درآمد صیادی در سواحل چابهار به دلیل لایروبی نشدن، دچار کاهش چشمگیر شده است
 
قایق‌صیادان بلوچ به گل نشست
 
محمد شُهلی‌بُر، مدیرکل شیلات سیستان‌وبلوچستان: 100هزارمتر اسکله «بریس» لایروبی شده اما ‏در اسکله «رَمین» کار هنوز پیش نرفته و اشکال از پیمانکار است
 

  [لیلا مهداد] شبی که ماه کامل شود، لِنج‌ها کنار «بریس» و «رَمین» آرام نمی‌گیرند. صیادان خسته از ‏موج‌های دریا، روی عرشه می‌ایستند و چشم می‌دوزند به اسکله «کُنارک» و «چابهار». 21 مرد دریا روی هر لِنج‌، ‏می‌زنند به دل آب‌های عمان و اقیانوس هند. می‌روند تا نزدیک مرز و ترس طوفان‌ها، راهی به جان‌شان باز ‏نمی‌کند. کیلومترها تور می‌اندازند. دلهره دزدان دریایی خواب از چشمان‌شان می‌دزدد. شیطنت عروس‌های ‏دریایی، تورها‌شان را به هم می‌پیچد و خالی از صید می‌کند تا شب‌ را به روز بدوزند و گره از تورها باز کنند. ‏به خانه که برسند سهم‌شان از تمام شب‌زنده‌داری‌ها و دلهره‌ها یک‌سوم صید سه‌ماهه است.‏
سال‌هاست لِنج‌ها رفته‌اند. قایق‌ها به گِل نشسته‌اند. دست صیادان از دریا کوتاه شده. پاتوق کِشتی‌های بزرگ، ‏شده دریای خالی از ماهی. تعداد زیادی از صیادان زاروزندگی‌شان را بُرده‌اند حاشیه‌شهر؛ دور از چشم ‏هم‌ولایتی‌ها.‏

ارث پدربزرگ‌هایمان را به باد دادند ‏
تا همین چندسال پیش، «رمین» و «بریس» و «گواتر»، سواحلی بودند پر از  قایق‌های پارویی و حالا تنها در ‏قصه‌های پدربزرگ‌ها می‌توان از آنها شنید. صبح‌ها تورها پهن دریا می‌شدند. عصرها اسکله پُر می‌شد از بوی ‏ماهی و صدای صیادان خوشحال از تورهای پُربارشان.  «عمران» و هم‌سن‌ و سال‌هایش، آن روزها کنار بزرگ‌ترها ‏مشق صیادی می‌کردند. اسکله‌ها که آمدند، ریش‌سفیدها به گِل نشستن قایق‌ها و این روزها را پیش‌بینی ‏کردند اما مهندس‌ها به اعدادوارقام روی نقشه‌ها بسنده کردند و اسکله‌‌ها ساخته شدند. «پدرهایمان ‏گفتند30سال دیگر اسکله‌ها لایروبی می‌خواهند، این‌گونه نسازید. مهندس‌ها جواب دادند شما چه می‌دانید، جز ‏رفتن به دریا و صید ماهی. ما مهندسیم و کاربلد.» ‏
چندسالی است «عمران» مرز هفتادسالگی را رد کرده. حالا پسرها، ناخدای لِنج کوچکش‌ شده‌اند. ساحل اما توان  ‏قبل را ندارد، از همان زمان که کِشتی‌های بزرگ تور انداختند به دریا و شیره جانش را مَکیدند و بعد تورها ‏خالی برگشتند به خانه. «ارث پدرها و پدربزرگ‌هایمان را بر باد دادند.» صیادی از پدر به پسر ارث می‌رسد. ‏نسل پشت نسل روزی‌شان را از دریا طلب می‌کنند. نه از کشاورزی خبر است، نه دامداری. اینجا دریاست و ‏ماهی. «پشت در پشت، با خدا معامله‌ کرده‌ایم. دریا روزی‌مان را می‌دهد. روزی با اوست؛ بدهد شکرش، ندهد ‏شکرش.»  ‏
