیزمدار و برنامههای 12قدمی از چه زمانی درایران رواج پیدا کرده است؟
دیدگاه پرهیزمدار، تقریبا قدیمیترین دیدگاه در ایران است و برنامههای بهبودی گروههای خودیار با دیدگاه پرهیزمدار شروع شده است. با ورود برنامههای 12قدمی به ایران، این دیدگاه رواج پیدا کرد. متناسب با آن دیدگاه هم مدلهای بهبودی اقامتی با رویکرد پرهیزمدار طراحی شد. تعداد زیادی از مصرفکنندگان با این رویکرد به بهبودی رسیدند. در رویکرد پرهیزمدار سطح آستانه ورود به برنامه بهبودی بالاست، یعنی افراد برای اینکه وارد مسیر بهبودی شوند، باید پرهیز مطلق داشته باشند. این رویکرد بهمرور زمان مخالفانی پیدا کرد و تعدیلهایی در آن صورت گرفت. درکنار این رویکرد، رویکرد دیگری هم وجود دارد بهنام رویکردهای کاهش آسیب که آستانه آن پایین است، یعنی ورود به درمان در برنامههای کاهش آسیب، نیاز به پرهیز کامل ندارد. در این شیوه فرد مصرفکننده ممکن است میزان مصرف را کم کند یا شیوه پرخطر مصرف را با شیوه کمخطرتری جایگزین کند. با وجود اینکه برنامههای کاهش آسیب هم برای برخی از مصرفکنندگان مواد کارآیی دارد اما رویکرد 12قدمی و پرهیزمدار در تقابل با چنین رویکردهایی است. عبارت خیلی شایعی بین طرفداران رویکرد پرهیزمدار وجود دارد که میگویند، یکذره مواد مثل یکذره آبستنی است. آدم یا آبستن است یا نیست و کسی نمیتواند بگوید من یکذره آبستن هستم. یعنی آدم یا مصرف میکند یا مصرف نمیکند. با این توضیحات میتوان گفت که شیوه پرهیزمدار خیلی رادیکال است. البته بعضی اشخاص به این دیدگاه علاقه دارند و جذب آن میشوند. در ایران تا مدتها تنها روش برای درمان، ورود به برنامههای بهبودی انجمنهای خودیار بود، بنابراین طبیعی است که افراد سعی میکردند به این برنامه وصل شوند و مدلهای درمانی و مدلهای بهبودی دیگر هم کمتر در دسترس بود.
شما از چه بازه زمانی صحبت میکنید؟
سال 1373.
قبل از این سال چه مدلهایی برای درمان معتادان وجود داشت؟
قبل از انقلاب برنامههای درمان نگهدارنده با متادون برای مصرفکنندگان مواد وجود داشت. در بیمارستان ونک این کار را انجام میدادند. ممعتادان گمنام/ مُگ/ رسما سال 1373 شروع بهکار کرده اما جرقه اصلی آن در سال 1369 بوده است. البته از شیوههای غیرمرسومتری مانند طبسوزنی یا کپسولهای دستساز هم استفاده میشد که این کپسولهای دستساز نیز درواقع نوعی درمان نگهدارنده بود ولی به شیوه غیرعلمی؛ اما درمان پرهیزمدار بههمراه درمانهای روانیاجتماعی مثل مشاورهها و شرکت در جلسات انجمنهای خودیاری، بعد از انقلاب و با مساعدت سازمان بهزیستی کشور شروع شد. در دوران پهلویدوم هم در زندانها، درمانهای نگهدارنده با متادون نیز اجرا میشد که به آن «شربتخوری» میگفتند که درواقع همان متادوندرمانی بود.
البته بهنظر من درمان اعتیاد بایستی سبک کافهتریایی داشتهباشد که انواع نوشیدنیها را روی یک میز میچینند و افراد با توجه به ذائقهای که دارند از بین نوشیدنیها انتخاب میکنند. درحقیقت برنامههای بهبودی باید در دسترس باشد که افراد بتوانند برنامه مناسب خودشان را انتخاب کنند و متناسب با ویژگیهای سنی، جایگاه اجتماعی، وضعروانی، میزانمصرف، نوعمصرف و بیماریهای همراهی که دارند، درمان مناسب با شرایط خودشان را انتخاب کنند. این درحالی است که تا سالها در ایران روی این میز دو، سه مدل روش درمانی بیشتر نبود. فقط انجمنهای 12قدمی بود و برنامههای بهاصطلاح ترکدولتی. البته متادوندرمانی هم بعدا اضافه شد؛ یعنی فقط سه گزینه روی میز بود.
