سهند ابراهیمی پورفائز دکترای اقتصاد توسعه
نخستین روز خردادماه یادآور رویدادهای بسیاری است. برخی شیرین و برخی تلخ. برخی سیاه و برخی سفید. یکم خردادماه سالروز بزرگداشت صدرالمتالهین، ملاصدرای شیرازی است. این روز همچنین سالروز نخستین تحریم اقتصادی علیه کشور ایران است. یکم خردادماه 1399 رویداد تلخ دیگری را نیز یادآوری میکند. در لحظات آخر از نخستین روز خردادماه دخترکی کمسنوسال قربانی تعصبات مردسالارانه پدر شد. رومینا اشرفی دختر سیزده ساله تالشی در این روز نوجوان-مرگ شد.
رومینا چندی پیش از خانه فرار کرد تا با مردی که دوستش دارد، زندگی کند، اما خانواده او با یاری نیروی انتظامی او را به خانه برگرداند. با وجود عجز و لابه فراوان رومینا و تکرار مکرر این جمله که «او مرا میکشد»، بازپرس پرونده آدمربایی رومینا خام مهربانی ظاهری پدرش شد و این نوجوان بیپناه را به استناد قانون به ولی دمش سپرد. کاری که بیشک امروز از آن پشیمان است.
پدر به قدری از خود آرامش نشان داد که حتی رومینا هم باور کرد که پدرِ امروز با پدرِ دیروز، زمین تا آسمان تفاوت دارد؛ باور کرد که این پدر به راستی دوستش دارد و تنها میخواهد دخترش در کنارش باشد. پس با آرامش به خواب رفت و به لطف غضب پنهان پدر، به لطف تعصب کورکورانه پدر، به لطف جهالت مردانه پدر، و به لطف نقص قوانین جزایی کشور صبح فردا را ندید. پدر رگ گردن دختر را برید و بعد هم با افتخار جار زد که «کشتمش...غیرتم را ثابت کردم...کشتمش.»
او که باید تکیهگاهش باشد، جلاد او شد. او که باید پناهش باشد، زندان او شد. او که باید به وقت زمین خوردن، دستش را گرفته و از زمین بلندش کند، خود، او را بر زمین زد و طوری بر زمینش زد که دیگر توان بلندشدن را نداشته باشد. قتل رومینا جنبههای متعددی دارد و تنها فرد خاطی پدرش نیست. اینکه چه کسی به چه میزان و چرا در مرگ رومینا سهم دارد، بحثی طول و دراز و از حوصله این نوشته خارج است.
با این همه در نگاه اول میتوان انگشت اتهام را به سمت پسری دراز کرد که بذر فرار را در دل رومینا کاشت یا عمویی که در دل پدر تخم شک و کینه را کاشت یا بازپرسی که بدون تحقیقات جامع و کافی دختر را به پدر سپرد یا نظام آموزشی که با تعصبات اینچنینی مقابله نکرده است یا قانونی که به پدر اطمینان خاطر میدهد که با کشتن فرزند اعدام نمیشود.
براساس ماده 301 قانون مجازات اسلامی «قصاص در صورتی ثابت میشود که مرتکب، پدر یا از اجداد پدری مجنی علیه نباشد و مجنی علیه، عاقل و در دین با مرتکب مساوی باشد.»
به زبان ساده، پدر برای قتل فرزند مجازاتی متفاوت و بسیار خفیفتر از هر قاتل دیگری را دارد. پدر رومینا نیز این را میدانست و این دانش بخشی از جرأتش (اگر نه همه آن) برای ارتکاب به این عمل شنیع بود، چراکه میدانست پس از چند سال حبس از زندان آزاد میشود و میتواند به زندگیاش ادامه دهد.
نقش نهادها در شکلگیری تحولات اجتماعی
داگلاس سی نورث، برنده جایزه نوبل اقتصاد در کتابی روان و کمحجم به نام نهادها، تغییرات نهادی و عملکرد اقتصادی به تعریف نهاد، سازمان و نقش این دو در عملکرد اقتصادی کشورها میپردازد. مبتنی بر این اثر انقلابی، نهاد قوانین بازی در جامعه است و شامل دو بُعد رسمی (قوانین و مقررات رسمی) و غیررسمی (آداب و رسوم و سنتها) میشود. علاوهبرآن، سازمان مجموعهای از عاملان عقلانی است که برای بهرهبرداری از نهادهای موجود یا تغییر آنها به نفع خود گرد هم آمدهاند. درنهایت نیز نشان میدهد که در نبود نهادهای کارآمد، عملکرد اقتصادی مطلوبی مشاهده نخواهد شد.