کشتی‌های بزرگ که آمدند برای صید، دریا از ماهی خالی شد. صیادان داروندار‌شان را ریختند روی هم تا لِنج ‏بسازند. چوب‌ها روی هم میخ شدند. لِنج‌ها قد کشیدند. ناخداها و ملوان‌ها ماه‌ها روی آب‌های آزاد تاب خوردند. ‏اقیانوس هند را به چشم دیدند و برگشتند، اما: «اسکله را که گِل گرفت، لِنج‌های بزرگ رفتند و صفایی به ‏ساحل نمانده. آخرش حرف بومی‌ها شد و اسکله نیاز به لایروبی پیدا کرد.» ‏

دوباره خاک، راه صیادان را سَد می‌کند
شش سالی است اسکله با قایق‌ها و لِنج‌ها قهر کرده. از روزی که خاک و گِل پای اسکله‌ نشسته و قایق‌ها ‏جرأت نزدیک شدن پیدا نکردند. لِنج‌های بزرگ‌تر سهمیه سوخت شیلات را به خورد موتورها دادند برای ‏سفر به آب‌های آزاد. 300قایق کوچک گازوییلی ماندند و ساحل بی‌ماهی. هرماه هزاروصد لیتر سوخت ‏سهمیه‌ای هزاروپانصد تومانی گرفتند و زدند به دریا. 300قایق دیگر اما ماندند و سوخت آزاد بالای 5‌هزار ‏تومان. «آخرین پروانه بهره‌برداری ‌سال76 صادر شد. 300قایق بی‌مجوز مانده و سوخت یارانه‌ای ندارند. ‏مجبورند سوخت آزاد بزنند و بروند دریا.» قهر اسکله و قایق‌ها طولانی شد و صیادان گِله بُردند به شیلات. نامه ‏نوشتند. زنگ زدند تا اینکه پای دستگاه لایروبی به اسکله رسید. «جاسم» شاهد این رفت‌وآمدها و  گلایه‌ها ‏بود. «6سال پیش باید لایروبی می‌شد. 80، 70لِنج‌ بزرگ مجبور به مهاجرت شدند.»     ‏
‏ صدای دستگاه لایروبی یک‌سالی است در «بریس» می‌پیچد اما هنوز گِل‌ولای‌ها از پایه‌های اسکله دِل ‏نمی‌کَنند. کار برای صیادان که سخت شد، رفتند برای کارگری. «یک‌سالی است دستگاه کار می‌کند، اما ‏بی‌فایده. کار اساسی باید کرد؛ یک‌بار برای همیشه وگرنه پنج‌سال دیگر وضع همین است. دوباره خاک ‏می‌نشیند و راه صیادان را برای رفت‌وآمد سَد می‌کند.» لِنج‌ها و قایق‌ها تمام سرمایه‌ اهالی‌اند. قایق‌ها و لِنج‌های ‏پیر بخواهند جا برای جوان‌تر‌ها باز کنند از وام شیلات خبری نیست. می‌ماند کمک بانک‌ها و عاملان ماهی؛ ‏کسانی که سر اسکله ماهی را از صیاد می‌خرند و در بازار آزاد می‌فروشند. «کمک عاملان ماهی آنقدرها هم ‏نیست؛ بین 100 تا 150میلیون تومان. با این دلار یک طاقه تور 8‌میلیون می‌شود و هر لِنج برای به دریا ‏زدن نیاز به 200طاقه تور دارد این کمک دیگر به چشم نمی‌آید.»    ‏