الان چقدر تنوع در گزینهها وجود دارد؟
درحالحاضر تعداد گزینهها بیشتر شده است و مصرفکننده میتواند انتخاب کند که در مراکز اقامتی بستری شود، به مراکز اجتماع درمانمدار یا TCها برود. برنامههای کاهش آسیب را انتخاب کند یا برنامههای سرپایی درمان نگهدارنده. اگر هیچکدام از اینها هم به دلش ننشست، میتواند خوددرمانی کند که توصیهنمیشود. یکی دیگر از راهها، استفاده از آموزههای کنگره 60 است. الان انتخابها متنوعتر شده است اما هنوز هم نمیتوان گفت همه مدلهایی که در دنیا وجود دارد، در ایران هم در دسترس است ولی این را هم نمیتوانیم بگوییم که از دنیا خیلیعقبتریم. این تنوع در انتخاب باعث میشود که افراد به مدلهایی که به شرایط آنها نزدیکتر است، پیوند بخورند.
فکر میکنید واقعا چقدر از کسانی که اعتیاد دارند، این شانس را دارند که شیوه درمانیشان را انتخاب کنند؟
درصد کمی؛ اما به این معنا نیست که چون چنین است ما باید از آن دست بکشیم. برنامه بهبودی باید به قامت مراجع تکدوزی شود. (مُگ) یکزمانی در ایران کار سریدوزی انجام میداد. ما در بهبودی سریدوزی نداریم. تکدوزی است. ما حتی در خود (مُگ) هم بنا به شرایط مراجع میتوانیم تکدوزی داشتهباشیم. مگر شرط ورود به انجمن (مُگ) چیزی بهجز تمایل است؟ از نظر ورود به انجمن (مُگ) آستانه پایینی برایش درنظر گرفتهاند که همانا داشتن تمایل است اما کسب بهبودی نیازمند پرهیز کامل است که از آستانه بالایی برخوردار است.
میزان موفقیت انجمنهای 12قدمی را در ایران چگونه ارزیابی میکنید؟
بهنظر من انجمنهای 12 قدمی، جذابیتهایی دارد که گروهی از افراد را دور خود جمع میکند. براساس آخرین آماری که من از آن خبر دارم 400هزار نفر تاکنون براساس الگوی انجمنهای 12قدمی در ایران در پرهیزند. نقش برنامه (مُگ) نظیر نقش پیامبران در زندگی بیاعتقادان بود. با ورود این برنامه به کشور کسانی به سراغ معتادان میرفتند و نور امید به دل آنها میتاباندند درحالیکه تا قبل از ورود این برنامه به کشور تصور میشد که اعتیاد فقط با مرگ معتاد پایان میپذیرد و معتاد در مدت حیاتش هم مدام بین تیمارستان و بیمارستان در رفتوآمد بود و نهایتا گورستان پذیرای او بود. برنامههای 12قدمی بر پایه معنویت بنا شده است و به همین دلیل در ایران فرصت خوبی برای رشد و شکوفایی پیدا کرد. البته درحالحاضر این برنامهها در معرض تهدیدهایی هم قرار گرفته است.
