زن به ظن تاریخ، به زیر مقنعه، ضعیفه، تاریخ هیچکس، تاریخ خانمها، از دوره باستان تا روزگار قاجار، این نامها که بر تالیفات خود در حوزه زنان گذاردهاید، هریک میتواند نشاندهنده وضع غالب زنان در دوره تاریخی مورد نظر از نگاه نویسنده (سرکار) باشد؟ این دستهبندی در حوزه وضعیت زنان، از نگاه شما چگونه به دست آمده است؟
به گمانام توجه به نام کتاب کافی نباشد اگر به توضیح اسم توجه نشود. «زن به ظن تاریخ» بررسی جایگاه زن ایرانی پیش از اسلام است که یک مرزبندی متداول در تاریخ ایران برشمرده میشود. «به زیر مقنعه» بر جایگاه زن ایرانی پس از اسلام تا عصر صفوی دلالت دارد. هیچ سلسلهای چون مغولانِ جانشین چنگیز، همانها ایلخان نامیده شدهاند، از نظر تاثیر بر شرایط فرهنگی و اجتماعی ایران در این زمینه موثر نبودهاند. «ضعیفه» بررسی جایگاه زنان ایران در عصر صفویه را در نظر دارد که خود دورهای مهم در زندگی سیاسی و دینی ایران است. «تاریخ هیچکس» که به دوره افشاریه و زندیه نظر دارد، دوران فترت پس از عصر صفویه تا اوجگیری قاجاریه را مینمایاند. «تاریخ خانمها» جایگاه زنان ایرانزمین در عصر قاجار را بررسی میکند. جلد ششم این مجموعه بررسیهای تاریخی در حوزه زنان ایران «زنان مبارز ایران» نام دارد که وضعیت زنان ایران از انقلاب مشروطه تا انقلاب اسلامی را به بررسی مینشیند. این پژوهش در چرخه دریافت مجوز است و امیدوارم با کمی التفات امکان نشر یابد. اگر شوقی در دلام پدید آید حضور زنان را در این چند دهه انقلاب اسلامی خواهم نوشت. «تاریخ زنان چهل ساله» نامی است که تاکنون بر این ایده گذاردهام.
در گذر سدههای تاریخ ایران، به ویژه در سدههای اسلامی آیا به لحاظ محتوایی و شکلی، دگرگونیها و تغییرهای جدی در حوزه وضعیت زندگی خصوصی و اجتماعی زنان پدید آمده است؟ اگر چنان است، این دگرگونیها در چه زمینههایی و بر چه اساس صورت پذیرفته است؟
اگر شما طبقهبندی را بر اساس سدههای اسلامی استوار کنید باید به بحث خود در همینجا پایان دهیم، زیرا از سال 31 هجری و شکست ایرانیان از تازیان، آنها آرامآرام به سوی اعماق ایران به حرکت درآمدند و تا دههها از راه پرداخت باج و خراج به پیروزمندان، آزادی اعمال دینی ساکنان زرتشتی، مسیحی و کلیمی در پهنه ایران آن روزگار تضمین شد. با اندکی تسامح، در مناطق گوناگون دو سده طول کشید تا ما بتوانیم از چنین شرایطی صحبت کنیم.
