روایت «شهروند» از حاج‌علی، داوطلب هلال‌احمری که از گناوه تا دوبی به نجاتگری شهره است
 
100 جنازه از دل دریا بیرون کشیده‌ام
 
هر بار که خبر گمشده‌ای به حاج‌علی می‌رسد، بلافاصله راهی می‌شود؛ «مو احساس می‌کنم یکی از خانواده‌ خودم غرق شدن. برام فرقی نمی‌کنه طرف اهل کجا باشه. هربار که می‌رُم دنبال گمشده‌ها چند روزی از کارم میفتم، خانمم تمام مدت از خانواده‌هاشون پذیرایی می‌کنه. اما همه‌ش برای اینه که عشق خدمت به مردم رو بالاتر از عبادت می‌دونم
 

   [مریم لطفی] پنجاه‌وپنج ساله است، مهربان و خوش‌مشرب و اهل دل، سرشناس بندر گناوه در بوشهر. انگار تاریخ شفاهی دریاست. اسمش حاج‌علی زیارت‌زاده است، پسر حاج‌اسماعیل و رسمش مردمداری ا‌ست. حاج‌علی گمشده‌های دریا را پیدا می‌کند، بدون هیچ چشم‌داشتی؛ مویی سپیده کرده در غواصی و پیر دریاست. «همه مو رو می‌شناسن. خونه‌ ما تو 100 متری آبه. هر اتفاقی میفته سریع به مو خبر می‌دن. می‌گن حاجی بالای غیرتت بیا، مو هم سراسیمه می‌رُم. نه‌تنها اینجا، حتی تو دوبی هم پیش میاد که گمشده‌ها رو پیدا کنُم».

قصه‌ «پیرمرد و دریا» از‌ سال 61 شروع می‌شود. از همان موقع که هنوز شیپور جنگ ایران و عراق داغ بود؛ «غواصی رو از توی جبهه شروع کردم، یه‌بار برج 10 بود. یه قایقی غرق شده بود و چند تا جنازه افتاده بود توی آب. هوا هم خیلی سرد بود. من ناخدای قایق بودم. زخمی‌ها رو آورده بودم. وقتی دیدم یه قایق غرق‌شده رفتم کمک. پریدم توی آب، 17 سالم بود اون موقع، تمام جنازه‌ها رو آوردم بالا و همه چیز خوب تموم شد.»
حاج‌علی سرش را گرفته بالا و با افتخار می‌گوید گمشده‌های مردم را از دل دریا بیرون می‌کشد؛ بدون حتی یک ریال؛ «خدا جلو روم باشه اگه تا الان یه یک ریالی از کسی گرفته باشم. حتی دفترچه بیمه هم ندارم. سی ساله که عضو هلال‌ا‌حمرم، داوطلب‌ها، نه کارمند رسمی. خودم، جونم، خونه‌م، قایقم و حتی بنزین همه از خُمه، چیزی از کسی نمی‌گیرم، می‌رم می‌گردم و تا جنازه‌ای که گم شده رو پیدا نکردم، برنمی‌گردم خونه.»
حاج‌علی ناخداست، می‌رود دوبی و برمی‌گردد. البته خودش لنجی ندارد، ناخدای لنج‌های کرایه‌ای است. حاج‌علی ناخدای قصه‌های پر رمز و راز هم هست. پر از قصه است، قصه‌های پر آب چشم، پر از حرف‌های ناگفته، حاج‌علی پر از تکه‌های گمشده‌های مردم است، گمشده‌های شهرهای دور و درازی که به دل دریا زده و برنگشته‌اند. تکه‌های تب‌دار خانواده‌های بی‌قرار، مادرهای چشم انتظار و پدرهای پریشان.
 می‌گوید توی این سال‌ها، بیشتر از 100 گمشده از دل ناآرام دریا بیرون کشیده که همه تمام کرده بودند. زنده‌ها اما کمترند، چرا؟ چون امکانات گناوه محدود است، خبر دیر به حاج‌علی می‌رسد و تا مرد دل به دریا بزند، کار از کار گذشته است. می‌گوید هلال‌احمر گناوه هم دستش خالی است. امکانات در اختیارشان نیست، حداقل یک جت‌اسکی لازم است، اما نیست و بیشتر از این دیگر چه می‌شود چاره کرد؟! «خانم غمت نبینُم. ما خیلی سختی می‌کشیم. تا به مو خبر می‌دن، طرف غرق‌شده و مو می‌رم مرده‌ش رو درمیارُم». البته گاهی سرنوشت با بعضی‌ها کنار می‌آید و دریا را رام می‌کند. حاج‌علی زودتر از اجل می‌رسد و تن نیمه‌جان را از آب بیرون می‌کشد و نفس دوباره به جان گمشده‌ها برمی‌گردد.
یاد یکی از همین جان به تن برگشته‌ها می‌کند؛ «عید نوروز گناوه خیلی شلوغ می‌شه، خیلی شلوغ. به خاطر آب‌وهوا و بازارش خیلیا میان اینجا. یه روز مو خودم کنار دریا بودم. احتیاط می‌کردم که اگه کسی بخواد غرق بشه نجاتش بدُم. یه مرتبه دیدم یه زنی داره می‌ره سمت دریا. هی داد داد کردم اما دیدم رفت. رفت و آب بردش، داشت تو دریا غرق می‌شد. مو دیدم کله‌ش اومد بالا و رفت پایین یهو. رفتُم طرفش. بهش که رسیدم دختره یهو دست کرد گردن مو رو گرفت. تا آوردمش جلو ساحل گفت مرگ رو تو چشام می‌دیدم، گفتم تمام شد. خلاصه خودم مردُم. کنار ساحل خیلی شلوغ بود و خانواده‌ش هم نگران بودن. وقتی آوردمش بلندش کردم، تکونش دادم و آب از دهنش بیرون پرید. دکتر نبود که اون موقع. الحمدالله حالش خوب شد و شماره مو برداشت و تا چند‌سال زنگ می‌زد احوالپرسی و تشکر می‌کرد.»

