زهرا نجفی| بهزودی اجرای نمایش«چشم در برابر چشم» براساس زندگی آمنه بهرامی آغاز میشود؛ نمایشی که قرار است دردها و رنجهای زندگی بهرامی، قربانی اسیدپاشی را به تصویر بکشد. اما نازنین سهامیزاده اولین کارگردان زن جوانی نیست که به سراغ چنین پرونده تلخ اجتماعی رفته و قصد دارد با به تصویر کشیدن آن مخاطبانش را به بازخوانی این پرونده دعوت کند. پیش از او کارگردانان زن جوان دیگری هم این راه را پیمودهاند، راهی که آغازش بسیار سخت و دشوار بوده و برای گشایشش روزها و سالهای درازی سپری شده است. ساناز بیان با به روی صحنه بردن نمایش «عامدانه، عاشقانه، قاتلانه» در سال 92، افسانه ماهیان با اجرای نمایش«هم هوایی» در سال 92 و ماهی عظیمی با کارگردانی نمایش
«کان را که خبر شد خبری باز نیامد» در سال 93 راهگشای به روی صحنه آمدن جنجالیترین پروندههای قضایی یا داستانهایی از زندانیان در تئاتر بودند.
حرفهای آمنه بهرامی در یک نمایش
آنطور که نازنین سهامیزاده، کارگردان نمایش «چشم در برابر چشم» به «شهروند» میگوید، ماجرای شکلگیری این نمایش به دوسال قبل بازمیگردد. زمانی که آمنه بهرامی، بالاخره روایت داستان زندگیاش را برای مهدی سجودی به پایان برد و این روایت در قالب کتاب هزار صفحهای، آماده رونمایی شد. دوستی واسطه آشنايي نازنین سهامیزاده با آمنه بهرامی شد تا او فیلم کوتاهی از مراسم رونمایی این کتاب تهیه کند و همین اتفاق کوچک اسباب آشنایی این دو را با هم فراهم كرد. بعد از آن بود که سهامیزاده به سرگذشت آمنه علاقهمند شد. حالا دیگر دوست بودند و راحتتر میشد از او بیشتر از کتاب نوشته شده درباره زندگیاش و اتفاقاتی که بر او گذشته بود، پرسید. درنهایت سهامیزاده علاقهمند به نوشتن نمایشنامهای براساس زندگی او شد. چراکه حالا از نزدیک آثار و تبعات این اتفاق را لمس و درک میکرد. او هنرمند بود و لمس چنین تجربه تلخی در او بذر دغدغهای را کاشت. دغدغهای که دوست داشت براساس آن صدای آمنه بهرامی را بیشتر و بیشتر به مردم برساند و تئاتر را بهترین وسیله برای رساندن این صدا دانست. بالاخره با کمکهای فراوان خود آمنه و مهدی سجودی
(نویسنده کتاب) نمایشنامه نوشته شد.
البته این نمایش پیش از اجرای عمومیاش، در جشنواره تئاتر شهر شرکت کرده بود. آمنه هم آن زمان بر سر تمرینات نمایش حاضر شده بود. اینها را سهامیزاده میگوید و اشاره میکند که؛ «پارسال در جشنواره تئاتر شهر سه اجرا داشتیم. آمنه در هر سه اجرا حضور داشت. او نمایش ما را دوست داشت و میگفت، تمام حرفهایی که در این نمایش زده میشود، حرفهای من است.» شاید به همین دلیل هم بود که داوران آن را پسندیدند و جایزه نمایش برگزیده سومین دوره جشنواره تئاتر شهر به این نمایش رسید. حالا «چشم در برابر چشم» قرار است به مدت 29 شب از 4 تیرماه تا 2 مرداد ماه در فرهنگسرای نیاوران روی صحنه برود. اما دغدغههای اجتماعی نازنین سهامیزاده تنها به آشناییاش با آمنه بهرامی برنمیگردد، او خودش در اینباره توضیح میدهد: «من تئاتر را ابزاری برای سرگرمی نمیبینم. همیشه باید دغدغهای داشته باشم تا بخواهم یک کار نمایشی انجام دهم. دوست دارم در نمایشهایم به معضلات اجتماعی بپردازم. به نظرم تئاتر مستند نقش بسیار مهمی در بالا بردن سطح آگاهی عموم مردم دارد.» سهامیزاده میگوید همه ما در مقابل چنین آدمها و اتفاقاتی مسئول هستیم، بنابراین همه باید این حرفها را بشنوند؛ «باید این سوال را از خودمان بپرسیم که ما چه کاری میتوانیم برای این جامعه و جلوگیری از پیش آمدن چنین اتفاقاتی انجام دهیم؟!»
این اولین نمایشی است که سهامیزاده آن را کارگردانی کرده است. او اولین تجربه روی صحنه بردن این نمایش را در جشنواره تئاتر شهر اینطور توصیف میکند: «راستش اصلا فکر نمیکردم از این نمایش استقبالی شود. چرا که موضوع آن تلخ بود و این روزها اکثر هموطنان حال و هوای تلخی دارند و فکر میکردم به دنبال تماشای نمایشی بخواهند بروند که حالشان را خوب کند.» سهامیزاده ادامه میدهد که «اما استقبال خوبی از این نمایش شد. در هر سه اجرا مجبور شدیم بلیتهای خارج از ظرفیت بفروشیم و باز هم عدهای پشت در ماندند.»