دِل ساحل «بریس» از تورهای خالی، قایق‌های بی‌مجوز، لِنج‌های کوچ کرده و اسکله گِل‌ گرفته خون است، اما ‏جانش از کشتی‌های بزرگی که با صید ترال می‌زنند به دریا، به تنگ آمده. کشتی‌هایی که دریا را جارو ‏می‌کنند تا همه از به تاراج رفتن ذخایر ماهی‌ها بگویند. «می‌گفتند کشتی‌ها چینی‌اند اما اینها ایرانی‌اند با ‏مجوز شیلات. قبل از اینها صید خوب بود. همه نوع ماهی پیدا می‌شد. از‌سال 86 به بعد آمدند اما از‌سال ‏‏90 بیشتر و بیشتر شدند، از بخش خصوصی‌.»      ‏
‏«صفا» آمدن عاملان ماهی، جارو شدن دریا و گرسنه ماندن صیادان را به چشم دیده. «از شیلات تنها نامش ‏مانده. عاملان ماهی همه‌کاره‌اند. همان دلالانی که نام‌شان را گذاشته‌اند بخش خصوصی.» قبل از اسم‌ورسم ‏پیدا کردن عاملان ماهی و به کار افتادن ترازوهایشان در اسکله، تعاونی‌ها محل خریدوفروش صید صیادان ‏بودند. دلالان روزبه‌روز قوی‌تر شدند و تعاونی‌ها ورشکسته. «عاملان ماهی می‌گویند مجوز داریم، اما نه کسی ‏دیده نه کسی سراغی از مجوزها می‌گیرد.» ‏
امید 7‌هزار نفر جمعیت ساحل «رمین» هم به دریاست. سال‌هاست رونق از دریا رفته و سودی در صیادی ‏نیست. چرخ‌ زندگی سخت می‌چرخد. همین‌سال گذشته 100لنج مجوز صید گرفتند و از وعده مجوز ‏‏250قایق کوچک، حرف به میان آمد. تنها کارخانه تُن‌ماهی هم 15 شاید هم 20سال پیش دستگاه‌ها را ‏خاموش کرد و برای همیشه تعطیل شد. چهار سردخانه و دو کارخانه یخ‌سازی تنها محل کار اهالی «رَمین» و ‏روستاهای اطراف است بعد از دریا. «صاحبان کارخانه ایرانی بودند. رفتند خارج؛ کانادا شاید هم آمریکا. کارگرها ‏مانده‌اند با طلب‌هایشان و پرونده بزرگی که در دادگاه هنوز باز است.»  یکی دوسال پیش سروکله پیمانکار در ‏‏«رَمین» پیدا شد. اعتبارات تصویب شدند تا اسکله «رمین» و «بریس» رسوب‌گیری کنند. صدای دستگاه‌ها ‏گاهی از «بریس» شنیده می‌شود اما در «رَمین» قرار است پیمانکار جدیدی پای کار بیاید، آن هم بعد از ‏دوسال خوابیدن دستگاه‌های لایروبی. «می‌گویند لودر، بیل مکانیکی و کُمپِرسی نیاز دارند که قرار است ‏پیمانکار جدید بیاورد برای بردن رسوب از بیرون و از روی خاک.»‏

صیادان زیر سایه کارگران بنگلادشی و پاکستانی
دریا، تور، سفر به اقیانوس‌ها، پاروزدن و قلاب‌انداختن نزدیک ‏ساحل، خندیدن با تورهای پر از ماهی و نم‌‏شدن چشم از سبد ‏خالی صید یعنی صیادبودن. مردانی که شب‌ها و روزهای عمر‌شان ‏را پای صید و دریا ‏گذاشته‌اند برای گرسنه نماندن اهل خانه. ‏‏«محراب» 39 سال را روی قایق‌های کوچک، چوبی و لنج‌های ‏بزرگ ‏گذراند تا پنجاه‌ونه ساله شد؛ بی‌هیچ حق و حقوق و بیمه‌ای. ‏صیاد قایق‌های کوچک که می‌شود از ترال‌زدن ‏کشتی‌های ‏بزرگ دل‌خون است. صیاد شب‌های آرام خواب دزدان دریایی  ‏می‌‌بیند و شب‌های طوفانی روی ‏عرشه این‌سو و آن‌سو می‌رود ‏برای بیرون‌کشیدن تورها. «صیادی یعنی کارگری بی‌هیچ‌ ‏حق‌وحقوق. اعتراض ‏کنیم کارگران پاکستانی، بنگلادشی و ‏افغانستانی جایمان را می‌گیرند.» ‏