مرز پایداری و ایستایی در یکسو و دگرگونی و تغییر در زندگی شخصی و اجتماعی زنان در دورههای گوناگون تاریخی ایران از سوی دیگر آیا به گونهای است که بتوان یک دستهبندی مشخص از مرزهای یادشده به دست داد؟
دین اسلام گرچه زرتشتیگری را برکنار زد و مسیحیت نیز محدود شد، این مساله اما به یکباره رخ نداد. اسلام به کندی در ایران رواج یافت. در قلمرو اسلام در گذر نخستین سدهها عقاید، آرا و مکاتبی گوناگون پدید آمد که با یکدیگر در مناقشه بوده، اصولی مدون وجود نداشت که مورد پذیرش همگان باشد. قیامهای ملی بر خلفای اموی و عباسی نیز جلوی استیلای حکومتهای دمشق و بغداد را بر ایران میگرفت. سرکوب آن قیامها، جابهجایی قدرت و در نتیجه دگرگونی روش زندگی در مناطق گوناگون ایران را در پی میآورد. چند سده بعد حمله مغول و سقوط بغداد پیش آمد و یاسای چنگیزی هم به دیگر روشها افزوده شد. اوضاع ویژه و نابسامانی از نظر حقوق جزایی و مدنی بدین لحاظ در ایران بود تابه دوره صفوی برسیم. بدینترتیب جز یک شمای بسیار کلی از دستهبندی مشخص نمیتوان سخن گفت. حتی میان وضعیت زنان درباری با دیگر زنان تفاوتی چندان، جز تفاوتهای پایگاه اجتماعی و اقتصادی نمیتوان دید. البته از تفاوت چندین خاتون و پادشاه زن عصر استیلای مغولان میتوانیم بگذریم.
با توجه به سندها و منابع نوشتاری و نیز تصویری تاریخی که امروز به دست ما رسیده است، طبیعتا از دوره صفوی بدینسو یعنی حدود 5 سده پیش تا دوره پهلوی، تصویری بهتر از زندگی اجتماعی ایرانیان از دریچه منابع تاریخی وجود دارد. اگر بخواهیم آن دوره، یعنی روزگار صفوی را مبنایی برای آغاز پژوهش قرار دهیم و وضعیت زنان را در حوزههای شخصی و اجتماعی توصیف کنیم، این وضعیت در 5 سده گذشته چگونه بوده است؟ به تعبیر بهتر، زندگی زنان در دوره صفوی چگونه بوده است؟ آیا میتوان مشخصههایی برای آن ارایه داد؟
البته با وجود اسناد و مدارک تاریخی به ویژه سفرنامهها و دیگر منابع مربوط به عصر صفوی، آگاهیهایی بسیار از این روزگار داریم اما همانگونه که در دیگر دورهها و سدههای تاریخ ایران شاهدیم، منابع مستقیما به زنان و مسایل آن نمیپردازند. حتی سفرنامههای زنان جهانگرد نیز وضع کلی جامعه را هدف قرار دادهاند. مشخصه کلی زندگی زنان در روزگار صفوی، پایبندهای بیشتر برای آنان است. گسترش حرمسراها، جداسازی به دلیل ناامنی جامعه، زیادهخواهیهای پیآمده از انباشت دارایی و ثروت، حضور زنان اقلیتهای گوناگون قومی و دینی در خانوادههای سلطنتی، درباری و دیگر متمکنان، رقابتهای زنانه، حملههای کشورگشایانه شاهان صفوی و جنگ با همسایگان، موجب ناامنی جنسی میشود.
در این دوره، صفوی، بر اساس اسناد موجود، با فعالیتهای اجتماعی زنان بیشتر روبهرو میشویم؛ زنان واقف از آن جملهاند. آیا میتوان این وضعیت را نشانهای از تغییر و دگرگونی برشمرد؟
فعالیت اجتماعی به مفهوم امروزی مصداقی چندان ندارد. زنان طبقههای مرفه به ویژه دربارها با تکیه بر باورهای دینی، تحرکهایی همسان همه دورههای تاریخی ایران داشتهاند. آنان در این دوره نیز با پشتوانه يادشده، خدمات عمرانی همچون ساخت مدرسه، کاروانسرا، پل و مسجد انجام میدادند و وقفیاتی برای حفظ این مکانها و حمایت از تحصیل طلاب علوم دینی داشتند.