در کتاب نورث دو مفهوم دیگر نیز وجود دارد که برای بحث این نگاره تعریف آنها ضروری است: یکی چسبندگی نهادی و دیگری پیروی نهادهای رسمی از نهادهای غیررسمی. نهادها در طول زمان شکل میگیرند و هرچه قدیمیتر باشند، تغییر آنها دشوارتر خواهد بود. بهطورکلی امکان ایجاد تحول نهادی سریع در جوامع وجود ندارد. از طرف دیگر این نکته مطرح میشود که نهادهای رسمی برای تکمیل یا حمایت از نهادهای غیررسمی شکلمیگیرند و نمیتوانند از یکدیگر جدا باشند.
کارایی نهادی علاوه بر عملکرد اقتصادی، عملکرد سیاسی و اجتماعی را نیز تحتتأثیر قرار میدهد. در جامعهای که ارزشهای انسانی و اخلاقی و نهادهای کلیدی همچون دین، نجابت، شرف و غیرت برای همگی به درستی تعریف نشود، بسیاری از ساکنان آن جامعه براساس کجفهمیشان از این نهادها در تعاملات روزمره خود اختلال ایجاد میکنند. زمانی که جایگاه پدر و فرزند به درستی تعریف نشود، پدر به استناد فهم ناقصش از دین، دستش را به خون فرزند آلوده میکند و از این عمل کوچکترین غمی به دل راه نمیدهد.
نکته دیگر این است که گاه حتی نهادهای رسمی نیز به درستی تعریف و طراحی نمیشوند. مواردی همچون ماده 301 قانون مجازات اسلامی یکی از این موارد است. قانونی که براساس یک تعریف کلی (پدر) قاتل را از مجازات قصاص میرهاند. حال آنکه میان پدری معتاد و خشن که هر روز فرزندانش را زیر مشت و لگد کبود میکند؛ با پدری که به دختر خردسال خود نگاه بیشرمانه دارد؛ با پدری که همه حقوق ناچیزش را خرج خواستههای فرزندانش میکند، تفاوت است. تفاوتی که این ماده قانونی در نظر نمیگیرد.
جمعبندی
ایرانِ امروز با مشکلات بسیاری روبهرو است. مشکلاتی همچون تورم، بیکاری، نوسانات نرخ ارز، شوکهای نفتی، تحریمهای اقتصادی و مشکلات دیگر که هرکدام به نحوی معیشت ایرانیان را با مشکل روبهرو میکند. ترسیم تصویری کلان از مشکلات درهم تنیده اقتصادی- اجتماعی به تمامی مشکلات کمرشکن زندگی خانوارها را نشان نمیدهد. پدر کارگری که 6ماه حقوق نگرفته و هر روز هم به لطف نرخ تورم بر بدهیاش به خواربارفروشی سر خیابان افزوده میشود؛ مادر بیپناهی که به لطف نرخ بیکاری در سوز طاقتفرسای زمستان در حیاط خانههای اعیانی لباس میشوید و جوی خون رومینای بیپناه در یکم خرداد 1399.
رومینا اشرفی یکم خردادماه 1399 قربانی کجفهمی پدر از شرف و غیرت شد. او جان خود را به خاطر تحقیقات ناقص بازپرس پرونده از دست داد. او جانش را به خاطر سوسه آمدن عمویش از دست داد. رومینا اشرفی، دخترکی بیپناه بود که به لطف نهادهای رسمی و غیررسمی ناکارآمد کشور جانش را باخت. خون رومینا تنها به گردن پدرش نیست. عموی رومینا، پسری که رومینا را فراری داد، افسر نگهبانی که رومینا را تحویل پدرش داد و حتی قوه مقننه و نظام آموزشی نیز در این حادثه شریکند. لازم است که هرکدام به سهم خود تلاش کنند تا کشور بار دیگر داغدار رومینا نشود.