این تهدیدها چه هستند؟
پیمایشهای انجامشده بین اعضای (مُگ) در همهجای دنیا نشان میدهد، 35 تا 45درصد کسانی که به برنامههای 12قدمی میپیوندند، اعم از معتادان گمنام، الکلیهای گمنام و... از طرف متخصصان به این گروهها معرفی شدهاند. این متخصصان ممکن است روانشناس، روانپزشک، مشاور، مددکار یا پرستار باشند اما در ایران بیش از 95درصد افرادی که به انجمن (مُگ) میپیوندند توسط اعضای قدیمیتر به این انجمن معرفی میشوند و کمتر از 5درصد مصرفکنندهها از طریق متخصصان با این انجمن آشنا میشوند. همین مسأله نشان میدهد که در ایران ارتباط کمی بین برنامههای 12قدمی و متخصصان وجود دارد. این ارتباط کمرنگ دلایل متعددی میتواند داشته باشد مثلا ممکن است اطلاعرسانی درستی در این زمینه انجام نشده باشد؛ پزشکان و درمانگران حوزه اعتیاد، برنامههای 12قدمی را قبول نداشته باشند یا هر دلیل دیگری. از طرف دیگر بین اعضای انجمنهای 12قدمی نوعی متخصصستیزی هم وجود دارد. منظور من از متخصصستیزی این است که در چرخه مداخلات، انواع و اقسام مدلهای بهبودی وجود دارد مانند استفاده از پزشک، روانپزشک، مددکار، مشاور، گروههای همتا و خودیار و چیزیهایی از این دست اما در بیشتر مواقع اعضای انجمنهای 12قدمی کل چرخه بهبود و مداخلات بهبود را از آن خود میدانند. درحالیکه این برنامه هم فقط بخشی از چرخه درمان اعتیاد است و منحصرکردن بهبود به (مُگ) کار ناصوابی است. آسیب اصلی این است که درحقیقت به تعداد زیادی از افرادی که به درمانهای تخصصی و دارویی دیگری بهغیر از برنامههای 12قدمی هم نیاز دارند، القا میکنند که نباید از هیچ داروی دیگری برای درمان استفاده کنند و با این توصیههای ناصواب در برخی مواقع صدمات جبرانناپذیری به فرد وارد میکنند. بسیاری از افرادی که مصرفکننده مواد هستند درکنار اعتیادشان بیماریهای همراه دارند که باید داروهای خاصی را استفاده کنند اما بهدلیل توصیههای برخی اعضای انجمن (مُگ) داروهایشان را کنار میگذارند درحالیکه این افراد، هم باید دارو مصرف کنند، هم زیرنظر یک متخصص اعتیادشان را کنار بگذارند.
در آموزههای اصلی انجمن(مُگ) چنین رویکردی وجود دارد؟
اینطور بهنظر میرسد که نسخه ایرانی (مُگ) چنین تفکری را ترویج میکند و در آموزههای اصلی چنین تفکری وجود ندارد. در مجلات تخصصی و خبرنامههای انجمن (مُگ) به این مسأله اشاره شده که ممکن است افراد مبتلا به اعتیاد بیماریهای همراه دیگری هم داشته باشند و به آنها توصیه شده که برای درمان بیماریهایشان به متخصص مراجعه کنند. با این وجود بیشتر پیروان انجمنهای 12قدمی از این راهبرد بهرهای نمیبرند و گمانشان این است که فقط باید به اصول (مُگ) وفادار باشند. علت هم مشخص است؛ بسیاری از اعضای انجمنهای 12قدمی هرگز آن منابع را مطالعه نمیکنند و فقط به آنچه از دیگران در این زمینه میشنوند، اکتفا میکنند و این مسأله یک آسیب و تحریف در آموزههای 12قدمی ایجاد کرده و بهگونهای به شفاهیشدگی این برنامه انجامیده و همچنین رویکرد متخصصستیزی را در این انجمن افزایش داده است.
نکته دیگری که باید به آن توجه کنیم، این است که درست است اصول 12قدمی بر پرهیز بناشده اما این مسأله به آن معنا نیست که افرادی که پیرو انجمنهای 12قدمی هستند باید از همهچیز پرهیز کنند. متاسفانه مجمع متشکل از خدمتگزاران ردهبالای انجمن(مُگ) در ایران از معرفی خودشان و شرکت در جلسات و تعیین جایگاهشان بهخصوص در نشستهای علمی نظیر کنگره دانش اعتیاد اجتناب میکنند. همین مسأله باعث شده که بسیاری از افراد با نام انجمنهای 12قدمی، اقدامات ناشایستی انجام دهند. این درحالی است که اگر افرادی که در رأس این انجمن هستند بیشتر به معرفی برنامه و اهدافشان میپرداختند و در جلسات و نشستهای مختلف شرکت میکردند، رشدشان واقعی صورت میگرفت و تحریف در آن کمتر میشد و اطلاعرسانیهای شایسته انجام میدادند. اما در این زمینه تساهل و کوتاهی میکنند درحالیکه اکنون اتفاقی که افتاده این است که رشد این برنامه بیشتر بادکنکی و کاذب است و بهاندازه خوراکی که به آن دادهمیشود، نیست. امروزه بسیاری از خدمتگزاران سطح بالای (مُگ) بر این نکته اذعان دارند که در بسیاری مواقع تمایل اعضای گروه (مُگ) برای کمک به همدردان بیشتر از دانش و سوابق اجرایی آنهاست. این گفته به معنای آن است که خیلی مواقع افراد قبل از اینکه به پختگی کامل برسند، شروع به کمکرسانی به بهبودیافتگان و خانوادههای آنها میکنند.