از این زمان تا دوره قاجار، جامعه زنان آیا با دگرگونیهایی روبهرو میشود؟ اگر چنان است، چگونه و با چه مشخصهها و نشانههایی؟
بهتر است به دوران پیش از قاجار، یعنی روزگار افشاریه و زندیه هم بپردازیم، سپس به سراغ قاجارها برویم. سده دوازدهم هجري، از فصلهای تاسفبار تاريخ ايران به شمار میآید. دولت صفوي پس از حدود دو سده و نيم حكومت درهم شكست. برآمدن نادر و پيروزيهاي او در نبردهاي گوناگون به ویژه تاراندن دشمنان خارجي، افزون بر سرافرازي ايرانيان، ستم بر آنان را نیز دربرداشت كه تنزل فرهنگيشان را در پی آورد. سرانجام نه تنها نفوس بيشمار، كه سرزمينهايی فراوان نيز پس از او از دست رفت. دوره پنجاه ساله پس از مرگ نادر شاه افشار تا استقرار حكومت قاجار، از دورههای مهم تاريخ جديد ايران به شمار میآید. این دوره مرداني را بر اريكه قدرت ديده و جنگهاي بيفرجام آنان را در همه مرزها با سه چهره شاخص نادر شاه افشار، كريم خان زند و آقا محمد خان قاجار به سده سيزدهم رسانده است. اين سده، ديگر نه سده سلسله صفوي است كه در سال 1148 قمری مضمحل شدند، نه تاريخ افاغنه كه تا 1175 قمری و تسليم آزاد خان به كريم خان، در عرصه ايران افغانتازي كردهاند، نه تاريخ افشار است كه با فوت نادر ميرزا در 1237 قمری از صفحه سلسلههاي حاكم بر ايران پاك شدند و سرانجام نه تاريخ زنديه كه با كشته شدن لطفعلي خان به پايان رسيد، که تاريخ وضعيت غمبار و بدتر از دوره صفويه است؛ تاريخ عموميت جنگ و شموليت مرگ و دربهدريِ جميع عوامالناس است.
دوره قاجار به گونهای سرآغاز و بستر بسیاری دگرگونیها در حوزههای گوناگون زندگی ایرانیان به شمار میآید. حوزه زنان نیز از این دگرگونیها برکنار نیست. تکاپوهایی چون پاسخ بیبی خانم استرآبادی در کتاب معایبالرجال به کتاب تادیبالنسوان از آن جمله به شمار میآید. چه عواملی زمینه تاثیرگذار بودهاند؟
دگرگونی در وضعیت زنان به پیروی از دگرگونی وضع مردان و جامعه و در واقع واکنش به ضرورت و اجبار تاریخی است و هیچگونه کوشش آشکار برای زنان و ترفیع مرتبه آنان در خود ندارد. مردان صاحب علم و جاه همان رفتار را با حقوق زنان داشتند که مردان عامی؛ تلطف و ترفیع در خفا موضوعی شخصی برشمرده میشود که به تربیت مردان بازمیگردد. مساله سواد و امکان حضور در جامعهای بازتر که از دستاوردهای ارتباط ایرانیان با دنیای خارج و فعالیت روشناندیشان است، طبیعتا زنان را با مرزهایی نو آشنا میکند که در کنار همسران، برادران و اهل خانواده مبارز خود، برای احقاق حقوق حقه ملت بکوشند و از آنجا که جزیی از کل بودند، بهرهمند شوند، نه به عنوان بهرهمندی زنانه و حقوق زنان! توجه به زندگینامه «بیبی» و ارتباط او با دنیای دربار و بیرون از مرزهای ایران و نیز سواد و شجاعت روحیاش موجب شده است ردی چنین مشخص از او بر جای بماند اما پیشینه مشاوره زنانه، سیاست زنانه و ماموریتهای زنانه را نباید از یاد برد. دستهایی زنانه در همه روزگاران ایران در پشت پردههای اضطرار و سختی مردان بوده که آنان را نجات داده است؛ اگر شوخیهای برخی مردان در زمینه «جای پای زن در مثلا شکست قادسیه» بگذارد. نمونههایی فراوان از این تلاش زنان در آثار خود گرد آوردهام. بیبی با داشتن خط و ربط و در زمان مناسب کاری میکند که به ماندگاری نام و یاد او میانجامد.
