دیالوگ
 

 

بلقیس سلیمانی، داستان نویس: «رمان «پیاده» من عینا داستان ناموس‌کُشی، برادری است که خواهر خود را می‌کشد. تنها کاری که نویسنده می‌تواند انجام دهد این است که این موضوعات و مسائل را مطرح کند و جلوی چشم بیاورد و در ویترین بگذارد و البته آقایان اجازه بدهند که اینها دیده شود، یعنی انکار  نکنند. سپس مسئولان برنامه‌ریزی کنند تا اینها را از ریشه برکنند؛ قوانین دقیقی وضع کنند تا مقصران دوباره دست به چنین کارهایی نزنند. بخش دیگر هم آموزش درازمدت است؛ زیرا اینها مناسبات هزارساله‌اند. باید نگرش‌مان را نسبت به زنان و دختران عوض کنیم و آنها را به‌عنوان جنس برابر با مرد به رسمیت بشناسیم و حقوق برابر برای آنها قایل باشیم. فکر می‌کنم در این صورت کلی از مشکلات‌مان حل شود.»
مریم نشیبی، گوینده کهنه‌کار رادیو که بیشتر با «شب بخیر کوچولو» شناخته می‌شود: «در روزهای اول پخش «شب بخیر کوچولو» آقای ساعد باقری از دست‌اندرکاران این برنامه، برای اینکه مطمئن شوند که برای خواب بچه‌ها موثر است، دختر آقای مهندس پرتو را آوردند در اتاق فرمان و روی صندلی نشاندند و من شروع کردم به اجرای «شب بخیر کوچولو»، وقتی قصه تمام شد و آمدم بیرون، دیدم دختر عزیزمان خوابیده است. آقای باقری خوشحال شدند که برنامه می‌تواند در خواب بهتر بچه‌ها موثر باشد.»
فقیهه سلطانی، طراح و کارگردان تئاتر: «ما فکر می‌کنیم آقازاده فقط در سیاست وجود دارد، اما این‌طور نیست. در سینما و تئاتر هم آقازاده فراوان داریم. همین که عده‌ای در سینما و تئاتر اجازه نمی‌دهند دیگران کار کنند؛ یعنی که مناسبات آقازاده‌ای وجود دارد. جالب اینجاست که همین اشخاص در صفحات شخصی خود علیه آقازاده‌های دولتی می‌نویسند و یک‌نفر نیست به آنان بگوید شما خودتان هم از جنس همان آقازاده‌‌هایید! متأسفانه برخی از اساتید، سالن‌ها را ارث پدری خود می‌دانند و هر زمان که اراده کردند، باید سالن مورد نظر خود را  از چنگ جوان‌ترها بیرون آورده و تصاحب کنند.»


 
http://shahrvand-newspaper.ir/News/Main/186536/دیالوگ