البته نباید این نکته را فراموش کنیم که انجمنهای 12قدمی یکبرنامه غیرحرفهای است و البته غیرحرفهای بودن بهمعنای غیرعلمی بودن نیست؛ یعنی میتوان غیرحرفهای بود ولی علمی عمل کرد اما در انجمنهای 12قدمی مسألهای که اتفاق افتاده این است که غیرحرفهای بودن به سمت غیرعلمی بودن هم در حرکت است، یعنی رنگ و لعاب غیرعلمی هم دارد به خودش میگیرد. بهطوریکه معتاد بهجای اینکه از برنامه 12قدمی سود ببرد، گاهی با همین برنامه دچار آسیب میشود؛ یعنی معتادی که گرفتار آسیبهای اجتماعی شده، انگ خورده و هزار و یک مشکل دارد و دچار آسیبشده دیگر نباید شرایط بهگونهای شود که با ورود به انجمن 12قدمی مشکلی به مشکلاتش اضافه شود اما درعمل گاهی این اتفاق میافتد؛ یعنی قربانی، مجددا قربانی میشود. برای اینکه این مشکل یعنی قربانیشدن ثانویه تاحدودی حل شود راهحلش این است که افرادی با دانش بالا در حوزه انجمنهای 12قدمی تربیت شوند و این دانش خود را به دیگران منتقل و برنامه را تقویت کنند. آموزههای انجمنهای 12قدمی در سمینارها و کنفرانسها مطرح شود نه اینکه صندلی (مُگ) در نشستها خالی باشد.
آنها بهخاطر مرام و روشی که دارند از آمدن به جلسات و سمینارها پرهیز میکنند یا اینکه راه خودشان را از دیگر روشهای درمانی جدا کردهاند؟
مسأله اینجاست که خدمتگزاران ردهبالای انجمن (مُگ) در ایران دچار این سوءتفاهم شدهاند که برخی از گروهها و انجمنهای گروههای همتا از برنامههای 12قدمی سوءاستفاده کردند و بعضی از اعضای قدیمی وارد فعالیتهای انتفاعی و درآمدزایی شدند و البته تا حدی هم این مدعا درست است. حالا سوال این است که اگر این افراد وارد فعالیت اقتصادی شده باشند، کار بدی انجام دادهاند، سوءاستفاده کردهاند؟ به نظر من پاسخ این سوال بستگی به این دارد که این افراد از تخصصی که به دست آوردهاند برای درآمدزایی استفاده کردهاند یا از نام (مُگ) بهره بردهاند؛ بهعبارتدیگر، گاهیوقتها پیش میآید، فردی که عضو انجمن (مُگ) بوده، تحصیلکرده و تخصصی بهدست آورده است، مثلا روانشناس شده و از آموزههای (مُگ) هم در برنامههایش استفادهمیکند، در چنین موردی بهنظر من اصلا خطایی صورتنگرفته است. این فرق میکند با اینکه از (مُگ) بهعنوان ابزاری برای شهرت استفاده و (مُگ) تبدیل به رانت شود و یکآدم متخصص یا بهبودیافته خودش را به (مُگ) وصل کند و از خوشنامی این گروه برای کسب درآمد بهره ببرد. البته در دنیا کسانی هستند که عضو گروههای خودیاریاند و کارهای مداخلهای هم انجام میدهند و درآمدزایی نیز دارند و مشکلی هم در این زمینه ایجاد نمیشود. من فکر میکنم یکی از دلایل عقبنشینی گروههای (مُگ) این است که میخواهند از این سوءاستفادهها دور باشند. اما فکر میکنم که این مشکلات نباید باعث شود که این انجمن عقبنشینی کند. آنچه اکنون بیش از همه مشکل ایجاد کرده، این است که خدمتگزاران ردهبالای (مُگ) در ایران به لاکدفاعی فرورفتهاند و دیگر خیلی کاری ندارند که بدنه آنها چهاقداماتی انجام میدهد. آنها از آرمانها و اهداف گروه دفاع نمیکنند و سکوت پیشه کردهاند و در برابر کسانی که به دنبال انحراف در اهداف گروه هستند، قد علم نمیکنند و در لاک پرهیز و خویشتنداری فرورفتهاند. با وجود اینکه (مُگ) درواقع یک برنامه بازیابی معنوی است، کم نیستند کسانی که از آن بهرهبرداریهای دیگری میکنند. مثلا به اسم (مُگ)، کمپ ترکاعتیاد راهاندازی کردهاند و آن را بهعنوان یک برنامه درمانی معرفی میکنند. درحالیکه این برنامه اصلا درمانی نیست و یک بازیابی معنوی بهحساب میآید.
