دانش‌آموزان شين‌آباد و قوانيني كه گم شده‌اند
 

 

اسما   روانخواه پژوهشگر اجتماعی

گاهی‌اوقات در برخورد با پدیده‌ای مانند تکدی‌گری، یا دانش‌آموزان بازمانده از تحصیل یا کودک‌آزاری و... علاوه بر متاثرشدن، به این فکر می‌کنیم که مسئولان متولی برای رفع یا حداقل کاهش این پدیده چه می‌کنند؟ و آیا از وضع قانون و سیاست و طرحی برای کاهش آسیب‌های این مسأله حرفی می‌زنند؟ به‌عنوان مثال، بهزیستی از ایجاد خانه‌های امن نام می‌برد که زنان آسیب‌دیده را مورد حمایت قرار می‌دهد. آن‌وقت باید یک نفس راحت بکشیم و خیالمان راحت باشد که زنان و دخترانمان وقتی مورد خشونت قرار می‌گیرند، نهادی وجود دارد که به آن پناه ببرند، نه این‌که کارد به استخوانشان برسد و مجبور شوند عامل خشونت را به‌قتل برسانند، آن هم درحالی‌که می‌دانند ممکن است به‌خاطر این عمل قصاص شوند. اما چرا خیالمان راحت نیست؟ و چرا 90‌درصد فرار‌ دختران از منزل «فرار از» است و نه «فرار به»؟ مگر خانه‌های امن و اورژانس اجتماعی برای تحت‌حمایت قرار دادن این افراد ایجاد نشده‌اند؟ پس چرا گزینه انتخابی اين دختران آسیب‌دیده در منزل،‌ فرار است و نه پناه‌بردن به اورژانس اجتماعي؟ در زمان حضور قوانین، سیاست‌ها و طرح‌ها ممكن است با دو اتفاق روبه‌رو شويم. از یک‌سو قوانینی وجود دارند که جامع هستند و راهگشا اما عملیاتی نمی‌شوند و از سویی دیگر، در برخورد با برخی پدیده‌ها، خلأ نبود قوانین راهگشا، احساس می‌شود. آن‌وقت است که قانون بازی‌اش می‌گیرد و هرجا که بخواهد سر و کله‌اش پیدا می‌شود و هر جا که نخواهد، غیب‌می‌شود! چند وقتی است که به‌صورت پراکنده اما مداوم خبر دانش‌آموزان شین‌آبادی که ‌سال 91 در حادثه آتش‌سوزی مدرسه‌شان دچار آسیب‌دیدگی شدند را می‌شنویم، از دادن کامل دیه به این دانش‌آموزان تا گرفتن مستمری مادام‌العمر یا دادن هزینه به خانواده‌های این دانش‌آموزان برای هر بار سفر به تهران و قرار گرفتن آنها در کلاس هوشمند و دادن لپ‌تاپ به آنها. این‌که در قبال این دانش‌آموزان که به‌خاطر ساختار غیرایمن مدرسه دچار حادثه شده‌اند و همه زندگي‌شان تحت‌الشعاع آن قرار گرفته است، از سوی مسئولان تعهدی دیده می‌شود، اتفاق خوبی است. اما سوال این‌جاست که با سایر مواردی که به‌صورت مشابه ممکن است اتفاق افتاده باشد یا در آینده شاهد آن باشیم، چه برخوردی صورت می‌گیرد؟ قانون در این‌جا نقش اصلی خود را که بازکردن گره‌ای از مشکلات مردم است، به‌خوبی ایفا می‌کند، اما در سایر موارد هم چنین است؟ یا باید عادت کنیم که رسانه‌ای‌شدن یک‌مسأله و مطرح‌شدن آن در اذهان عمومی تنها راه‌حل ما برای حل مسائلی از این‌دست است؟ چندی پیش وکیل دانش‌آموزان شین‌آبادی‌ گفت: دولت ردیف بودجه‌ای در‌سال 94 برای تأمین معیشت و دریافت مستمری کودکان شین‌آباد از محل بیمه روستاییان، کشاورزان و عشایر برای آنها اختصاص داده است. همچنین نماینده مردم پیرانشهر در مجلس، از موافقت کمیسیون‌های اجتماعی و بهداشت مجلس با در نظر گرفتن ردیفی مستقل درحدود 12‌میلیارد تومان جهت پرداخت مستمری دایم به دانش‌آموزان شین‌آبادی خبر داده و حالا سوال این است که دولت و مجلس باید برای «دانش‌آموزان شین‌آباد» تصمیم بگیرند یا همه دانش‌آموزان؟ دانش‌آموزانی که ممکن است از تنبیه بدنی و روانی توسط معلم گرفته تا شرایط غیرایمن مدرسه دچار آسیب شوند و به‌خاطر رسانه‌ای‌نشدن مسأله یا پیگیر نبودن مدام از حقي مانند حقوقي که به دانش‌آموزان شین‌آبادی تعلق گرفته است، محروم شوند و اصلا مگر باید پیگیر قانون بود تا اجرایی‌شود؟ و نمی‌دانیم  تکلیف 13 دانش‌آموز  مدرسه روستای سفیلان که در ‌سال 83 به‌خاطر استفاده از بخاری نفتی دچار سوختگی 40‌ درصد شدند، 8 دانش‌آموز درودزن فارس که در ‌سال 85 دچار سوختگی شدند، دانش‌آموزان خوابگاه شبانه‌روزی در سیستان‌وبلوچستان در ‌سال 89 که دچار سوختگی شدند، دانش‌آموزان دبیرستان شبانه‌روزی چابهار که در‌ سال 90 دچار سوختگی شدند و نمونه‌های دیگری که کسی از آن خبردار نشده است، چه می‌شود؟! و کاش قوانین ما در جایی که باید، حضور یابند و در جهت حل مسأله اجتماعی گام بردارند، قوانینی که خود به‌خود قدرت اجرایی داشته باشند و به‌صورت فراگیر برای همه افراد عمل کنند و برای اعمال اثر، منتظر سر و صدا بپاکردن رسانه‌ها، آن هم درمورد شخص یا اشخاصی خاص نباشند و اگر کارکرد مثبتی ندارند، تغییر کنند. اگر خانه‌های امن برای زنان موردخشونت‌قرارگرفته امن نیست و اگر دختران ترجیح می‌دهند فرار کنند و آسیب‌های فراوانی را تحمل کنند اما به اورژانس اجتماعی مراجعه نکنند، باید در نحوه سازماندهی این مراکز بازنگری شود.


 
http://shahrvand-newspaper.ir/News/Main/21397/دانش‌آموزان-شين‌آباد -و-قوانيني-كه-گم-شده‌اند-