فرشید یزدانی مدیرعامل انجمن حمایت از حقوق کودک
مطالعه تجربیات کشورهای متعدد در عرصه مبارزه با کار کودکان نشان میدهد که سیاستگذاری درست میتواند در کاهش شمار کودکان کار موثر باشد. به نظر میرسد این نوع سیاستگذاری در کشور ما با موانع متعددی روبهرو است. شاید مهمترین مانع را بتوانیم در باور سیاستمداران جستوجو کنیم. این باور که اصلا چه قدر خود انسان اهمیت دارد یا اینکه چه قدر در عرصه سیاستگذاری اجتماعی باور به انسان فارغ از سن، جنس، مذهب و نژاد قابل اعتنا و اتکاست. این نگاه گاهی آنچنان که باید در سیاستهای ما مشاهده نمیشود. به تبع این امر، نگاهی هم در عرصه سیاستگذاری اجتماعی برای کودکان به وجود آمده است که عاملیت اجتماعی آنان بیشتر نادیده گرفته میشود. گاهی دولت و حتی نهاد خانواده نگاه تملکآمیزی به کودک دارند و تصور میکنند میتوانند هر توقعی از کودک داشته باشند.
از طرف دیگر در عرصه سیاستگذاری در کار کودکان یک پذیرش ضمنی در نگاه سیاستمداران وجود دارد و آن هم این است که «کودک کار در همه جای دنیا وجود دارد و باید کار کند، چاره چیست؟» درحالیکه کمتر به این مسأله اینطور نگاه میشود که فقر و نابرابری رخنه کرده در جامعه ما موجب شده تا کودکان کار کنند. اینکه در بعضی کشورها شمار کودکان تا این میزان کاهش پیدا کرده، علت واضحی دارد. آنها توانستند نابرابری را کاهش دهند. وقتی نابرابری کاهش پیدا میکند به تبع کار کودک هم کم میشود.
باید به این نکته توجه داشت که کار کودک پدیدهای تک عاملی نیست. عواملی چون فساد در کشور تولید نابرابری میکند و این خود میتواند به کار کودک دامن بزند یا سیاستگذاریها در عرصه سیاستهای مالی و پولی نیز به این امر دامن میزند. علت اینکه گاهی بعضی از نهادهای حمایتی هم نمیتوانند در مسائل مربوط به کودکان کار عمیق شوند، همین است. این نهادها به این باور رسیدند که مکانیسم موجود در جامعه خودش مولد کار برای کودکان است و تلاشهای ما اثر زیادی بر آن نمیگذارد.
تجربه سایر کشورها به ما نشان داده که حذف کار کودک، امکانپذیر است و گزارهای ایدهآل گرایانه نیست. میتوان از بدترین اشکال کار کودک آغاز کرد و رفتهرفته به باقی عرصههای کار کودک نیز رسید. بنابراین اگر رویکرد سیاستگذاری در کنترل و کاهش نابرابری و فقر مورد توجه قرار گیرد، پیدا کردن راهکار امر پیچیدهای به نظر نمیرسد.
اکنون شاید این پرسش به ذهن متبادر شود که چه سیاستهایی میتواند کار کودکان را کاهش دهد. یونیسف در همین راستا مبحثی کلیدی و مهم مطرح کرده است. در این مبحث گفته شده که اگر میخواهیم فقر را از بین ببریم باید فقر کودکی را از بین ببریم. رویکرد آموزش محوری و بازگرداندن کودکان به چرخه تحصیل امری اساسی در این مورد است. این شعار که اساسا تحصیل کار کودکان است نیز مسألهای مهم است. در مبارزه با کار کودکان و از بین بردن فقر باید ابتدا تلاش کنیم آنها را به عرصه تحصیل برگردانیم. تحصیل میتواند به کودکان کمک کند که فرآیند رشد آنها به صورت طبیعی طی شود.