از طرف دیگر، مدتی است که اطلاعرسانی در رابطه با برنامه 12قدمی در مراکز درمانی مانند کمپها و کلینیکهای ترکاعتیاد بسیار کمرنگ شده است. دیگر درمانگران، بیمارانشان را از وجود چنین امکانی آگاه نمیکنند؛ یعنی اتفاقی که در عمل افتاده، این است که از یکطرف گروهی به دنبال سوءاستفاده از برنامههای 12قدمی هستند و میخواهند هرطور شده، خود و آموزههایشان را به (مُگ) بچسبانند و از این طریق کسب درآمد کنند و از طرف دیگر، درمانگران حوزه اعتیاد افرادی را که برای ترک اقدام میکنند با برنامههای (مُگ) آشنا نمیکنند که این هردو غلط است. در مکانهایی مثل مراکز اقامتی، برنامههای گروههای 12قدمی میتواند بسیار موثر عمل کند اما در این مکانها از آنها بهرهای برده نمیشود. همین نوع نگاه باعث شده که بسیاری از افراد جویای درمان که بهمداخلات گروههای 12قدمی نیاز دارند از این مداخلات محروم بمانند و وارد این برنامهها نشوند.
منظور شما این است که انجمنهای 12قدمی منزوی شدهاند؟
منزوی نشدهاند بلکه در خودشان فرورفتهاند و گروه بستهای را تشکیل دادهاند. البته این وضع در ایران وجود دارد وگرنه در کشورهای دیگر اینطور نیست. این اتفاق در ایران افتاده است. این گروهها در ایران بهنوعی دارند در حق کسانی که به آنها احتیاج دارند، کوتاهی میکنند.
گروههای موسوم به (مُگ) در مناطق مختلف کشور جلسه برگزار میکنند و هر هفته دورهم جمع میشوند در وبگاه (مُگ) هم بهراحتی میتوان آدرس مکانهایی را که جلسات در آنها برگزار میشود، یافت. من متوجه یک مسألهای نمیشوم. اینکه شما میگویید (مُگ) منزوی شده است، منظورتان بنیانگذاران آن در ایران است؟ بدنه این گروهها که هر هفته جلسه دارند؟
حرف من این است که انجمن (مُگ) به دنبال تثبیت جایگاه خود نیست. تثبیت جایگاه هیچ منافاتی با اصول اصلی (مُگ) و غیرحرفهای باقی ماندن این گروه ندارد. (مُگ) میتواند جایگاهش را تثبیت کند و همانطور غیرحرفهای هم باقی بماند. (مُگ) نمیخواهد در مسائل سیاسی و حزبی مداخله کند، هیچ اشکالی ندارد، اتفاقا خیلی هم خوب است، چون هدفش معنوی است اما این دلیل نمیشود که خود را از همه مناسبات اجتماعی کنار بکشد و با این کار اجازه دهد که آموزههایش تحریف شود. باید بلندگوهایش را داشته باشد و اصولکلی و اهداف اولیه را گوشزد کند.