این دگرگونیها آیا با همراهیها و ایستادگیهایی روبهرو شد؟ اگر آری، در چه زمینهها و در میان چه افراد و طبقات و قشرهایی از جامعه؟
البته برخورد جامعه و ایستادگی طبقهای که به انحصار تاریخ خو گرفتهاند مانع میآمد که به طبقهای دیگر از مردان که چیزی نو میخواستند فرصت بدهد، در نتیجه با خواستی کوچک همچون امکان تحصیل به شیوه نو، نه مکتبخانهای، مخالفت میکردند. مساله رویاروییهایی که در میانههای دوره قاجار با دبستانهای دخترانه صورت میپذیرفته است، در واقع، زحمتافزا برای زنان و عِرض تاریخی خود بردن بوده است.
زن ایران در دوره صفوی با همتای خود در دوره قاجار در چه حوزهها و جنبههایی، یکسانی و تفاوت دارد؟
امکان تصرف در دسترنج و میراث، درآمدها و داشتن زمین و ملک موجب فعال شدن زنان در انجام فعالیتهای عامالمنفعه، تحرک در سطح جامعه و داشتن گونهای قدرت تصمیمگیری در هر دو دوره، همچون روزگار کنونی ما، میشد. این اِعمال قدرت و سرپرستی دارایی، با مضیقههای همیشگی زنان همراه بوده است. تفاوت عمده فرهنگی زنان در عصر قاجار با زنان روزگار صفوی، در واقع تفاوت روش شاهان صفوی با قاجار است؛ تفاوت، همین چند سدهای برشمرده میشود که جهان زیر و رو شده بود و البته تنها تکانهای ملایم به ایران رسیده بود؛ همچنین بودنِ امیرکبیر بود و نداشتن آن در همه دوران سلطنت صفویه!
با برآمدن و پیروزی جنبش مشروطیت ایران، بسیاری از دگرگونیهای پیشین در حوزه زندگی زنان، آرامآرام بستری برای بالیدن یافت. زمانه پیش و پس از مشروطه را در این حوزه، با یکدیگر نمیتوان مقایسه کرد. زنان ایرانی در میانه جنبش مشروطیت را چگونه میتوان توصیف کرد؟
فعاليت زنان ايراني در نهضت مشروطه در سه زمينه انجام شده است؛ یکی مبارزه تبليغاتي و افشاگري به منظور تحريك و برانگیختن افكار عمومي براي جذب افراد بيطرف، منفعل و ايجاد ترديد و تزلزل در میان حاميان محمدعلي شاه و منفعل كردن آنان، دومین کار حمايت مالي از مبارزه براي تهيه اسلحه و مهمات و سرانجام در سومین گام، شركت در مبارزه مسلحانه بوده است. بدیهی است در این زمان زنانی هم به پیروی از مردانشان به مشروطه اعتقادی نداشته، برای برانداختن جنبشهای مردمی اجیر میشدند. تاريخ معاصر ايران نشان ميدهد مبارزه زنان ايراني براي آزادي و حقوق برابر با مردان بيش از يك سده پیشینه دارد؛ مبارزهاي كه فراز و فرود بسيار داشته، گاه به پيروزيهايي رسيده، گاه شكست خورده است؛ در دورههاي رشد جريان مترقي و آزاديخواه، بالنده بوده و با سركوب نيروهاي ترقيخواه، به افت دچار شده است. در جنبش تنباكو و قرارداد انحصاری با یک کمپانی که به دوران ناصرالدين شاه و پیش از مشروطه بازمیگردد، نشانههاي حضور فعال زنان را در اموري میبینیم كه آنها را شناخته و نسبت بدانها حساس بودهاند. هنگامي كه کوششهایی برای انحراف مبارزه انجام شد، دستهای بزرگ از زنان در تهران جوشان و خروشان به ميان مردم هجوم برده، به آنان گفتند اگر مردان بخواهند نسبت به اين واقعه ننگآور بياعتنا بمانند، آنان چادرها را به دور انداخته، نخواهند گذاشت حق مردم به دست بيگانگان بيفتد. شكستن چپقها و قليانها به شیوهای نمادین، در واقع اعلان جنگ به كمپاني انگلیسی و شاه قاجار بود. تاكيد بر حضور فعال زنان در كنار مردان در اين بحران البته نبايد جلوی ديده شدن پشتيبانان بیرون از ايران به ویژه روسها را از تحريم تنباكو بگیرد.
