احمد عربانی کارتونیست
حسن توفیق مدیر، صاحب امتیاز و کاریکاتوریست مهمترین نشریه طنز صد سال اخیر ایران بود که حدود 50 سال منتشر میشد. موسس این روزنامه دایی او، حسین توفیق بود. بعد از فوت او، پسرش و بعد هم برادران توفیق عهدهدار این نشریه شدند. او پدر معنوی ما و مشوق کاریکاتوریستهای نسل قبلی مثل آقای لطیفی، درمبخش، خانعلی خالقی، خود من، عبدالهینیا و بسیاری دیگر که من برای نام بردن از آنها حضور ذهن ندارم، بود.
از جانب مردم قدر دید ولی در آن زمان مسئولان خیلی اذیتش کردند و پیش از سال 50 روزنامهشان بارها توقیف و توبیخ شد و در نهایت هم به دستور مقامات آن زمان، هم توفیق و هم برخی نشریات دیگر به طور کامل توقیف شدند. حسن توفیق وکیل بود بنابراین خیلی در رفت و آمد بود و درباره توقیف نشریه از آنها توضیح میخواست تا اینکه گفتند به شرط حضور یک مامور ساواک در چاپخانه و اینکه در چاپ کاریکاتورها و مطالب نظر دهد، اجازه انتشار دارند، اما او زیر بار نرفت. دوست داشت فعالیت مطبوعاتی داشته باشد و این که نمیتوانست، مهمترین چیزی بود که ناراحتش می کرد. اوایل انقلاب- فکر می کنم اسفند 57- با تمام بچههای توفیق برای تصمیمگیری درباره فعالیت نشریه جلسهای گذاشت. همه و حتی برادرانش موافق بودیم اما او نظرش این بود که «آمدیم و توفیق را منتشر کردیم. آن زمان دولت نشریه ما را بست، اما حالا که دولت مردمی است اگر احیانا توقیف شویم باید بگوییم چه کسی نشریه ما را تعطیل کرد؟ مردم؟ در حالی که تمام افتخارمان این مردم هستند». خیلی به مردم تکیه داشت و ما هم با شنیدن این نظر قانع شدیم و دیگر نشریه در نیامد.
در این چهل سال هم دیگر درباره انتشار نشریه صحبت نکرد. درست است که آقای صابری از شاگردان آقای توفیق، گل آقا را که تقریبا سایه توفیق بود منتشر کرد، اما نبود حسن توفیق در این سالها به بدنه طنز ایران صدمه وارد کرد. در زمان پیش از انقلاب نشریات طنز زیادی منتشر میشد اما توفیق جایگاه ویژهای نزد مردم داشت و مردمیترین نشریه عصر خود بود. دکتر شریعتی گفته بود جدیترین نشریه ما همین نشریه فکاهی توفیق است. توفیق با مطالب و کاریکاتورهایش اثر دیگری در جامعه و مردم میگذاشت. او وکیل دادگستری بود و در زمینه قانون، مطبوعات و هنر صاحبنظر بود با صحبتها و جلساتی که داشت بسیاری از ما جوانها را از نظر فکری هدایت میکرد میکرد. با وجود همه اینها بسیار متواضع بود، تن به مصاحبه نمیداد و اهل خودنمایی نبود. البته با کوشش هادی حیدری مراسمی برای او گرفته شد و بسیار خاطرهانگیز هم بود، اگر چه خودش به این کار رضا نمیداد. اخلاق خاصی داشت و دوست نداشت دربارهاش صحبت شود و اهل تبلیغات و مصاحبه نبود. نشریه توفیق از 28 مرداد سال 32 توقیف شد اما از سال 37 تا سال 50 که دوباره منتشر شد، دوره دقیق کاری ایشان بود. مدیریت گروه زیادی از طنزپردازان آن زمان را بر عهده داشت و بیراه نیست اگر بگوییم بزرگترین و معروفترین شعرا و نویسندگان، اعم از کاریکاتوریستهای آن زمان به بعد و حتی شعرای جدی در این نشریه بودند. از سال 38 تا 50 هر کاریکاتوریستی را که نام ببرید از مکتب توفیق بود. برخورد بسیار جالبی داشت و برای من به خصوص، وقتی سال 46 به مجله توفیق دعوت شده بودم صحبت و نقطهنظرهایش تاثیرگذار بود و راهم را مشخص کرد. در جوانی از نظر کشیدن کاریکاتور در خانواده در تنگتا و در حقیقت ممنوع بودم بنابراین وقتی در توفیق پذیرفته شدم، دری به روی من باز شد که در 19 سالگی به نوعی در بهشت بود. نوع برخورد و صحبتکردن او خیلی خاص بود، درست در زمانی که داشتم وارد اجتماع می شدم، شخصیت مرا شکل داد، تاثیر زیادی بر زندگی من گذاشت. مرا حمایت کرد و در زندگی، ازدواج، هنر و اخلاق راهنمایم بود. حسن توفیق به شدت روحیه طناز و البته انتقادی داشت؛ روحیه شدید انتقادی در حد اصلاح امور. و گاه آن انتقاد را با شوخی میگفت. همیشه به مسایل اقتصادی اهمیت میداد و به ما هم تذکر میداد که سعی کنید اسراف نکنید و به اقتصاد اهمیت بدهید.