بهنظر شما چرا بنیانگذاران (مُگ) اینقدر خود را از مردم دور نگهمیدارند و خودشان را معرفی نمیکنند. مثلا هرگروهی که در حوزه اعتیاد در ایران فعالیت میکند، مشخص است که توسط چه شخصی راهاندازی شده است اما این مسأله درمورد بنیانگذاران(مُگ) صدق نمیکند. بسیاری از پیروان (مُگ) بنیانگذاران آن را نمیشناسند؟ چرا اینگونه است؟
به نظر من اینکه مشخص نباشد بنیانگذاران چه کسانی هستند، اشکالی ندارد بلکه مهم این است که در مجامع مهم داخلی و بینالمللی صدای این گروه و آموزههایشان بهگوش برسد و صندلی بهآنها اختصاص داده شود. البته جالب اینجاست که در مجامع بینالمللی صندلی (مُگ) همیشه پُر است اما در برنامههایی که داخل ایران برگزار میشود، صندلی این گروه خالی است و آنها حاضر نیستند در جلسات و همایشها شرکت کنند. این پرهیزکردنها چیزی نیست که در سنت (مُگ) باشد. این گروه میخواهد برای همیشه غیرحرفهای باقی بماند، این مسأله قابلفهم است و این هیچ منافاتی ندارد با اینکه هرگاه گروه یا فرقهای آموزههای (مُگ) را زیر سوال برد، آنها همدستشان را بالا ببرند و توضیح بدهند که ماجرا از چه قرار بوده است. نباید کسرشأنشان باشد که در مجامع مختلف شرکت کنند؛ مثلا در همین کنگره سالگذشته دانشاعتیاد هم شرکت نکردهاند و جایشان خالی بود.
سال گذشته کنگره شصتیها هم نیامده بودند. این اتفاق خوبی نیست. انگار یکجورهایی تفرقه و جدایی دارد اتفاق میافتد.
این وضع یک آفت خیلی بزرگ است، چون انجمنهای 12قدمی میتواند یک فرصت باشد اما دارد هم خودش تهدید میشود و هم خودش تهدیدکننده میشود. بهنظر من این وضع نیاز به مداخله دارد و باید در اصول و برنامههایشان بازاندیشی انجام شود. بهنظر من آنها باید از اینگونه پرهیز، پرهیز کنند. باید در این زمینه بازاندیشی انجام شود تا اجماعی ایجاد شود. متاسفانه درحالحاضر افرادی که در ایران روی متادون و درمان نگهدارنده هستند یا داروی خاصی مصرف میکنند در جلسات 12قدمی طرد میشوند. درحالیکه بسیاری از افراد هستند که چندموادی بودهاند، همه را ترک کردهاند و فقط متادون مصرف میکنند. سبک زندگیشان هم خیلی بهتر شده و برای پیگیری برنامههای بهبودیشان هم علاقهمند هستند که در جلسات 12قدمی شرکت کنند اما متاسفانه در این جلسات پذیرفته نمیشوند. این درحالی است که در آموزههای (مُگ) اصلا چنین قاعده و قانونی وجود ندارد اما از آنجاییکه آموزههای (مُگ) در ایران شفاهی شده است، این اتفاق میافتد. شفاهیشدن (مُگ) دارد به آموزههایش ضربه میزند. قاعده این شده است که افرادی که در جلسات شرکت میکنند، آنچه میآموزند را در جلسه دیگری نقل میکنند و گاهی برداشتهای خودشان را هم قاطی آن میکنند. کمتر کسی هم بهدنبال این است که به منابع اصلی نظیر کتابپایه و... مراجعه و واقعا بررسی کند که روح حاکم بر آن قاعده و قانون چه بوده است و همین مسأله باعث انحراف میشود. به موازات فاصلهگرفتن از کوره آموزههای 12قدمی این مواد سیال و مذاب که در جریان و سیلان است، منجمد میشود و تنها به قشر و پوسته آنها اکتفا میشود. آرامگرفتن این آموزههای سیال آفتی است که ممکن است هر برنامه بهبود را گرفتار کند. به میزان فاصلهای که از این دهانه و واسطههای بلافصل آن یعنی کتاب پایه، قدمها، سنتها، و سایر منابع میگیریم و به شنیدههایمان اکتفا میکنیم و آب را از سرچشمه که همان منابع پیشگفته است، نمینوشیم، از مغز این آموزهها فاصله گرفته و به پوست آن اکتفا میکنیم. حتی چیزهایی به آن اضافه میکنیم که هیچ مابهازایی در برنامه بهبود ندارد و حتی اگر نوآوری باشد با روشهای تجربی به اثبات نرسیده و گاه معارض با روشهایی از این دست است.