غمت نبینُم...
اوایل که دل به دریا می‌زده سن‌وسالش کمتر بوده. دخترهایش بچه‌سال بودند و دورش بابا بابا می‌کردند که نرو، که می‌ترسیدند مبادا این‌بار مرد دریا، خودش شکار دریا شود. اما حاج‌علی ورزیده‌تر از این حرف‌هاست. نه‌تنها حریف دخترها که حریف دریا هم شده همیشه. حالا همه عادت کرده‌اند به تصویر مردی که دل به دریا می‌زند و دست خالی هم برنمی‌گردد.
یک بار 18 شبانه‌روز تن به آب زده تا عاقبت دریا به رحم آمده است. «یه بار یه سری دانشجو از داراب فارس اومده بودن، از جزیره‌ خارک می‌خواستن بیان و قایقشون غرق شد. سه نفرشون از بین رفتن، 20 نفر دیگه‌شون رو نجات دادیم. اما یکیشون مونده بود تو آب. مو بعد از 18 روز پیداش کردم. تمام این 18 روز خانواده‌ش خونه‌ خُم بودن. دست خانمم درد نکنه، دستش رو می‌بوسم. 18 شبانه روز برای اینا پخت‌وپز کرد، ازشون رسیدگی ‌کرد. مو هم هر روز صبح می‌رفتم تو دریا، نمی‌اومدم تا شب. تا اینکه بعد از 18 روز پیداش کردم. شناسایی هم نمی‌شد، دستاش رو آب برده بود، سرشم رفته بود، فقط یه شلوار به پاش مونده بود. دست تو جیبش کردُم، یه کارت تو جیبش بود که اسمش روش نوشته شده بود و خانواده‌ش از روی اون شناساییش کردن. بعد خودمم باهاشون رفتم داراب. گناوه تا داراب فارس حدودا 10 ساعت راهه. رفتم خودم خاکش کردم و کاراشونو انجام دادم. هنوز با خانواده‌ش ارتباط داریم.»
هر بار که خبر گمشده‌ای به حاج‌علی می‌رسد، بلافاصله راهی می‌شود؛ «مو احساس می‌کنم یکی از خانواده‌ خودم غرق شدن. برام فرقی نمی‌کنه طرف اهل کجا باشه. هربار که می‌رُم دنبال گمشده‌ها چند روزی از کارم میفتم، خانمم تمام مدت از خانواده‌هاشون پذیرایی می‌کنه. اما همه‌ش برای اینه که عشق خدمت به مردم رو بالاتر از عبادت می‌دونم. بارها شده تو دریا موندم و وقت نشده نماز بخونم، یا اون موقع آن‌قدر کثیف شده بودم که نمازم قضا شده، اما گفتم خدایا تو خودت می بخشی نماز قضا بخونم، اما این جنازه‌ها پیدا بشن خانواده‌هاشون از چشم انتظاری دربیان.»  
مرد دریاها پر از خاطره است. تنش ورزیده است و جدال تن و آب تمام جانش را ساخته، با این حال دل نرم و نازکی دارد؛ «یه بار مادر یکی از پسرهایی که مُرده‎ش رو از آب بیرون کشیده بودم، می‌گفت یه شب خواب دیده بودم که بچه‌م تو دریا غرق شده. یه نفر اومد جنازه‌ بچه‌م رو درآورد و به من گفتن حاج‌علی زیارتیه.» به اینجای قصه که می‌رسد، بغض سر می‌رسد و می‌دود توی صدای حاج‌علی؛ «تو خواب مادرش رفته بودم.‌ ها والا، داغت نبینُم دخترم، داغت نبینُم».

حاج‌علی، نجاتگر ماهر ماست

حاج‌علی زیارت‌زاده از امدادگران داوطب هلال‌احمری است که در نجاتگری شهره است. عبدالعلی صیادی، رئیس شعبه جمعیت هلال‌احمر بندر گناوه در مورد او به «شهروند آنلاین» می‌گوید:   «حاج‌علی زیارت‌زاده از داوطلبان فعال جمعیت هلال‌احمر شهرستان گناوه است. سالیان متمادی است که با افتخار با ایشان همکاری می‎کنیم؛ درواقع از همان بدو تأسیس جمعیت هلال‌احمر. حاج‌علی با نجاتگران امداد دریایی‌مان همکاری تنگاتنگی دارد و هر وقت کسی در دریا مفقود یا غرق شود، ایشان در عملیات جست‌وجو با ما همکاری می‌کند.»
او در توضیحات بیشتری می‌گوید: «منزل حاج‌علی نزدیک ساحل است و خودشان هم از بندرنشینان قدیم گناوه‌اند. خدا رحمت‌کند پدرشان حاج‌اسماعیل هم مثل پسرش دریانورد بود. خانواده‌ حاج‌علی هم همه دریانوردند. هر وقت اتفاقی بیفتد، به محض اینکه ما ندایی بدهیم، حاج‌علی حاضر می‌شود، بلافاصله و سر موعد مقرر. فرقی هم نمی‌کند که چه زمانی باشد. به خاطر همین اخلاقش است که در گناوه معروف است. همه او را به‌عنوان یک نجاتگر ماهر می‌شناسند. حاج‌علی واقعا در این زمینه تبحر خاصی دارد و آدم کارکشته‌ای‌ است.»


 
http://shahrvand-newspaper.ir/News/Main/191904/100-جنازه-از-دل-دریا-بیرون-کشیده‌ام-