‏ امید 21 کارگر لِنج بارزدن 70 شاید هم 100 تن ماهی است ‏به وقت رسیدن به اسکله روستا‌یشان. اسکله ‏را که خاک گرفت ‏کاروکاسبی صیادان هم کساد شد. محراب و همسفرهایش ‏تنها یک بار به دریای بزرگ ‏رفتند. «ماهی کم شده. بیشتر از ‏‏25تن ماهی نمی‌آوریم. این دریا کشتی‌های بزرگ ترال می‌زنند ‏و آن دریا ‏عروس‌های دریایی روزی‌مان را می‌بُرند.»‏
حکم صیادان و کارفرمایان در «بریس» و «رَمین» دو سهم ‏کارفرماست و یک سهم صیاد؛ سهمی که کمی آن‌ ‏طرف‌تر در ‏‏«بوشهر» و «بندرعباس» می‌شود نصف- نصف. «کسی از حقوق ‏کارگر دفاع نمی‌کند. بعد از 39 سال ‏کار، در پیری‌ام باید مددجوی ‏بهزیستی و کمیته‌ امداد شوم؟ آن هم با هفت سر عائله. انصاف ‏است؟»‏
بیمه برای لِنج‌ها ضروری است برای رفتن به آب‌های آزاد اما ‏صیادان هیچ‌گاه مفهوم بیمه را درک نکرده‌اند و ‏چشم ‌امیدشان ‏به سهم‌شان از ماهی‌هاست. پاکستانی‌ها، افغانستانی‌ها و ‏بنگلادشی‌ها که آمدند صیادان ایرانی ‏از ترس بیکاری دم نزدند ‏از حق و حقوق‌شان. «اینها یک ‌سال می‌مانند و با لِنج‌ها می‌روند ‏دریای بزرگ. ‏حقوق‌شان نصف است و از صید هم سهمی ‏ندارند. برای کارفرما اما می‌صرفد.» ‏

اشکال از پیمانکار است
بیست‌وچهار‌هزار صیاد، پانصد شناور کوچک و بزرگ ‏دست‌به‌دست هم داده‌اند برای تأمین بیش از 60درصد ‏صید ‏صنعتی و تجاری کشور اما حالا دو اسکله‌اش به گِل نشسته‌اند. ‏کام صیادان تلخ است و دست‌شان کوتاه. ‏محمد شُهلی‌بُر، ‏مدیرکل شیلات سیستان‌وبلوچستان که از آذر 98 سکان ‏شیلات این استان را به دست گرفته ‏به «شهروند» از لایروبی ‏‏100هزار متر اسکله «بریس» خبر می‌دهد، هر چند قبول دارد ‏در اسکله «رَمین» کار ‏هنوز پیش نرفته است. «اشکال از ‏پیمانکار است. بعد از توبیخ پیمانکار همین میزان کار انجام ‏شده است.» به ‏گفته او قرار است دستک‌های رسوب‌گیر در ‏شرق اسکله‌ها احداث شوند تا نیاز به لایروبی را حدودا ‏‏60درصد ‏به تأخیر بیندازند. «محلی‌ها یک ‌چیز می‌گویند و ‏کارشناسان باور دیگری دارند. ما مجبوریم هر چیز که به ‏لحاظ ‏علمی درست‌تر است را در پیش بگیریم.»  قانون حفاظت ‏از ذخایر آبزیان ایرانی از‌ سال 76 دادن مجوز صیادی ‏را با ‏محدودیت‌هایی روبه‌رو کرد و بایدها و نبایدهایی را متذکر شد. ‏قانونی که به باور شُهلی‌بُر ملاک عملش در ‏دادن مجوز به ‏صیادان است. «باید ذخایر را هم در نظر گرفت. صیادان باید ‏ساماندهی شوند. صیادی در این ‏منطقه یعنی اشتغال باید ‏راهکار درست و برنامه‌ریزی دقیق و اساسی در این زمینه  ‏داشت.» ‏