آیا در کشورهای دیگرکسانی که متادون مصرف میکنند هم میتوانند در جلسات انجمن (مُگ) شرکت کنند؟
بله. هیچ مشکلی وجود ندارد. حتی انجمن متادونیهای گمنام (Methadone Anonymous/ MA) وجود دارد که برنامهای 12قدمی برای کسانی است که مواد افیونی مصرف میکردهاند و اینک تحت برنامه نگهدارنده با متادون هستند. مسأله اینجاست که نسخه ایرانی (مُگ) با نسخه اصلی تفاوتهایی دارد. فردی که اعتیاد دارد، میتواند برای حل مشکل اعتیادش از درمان نگهدارنده استفاده کند. برای درمان افسردگیاش به روانپزشک مراجعه کند و در کنار آنها از برنامههای بهبودی 12قدمی هم استفاده کند. اینها منافاتی باهم ندارند و همهشان میتواند در کنار هم برای فرد موثر باشد؛ اما متاسفانه در ایران از برنامههای 12قدمی استفاده ناروا صورت میگیرد. یکی از تهدیدهایی که وجود دارد، نوشدارو دانستن برنامههای 12قدمی است. تکیهبر این فرض اشتباه که اگر میخواهید بهبودی پیدا کنید، حتما باید به برنامههای 12قدمی وصل شوید، درحالیکه این درست نیست. استفاده از آموزههای 12قدمی و وارد شدن به این برنامه، یکی از راههای بهبودی است و مسیرهای دیگری هم برای کنار گذاشتن اعتیاد و بازگشت به زندگی طبیعی وجود دارد. شواهد نشان از آن دارد که 3 تا 5درصد افرادی که اعتیاد دارند، بدون استفاده از برنامههای متداول و مرسوم قطع مصرف کرده و به بهبودی دستیافتهاند. البته ممکن است آنها به بازیابی معنوی نرسیدهباشند یا جذب گروههای دیگری مانند کنگره 60 شدهباشند. یکی دیگر از آفتهایی که برنامههای 12قدمی را تهدید میکند، «بد دفاعکردن» از این برنامههاست. همین نوشدارو دانستن برنامههای 12قدمی خودش مشکل اساسی ایجاد کرده است. افراد زیادی هستند که به برنامههای (مُگ) وصلنشدهاند اما مسیر بهبودی را طی کردهاند. حالا ممکن است آنها بازیابی معنوی را به دست نیاورده باشند اما با وصلشدن به برنامهها و گروههای دیگر و حتی بهصورت فردی به بهبودی دستیافتهاند. نوشدارو بودن برنامههای 12قدمی خودش دردسرساز شده است، همینکه برخی پیروان آن معتقد هستند که تنها بهوسیله برنامههای 12قدمی امکان بهبودی وجود دارد ولاغیر این خودش بدترین دفاع از آن است. درحالحاضر فعالیتهای غیرعلمی بهنام (مُگ) در ایران صورت میگیرد که متاسفانه هیچکدام از بانیان این برنامه در ایران توضیحی در رابطه با این انحرافها مطرح نمیکنند و در راستای روشنسازی افکارعمومی اقدامی انجام نمیدهند. (مُگ) در ایران نیاز بهبازنگری دارد.
آیا راهکاری وجود دارد که کسانی از بیرون از گروه(مُگ) برای جلوگیری از این انحرافات اقدام کنند؟
از بیرون(مُگ) کار خاصی نمیتوان انجام داد. البته شاید تحلیلکردن وضع (مُگ) در ایران و بیان انحرافهایی که ایجادشده و خطراتی که میتواند ایجاد کند، خودش باعث شود که فضای نقد و تحلیل در جامعه راه بیفتد و شاید همین مسأله باعث شود که خدمتگزارانِ (مُگ) به این انتقادات پاسخ دهند.
با رویکردی که خدمتگزاران ردهبالای انجم (مُگ) درپیشگرفتهاند، فکر میکنید که آنها به این نقدها پاسخ خواهند داد و این نقدها ممکن است اثرگذار باشد؟
با شناختی که من از ایشان دارم، فکر میکنم احتمالش وجود دارد. من به دلسوزی آنها شکی ندارم و مطمئن هستم که نیتشان خوب است اما برای کمککردن به دیگران نیتخوب کافی نیست. آنها باید شرایط را قویتر مدیریت کنند و در صورت لزوم موضعگیری کنند. در سمینارها شرکت کرده و افراد و سازمانهای کلیدی را پیدا کنند و برنامههایشان را به آنها معرفی کنند.