هرگز فکر نکن بتوانی چنین نمایشی را روی صحنه ببری
به نظر میرسد ساناز بیان، کارگردان نمایش«عامدانه، عاشقانه، قاتلانه» که روایتگر داستان زندگی سه زن متهم به قتل بود، نخستين کارگردان زنی است که برای به تصویر کشیدن چنین داستانهایی گام برداشت. گامی که به گفته خودش آنچنان سخت و سنگین بود که نزدیک به سهسال به طول انجامید. بیان در گفتوگو با «شهروند» درباره سرگذشت روی صحنه آمدن این نمایش میگوید: «زمستان سال 89 بود که با خانم لینه تیگن، نویسنده و کارگردان نروژی در نروژ آشنا شدم. آنجا بود که او مرا برای شرکت در کنفرانس زنان نمایشنامهنویس جهان دعوت کرد و از من خواست تا متنی برای این کنفرانس که قرار بود دو سال بعد یعنی در سال 2012 برگزار شود، بفرستم.» همین آشنایی سبب شد تا او نمایشنامهای که از مدتها پیش دغدغه نوشتنش را داشت، بنویسد و برای آنها بفرستد. برگزارکنندکان کنفرانس نمایشنامه بیان را دوست داشتند و میخواستند تا این نمایش که عنوان قبلیاش «مستند» بود، در آنجا اجرا شود. همزمان او دوست داشت این نمایشنامه در ایران هم اجرا شود. چراکه این نمایشنامه براساس داستان زندگی سه زن ایرانی نوشته شده و چه جایی برای اجرای آن مناسبتر از جامعه خود آن زنها. اما فضای کاری آن دوره آنچنان که باید باز نبود. کارگردانان تئاتر به هر قیمتی سعی میکردند نمایشی روی صحنه ببرند. برای همین بود که آنها به سراغ متنهای خارجی بیرنگ و بو میرفتند که هیچ مناسبتی با زندگی فعلی ایرانیها نداشت. اینها را ساناز بیان میگوید و این پرسش را مطرح میکند که؛ «چرا باید تئاتر کار شود، وقتی نمیگذارند از زندگی واقعیمان حرف بزنیم؟!» او در زمان اجرای نمایشش هرگز از سختیهایی که برای به اجرا بردن «عامدانه، عاشقانه، قاتلانه» کشید، حرفی به میان نیاورد. نمیخواست حالا که بعد از سه سال توانسته بود بیست اجرا به دست آورد، درگیر حاشیهها شود. اما حالا میخواهد درباره آن حرف بزند. از اینکه بارها و بارها به سازمان نظارت و ارزشیابی مرکز هنرهای نمایش مراجعه کرد و هر بار سعی میکردند او را دلسرد به خانه بازگردانند. مسئولان در جوابش میگفتند: هیچوقت فکر نکن بتوانی چنین متنی را اجرا کنی؟! اما او مصر بود. حتی زمانی که به او پیشنهاد دادند هر جایی که بخواهد به او اجرا میدهند به شرط آنکه این متن را اجرا نکند و یک متن خارجی را روی صحنه ببرد، بازهم ناامید نشد؛ «این نگرانی برای مسئولان وجود داشت که اگر این نمایشنامه در یکی از سالنهای مرکزی به اجرا رود، توجهها را به خودش جلب کند، با اعتراض روبهرو شود و کل ماجرا خطرناک شود.» اینطور بود که مجبور شد به سالن دوری برود. تالار شمس، جایی که اجرای این نمایشنامه نتواند آن توجهها را جلب کند و اعتراضی که مسئولان نگرانش بودند را در پی داشته باشد. ساناز بیان درباره اینکه چرا او که سابقه به اجرا بردن کارهای بینالمللی را دارد، آنقدر در به اجرا بردن این نمایش مصر بوده است، میگوید: «من میخواستم حرفی را بزنم که نیاز بود زده شود.» اما حالا از این همه اصرار برای به اجرا بردن «عامدانه، عاشقانه، قاتلانه» خوشحال است. نمایشی که بابت کارگردانی آن مجبور شد در نهادهای مختلفی حاضر شود و به پرسشهای زیادی هم قبل از اجرای این نمایش و هم در زمان اجرای آن در کنفرانس جهانی نمایشنامهنویسان زن پاسخ بدهد؛ «چقدر خوشحال هستم جریانی که آنطور برایش جنگیدم، درحال بارور شدن است. واقعا برای خودم مهم نیست کارگردانان زن دیگر که امروزه چنین تجربههایی را روی صحنه میبرند بدانند که اولین بار چه کسی با چه کاری و با چه برخوردهایی بالاخره توانست چنین نمایشی را به اجرا ببرد. مهم این است که حالا نتیجه تمام ایستادگیهایم و تاوانی که برای آن پرداخت کردم را به بهترین شکل میبینم.» البته این راهی نیست که برای او تمام شده باشد. چراکه از روی صحنه بردن نمایش«آبی مایل به صورتی» با فضایی بسیار تلختر از «عامدانه، عاشقانه، قاتلانه» خبر میدهد و میگوید بهزودی قصد دارد دوباره «عامدانه، عاشقانه، قاتلانه» را روی صحنه ببرد. شاید حالا که به قول خودش این «تابو یا غول» شکسته شده است، بتواند این نمایش را در یکی از سالنهای مرکزی روی صحنه ببرد. بدون آنکه مسئولان نگران بازخوردهای حاصل از آن باشند.