| محمود بهرامی | شاعر و مترجم |
جهان بهتر تعریف بسیطی دارد. تعریفی که مربوط به هر فرد است و افراد از منظر خود، جهانی بهتر را تعریف میکند. این تعریف تاحد زیادی به تجربیات و مطالعات فردی برمیگردد. اما همه افراد در جهان بهتری که برای خود متصور هستند، عدالت، صلح، نوعدوستی را از ارکان مهم میدانند. رسیدن به جهانی پر از آرامش و صلح که انسانها با عدالت و نوعدوستی در کنار هم همزیستی داشته باشند، آرمانی است که تاکنون آدمی به آن نرسیده و همیشه امید آن را دارد که روزی فراخواهد رسید که بشر در چنین جهانی زندگی کند. تجربه زندگیام و مسیر رشدی که طی کردهام به من ثابت کرده گرایش به نوعدوستی در آدمی وجود دارد ولی با نگاهی به جهان پیرامون، به این نتیجه میرسم که هنوز افرادی هستند که برای سیر بودن یا به اصطلاح درست سیرتر بودن و داشتن امنیت با خودخواهی تمام جنگها و فجایع انسانی را راه میاندازند، اما نباید خیلی بدبینانه به این مسأله نگاه کرد چون آدمی از همان ابتدا تا به حال درحال گذر از خودخواهی است و در راه رسیدن به نوعدوستی تلاش میکند. اگر آدمی به این یقین برسد که دیگران نیز مثل او هستند و آنها نیز همانند او حقی دارند، شاید گام اصلی و بزرگی را در راه ساختن جهان بهتر خود بردارد. بشر امروز با پایبندی به ضوابط اخلاقی و درک اینکه هر فرد به نوبه خود دارای اهمیت است، میتواند بسیاری از مسائل خود را در راه رسیدن به جهان ایدهآلش حل کند. البته رفتارهای خصمانه افراد و جوامع نسبت به هم، به نابرخورداری آنها و شاید یک خشم نهفته در درونشان به دلیل نداشتههایشان برگردد. هر فرد به امنیت زیستی، مسکن و نیازهای اولیه نیاز دارد که گاهی در داشتن آنها به یک خودخواهی دچار میشود. برخی رفتارهای بشر به رشدروانی و احساس امنیت او در کودکی و نحوه عملکرد زیستیاش برمیگردد. بشر بهخاطر فقدان عدالت در توزیع امکانات و خدمات، از مرحله خودخواهی زیستی عبور نمیکند و از آنجا که برای نیازها و اضطرابهایش پاسخ مناسبی نمیگیرد و این معضل از اندازههای طبیعی فرد، بزرگتر است در او باقی میماند و زمینه این جنگها و وحشیگریها را فراهم میکند. دولتها میتوانند با بالا بردن نسبی سطح رفاه جوامع خود و دادن عزتنفس و احترام به افراد از کودکی، زیرساختهای جهان بهتر را فراهم بیاورند چون افراد تربیتیافته در این جوامع از خودخواهی زیستی فاصله گرفتهاند. اکثر جوامعی که در آنها خشونت به چشم میآید سطح رفاه فیزیکی و زیستی پایین است و افراد این جوامع با تخاصم به دنبال خودخواهیهای خود هستند. آدمی باید نسبت به خود و افراد پیرامونش به درک شناختی مناسب برسد. شناخت مناسب نسبت به این مسأله، حداقل این است که هر چه را برای خود میخواهد، برای دیگری نیز بپسندد.
آدمی با رسیدن به حس نوعدوستی از ظرفیت روانی بالایی برخوردار میشود و حس رضایتی در درون خود احساس خواهد کرد. چیزی که در جهان امروزی کاملا مشهود است سردرگمی بشر و زیست او در این وادی است. جوامعی که امکانات و ابزار دارند، سعی میکنند با استفاده از امکانات خود افراد و جوامع دیگر را تحت کنترل خود دربیاورند و نمیتوان گفت که جامعهای ظالم است و جامعه تحتکنترل جامعه مظلوم چون اگر کشور مغلوب هم ابزارش را داشته باشد این کنترل را بر دیگری اعمال خواهد کرد و این هجومها تنها برای کسب منابع و بهرهمندی از امکانات کشورهای مغلوب نیست گرچه در این سیکل از منابع و شرایط موجود نهایت استفاده میشود. این دور از اول تاریخ بشر وجود داشته و تا به امروز همینگونه بوده و مسأله مهم در این مقوله این نیست که چه کسانی چه کارهایی میکنند بلکه مسأله اساسی و مهم این است که بشر باید از این مرحله و خودخواهی عبور کند. این ضعف بشر است که وقتی به قدرتی در هر سطح و مرتبهای که باشد میرسد شوق به تحت کنترل درآوردن آدمها در او فوران میزند برای رسیدن به این شوق و غریزه حاضر است هرگونه فجایعی که گاهی به فکر کسی خطور نمیکند را انجام بدهد و این کار در هر مرحله از قدرت به نوعی مشهود است و تمام اینها به این دلیل است که درک اخلاقی در بشر کامل نشده است.