همه «ما» ورشکسته‌ایم
 

 

سپهر دادجوی‌توکلی روزنامه نگار

ماجرا از آن‌جا شروع شد که صداوسیما مانع ورود بازیگران فیلم «نیمه شب اتفاق افتاد» به استودیوی پخش برنامه نقد سینمای ایران شد. پس از آن بود که حامد بهداد، در جلسه نقد و بررسی فیلم لب به اعتراض گشود و حرف‌هایی زد که مبنای این نوشتار است. او گفت: «تلویزیون ما یک رسانه ورشکسته است و هیچ‌کس آن را نمی‌بیند... مهم نیست که مرا به تلویزیون راه ندهند اما باید به این نکته توجه کنید که چرا سریال‌های ترکی این همه در میان مردم ما تماشاگر دارند.»
چندین شماره در این ستون سعی شد که همین استدلال آقای بهداد را بازنمایی کنیم. شاید واقعا صدا و سیمای ایران یک رسانه ورشکسته باشد با حدود ۴۸‌هزار کارمند و... اما یک سوال مطرح است. آیا سینمای ما، رسانه‌ای پویاست؟ رسانه‌ای مستقل، سرزنده و کنش‌مدار است؟ روزنامه‌هامان چطور؟
در تعریف رسانه، اگر به این نکته قایل باشیم که رسانه یک ابزار یا کانال ارتباطی مبتنی بر پیامی است که فرستنده ارسال می‌کند، آیا فرستندگان محبوب ما نظیر ایشان، سلیس و روان با افکار عمومی در ارتباط‌اند؟ این جمله بهداد: «فیلم‌های سینمایی ما تمام معضلات و دغدغه‌های مردم را به خوبی نشان می‌دهند اما همین فیلم‌ها هیچ جایی در تلویزیون ندارند.» آیا با پروپاگاندای صداوسیما مبنی بر اعتنا و اعتماد ۸۳‌درصدی مخاطبانش، تفاوت معناداری دارد؟
مدیریت رسانه به خوبی بحث ورشکستگی رسانه را تبیین می‌کند. گسست از مخاطب و افکار عمومی موجبات آن را فراهم می‌آورد که رسانه کمتر دیده شود و پیامش بی‌اثر‌تر شود. نمود این واکنش در رفتار مخاطب است. سینمای ایران به‌‌ همان نسبت از مردم فاصله می‌گیرد که صدا و سیما. مگر در تک فیلم‌ها درست مانند تک برنامه‌های پرطرفدار صداوسیما مانند «خندوانه» یا «90». نه بازگشت سرمایه و نه رشد، به‌رغم جاذبه شهرت، هیچ‌کدام نمی‌تواند فرستندگان پیام را به مقامی برساند که گیرنده آن را دنبال کند.
پادزهر این سمِ چندساله تغییر رویکرد از فرافکنی‌های مرسوم است. صداوسیما اگر مریض است، باید درنظر گرفت که هنوز بسیاری از مردم هم هستند که به خواهش و تمنای بازیگران برای رعایت بحث کپی‌رایت وقعی نمی‌نهند. هنوز چهره‌های رسانه‌ای توان ترغیب یا اقناع مخاطب را برای عمل اجتماعی ندارند. یک فرستنده یا رسانه غیرورشکسته به‌طور مدام درحال بازبینی خود است. توجه کنید «خود»، نه «همسایه». فرموله نشدن شرایط خود تا جایی ادامه دارد که بازخوردهای توده‌ای و اتفاق‌گونه، به سند توجه تبدیل می‌شود.
از این حیث تئا‌تر در ایران تنها رسانه‌ای است که هنوز می‌تواند کور سویی برای نجات داشته باشد. زیرا‌‌ همان حداقل‌ها نیز برای تئا‌تر تصویر نشده است. اگرچه در تعریف تئا‌تر به‌عنوان یک رسانه جمعی مناقشه است اما به‌ویژه خارج از پایتخت، حیات و ممات تئاتری‌ها، حتی با پرداختن آماتوری به این رسانه، بستگی مستقیم به خود فرستندگان دارد. آنها مخاطب خود را یافته‌اند و اگرچه پر طمطراق نه، ولی درحد بقا، چرخه انتقال پیام را حفظ کرده‌اند. این را درحالی درنظر بگیرید که بیش از همه رسانه‌ها در ایران این تئا‌تر بوده است که با سانسور و خودسانسوری دست‌وپنجه نرم کرده است.
حرف آقای بهداد درست و سلیس است منتهی یک «ما» کم دارد.


 
http://shahrvand-newspaper.ir/News/Main/57402/همه-«ما»-ورشکسته‌ایم