در یک دستهبندی کلی، تا پیش از پیروزی جنبش مشروطیت ایران، زنان ایرانی در چه حوزههایی از زندگی شخصی و اجتماعی با ممنوعیت و محدودیت (دقیقا به معنای دقیق واژه) و آزادی (باز دقیقا به معنای دقیق کلمه) همراه و روبهرو بودهاند؟
پرسشی هوشمندانه و البته تجاهل العارفی آشکار است. همانگونه که پیشتر اشاره کردم زنان ایران در روزگاران گذشته هیچگاه به معنای دقیق کلمه از محدودیتها رها نشدهاند از اینرو تنها درباره محدودیت میتوان سخن راند. تا پیش از ازدواج، پدر تکفل را برعهده داشت، پس از آن شوهر و پس از درگذشت شوهر نیز فرزندان. گستره دیدمان را که باز کنیم، درمییابیم در همه زمانها اهل محل و حکومتها و قوانین برای زنان تصمیم میگرفتهاند.
اشتغال طبقات گوناگون جامعه، از مسایل جذاب مطالعات تاریخ اجتماعی به شمار میآید. این مساله به ویژه در گستره زندگی اجتماعی زنان، برای پژوهشگران اهمیتی افزون دارد. تا زمانه مورد نظر ما، یعنی پیش از پیروزی مشروطیت، آیا ما اساسا اشتغال زنان را در حوزههای اجتماعی در تاریخ سراغ داریم؟
مفهوم اشتغال بسیار دقیق است و زیر این نام کاری کارستان نمیتوان مثال زد. زنان باسواد، در گسترههایی چون کتابت قرآن و تدریس به عنوان ملاباجی در مکتبخانهها مشغول بودهاند. برخی از آنان کارهای خصوصی خود را داشتهاند، شاید حتی زنان نزولخوار یا زنانی که در منزل دیگران به عنوان رختشوی یا نانوا کار کرده، مزد میگرفتهاند. حضور دایه و معلم سرخانه را هم شاید بتوان با توجه به پرداخت مزد یا اقامت در خانه کارفرما اشتغال برشمرد. کار زنان اما مبحثی دیگر است. کاری بدون حضور زنان نبوده که انجام شود. کشاورزی همچون امروز در هر منطقه با توجه به محصولهای ویژه آن منطقه، قالیبافی و دیگر صنایع دستی مثل گلیمبافی، پارچهبافی و بافتنیهای دیگر، امور دامداری از چوپانی تا تولید محصولات لبنی، حتی ساخت وسایل مورد نیازبرای مشاغل مردانه و زندگی و فروش مازاد آن احتمالا در شرایطی اشتغال به شمار میآمده است. مساله سقایت زنان در کل کشور با توجه به شرایط اقلیمی آنچنان فراگیر است که جزو وظایف خدادادی آنان تلقی میشده است! شاید رواج همین بطریهای آب معدنی به یاد جامعه امروز بیاورد که زنان مَشگ بر دوش چه سهمی در رفاه و اقتصاد خانوار روزگاران گذشته داشتهاند.