مدیرکل شیلات سیستان‌وبلوچستان از گفت‌گوهایی با شیلات ‏کشور قبل از همه‌گیری کرونا خبر می‌دهد؛ ‏گفت‌وگوهایی برای ‏برنامه‌ریزی، زمان‌بندی، تعیین محل صیادی و روش ‏صید. «امیدوارم این اتفاق بیفتد.» او ‏می‌گوید ترال‌زدن ماجرای ‏امروز و دیروز دریاها نیست و تاریخچه‌اش به ‌سال 68 ‏می‌رسد. «از ‌سال 68 پای ‏ترال‌زن‌ها به دریاها باز شد. در دهه ‏‏70 این کشتی‌ها به 140 شناور می‌رسیدند؛ بدون محدودیت و ‏شبانه‌‏روزی کار می‌کردند.»  ‏
ورود شیلات به موضوع ترال‌ها تعداد آنها را کاهش داد تا جایی ‏که امروز تنها هشت فروند در چابهار فعالیت ‏می‌کنند؛ ‏شناورهایی که نام و مشخصات‌شان ثبت شده و همگی ‏شرکت‌های ایرانی هستند. «هر لنج برای ‏‏30 ایرانی کار ایجاد ‏کرده . صادرات و ارزآوری هم دارند. برای پرداختن به این مسأله ‏باید همه ابعاد آن را در ‏نظر گرفت.»‏
ترال‌ها و جاروکردن دریاها ابتدا به کشتی‌های چینی نسبت ‏داده شدند اما حالا شیلات می‌گوید ایرانی‌اند و با ‏نظارت شیلات ‏کشور فعالیت می‌کنند. شُهلی‌بُر، آیین تخلفات دریایی را ملاک ‏عمل شیلات می‌داند؛ ‏آیین‌نامه‌ای که در مرحله اجرا با هیچ ‏کسی مماشات ندارد و بی‌تعارف در قبال صیادان سنتی و ‏صنعتی عمل ‏می‌کند. «قوانین و آیین‌نامه‌ها چهارچوب برخورد و ‏رویکرد ما را مشخص می‌کنند.»‏
سایه کارگران پاکستانی و  بنگلادشی بر سر صیادان ایرانی ‏سنگینی می‌کند؛ واهمه بیکارشدن و رفتن برای ‏کارگری ‏سرساختمان‌های نیمه‌کاره. مدیرکل شیلات ‏سیستان‌وبلوچستان می‌گوید: «لنج‌ها برای سوختگیری ‏به ‏اسکله می‌آیند. کارکنان احراز هویت می‌شوند. پروانه صید ‏صادر می‌شود و یگان حفاظت و دریابانی نظارت‌های لازم را ‏انجام ‏می‌دهند. مقصد این لنج‌ها آب‌های آزاد، اقیانوس هند و سومالی ‏و... است. شاید نیاز به کارگران جان‌سخت‌تری داشته باشند ‏برای همین در میانه راه کارگران پاکستانی یا بنگلادشی را سوار می‌‏کنند. این کار بیرون از ‏آب‌های ما اتفاق می‌افتد و کاری از ‏دست ما برنمی‌آید چون زمانی که دوباره به اسکله می‌آیند ‏همان افراد ‏احراز هویت‌شده سوار کشتی‌اند.» ‏


 
http://shahrvand-newspaper.ir/News/Main/187613/قایق‌صیادان-بلوچ به-گل-نشست