روزهای سخت و دلنشین در خرمشهر
 
[شهروند] فیلم «بلمی به سوی ساحل» ساخته رسول ملاقلی‌پور، یکی از فیلم‌های سینمای جنگ است که در خود سال‌های جنگ ساخته ‏شده و از این رو وضع واقعی خرمشهر را در جنگ نشان می‌دهد. این واقع‌گرایی نه فقط در صحنه‌ها بلکه در مورد ‏بعضی از عوامل فیلم هم اتفاق افتاد. عوامل فیلم گفته‌اند که در بخشی از فیلم به جای هنرور، خود رزمندگان حضور داشتند. ‏رزمندگانی که چند روز بعد بسیاری از آنها به شهادت رسیدند. محسن علی اکبری تهیه‌کننده این فیلم خاطراتی درباره ساخت آن و ‏شهر خرمشهر در آن زمان می‌گوید: ‏
 

محسن علی اکبری  فیلمساز

فیلم بلمی به سوی ساحل که در‌سال 1364 ساخته شد دومین فیلم من بود و همزمان شد با فضای رشادت‌ها و ایثارگری‌هایی که ‏جامعه شاهد آن بود. نمی‌شد هنرمند باشید و از فضای جامعه فاصله داشته باشید. ساختن این فیلم هم در راستای نزدیک شدن به ‏فضای جامعه بود. کشور در شرایط جنگ بود و بچه‌های فیلم هم همه بچه‌های جنگ بودند. از مرحوم رسول ملاقلی‌پور کارگردان ‏فیلم تا اکثر دوستان دیگر. به این دلیل تصمیم گرفتیم فیلمی با موضوع خرمشهر بسازیم. بعد از آزادسازی شهر بود و خرمشهر نقش ‏کلیدی داشت اما ما احساس می‌کردیم برای آن شهر فیلمی کار نشده است. با همین نگاه بود که مرحوم ملاقلی‌پور به همراه بهزاد ‏بهزادپور روی فیلمنامه کار کردند و تولید فیلم شروع شد.‏
برای ساخت این فیلم ما نزدیک 11شهر جابه‌جا شدیم. یکی از این شهرها بستان بود که ما دقیقا 24ساعت بعد از ‏آزادسازی‌اش به آن وارد شده بودیم. جنازه‌های عراقی‌ها در شهر بود و ما در چنین شرایطی درحال فیلمبرداری بودیم. ‏رزمنده‌هایی که آنجا و همچنان درحال دفاع بودند، از دیدن اینکه یک گروه فیلمسازی با دوربین فیلمبرداری بزرگ درحال ‏کار است خیلی انرژی می‌گرفتند. خرمشهر تازه آزاد شده بود اما همچنان در شهر درگیری وجود داشت و کل گروه فیلمبرداری هم ‏از این فضا متأثر می‌شدند. فضا فضای بسیج و جنگ و شهادت بود، کسی اصلا نگران این نبود که در این شرایط جنگی اتفاقی ‏برایش بیفتد و مثلا هدف تیر و ترکشی قرار بگیرد. ما کل فیلم را در 45 روز فیلمبرداری کردیم و به پایان رساندیم که این نشان ‏دهنده همکاری بسیار خوب همه بود. ارتش و سپاه هر امکاناتی که می‌خواستیم در اختیارمان قرار می‌دادند و همین باعث می‌شد ‏کارگردان بتواند با ذهن بازتری دکوپاژ کند. ‏
صحنه‌های خرمشهر را در خود خرمشهر فیلمبرداری کردیم. در شهری که تازه آزاد شده بود. به خاطر دارم زمانی که با مینی‌بوس وارد شهر شدیم همه چراغ‌ها خاموش و شهر در تاریکی فرو رفته بود. خانه‌ای برای اقامت ما در نظر گرفته بودند که به ‏آن وارد شدیم و شب را همانجا خوابیدیم. روز بعد وقتی از خانه بیرون آمدیم تازه دیدیم که شهر چه حال و روزی پیدا کرده است. ‏همه جا خراب شده بود و در کل آن محله فقط همان خانه سالم مانده بود و چند خانه نصفه و نیمه دیگر. همه جا را شخم زده بودند. ‏من از ابتدای جنگ به خرمشهر رفته بودم و آن را در هفته دوم مهر 59 دیده بودم و دیدن حال و روز شهر بسیار برایم سخت بود. ‏آن خانه عمارتی بسیار بزرگی بود با اتاق‌های بسیار زیاد در نقطه مرکزی خرمشهر ضلع شمال بلوار اصلی شهر. خانه‌ای که ‏قبل از جنگ خانه فرماندار خرمشهر بود و در زمان جنگ فرمانده ارتش عراق در آن زندگی می‌کرد. البته هیچ نشانه نظامی در ‏آن خانه دیده نمی‌شد چون محل زندگی آن افراد بود. ‏
روزهای سخت ولی دلنشینی بود و ما می‌دانستیم این فیلم که در زمان جنگ ساخته شده مجموعا بخش کمی از لحظات قهرمانان ‏را نشان می‌دهد. به یاد دارم که برای تماشای فیلم با مرحوم ملاقلی‌پور به سینما قدس رفتیم و ردیف آخر نشستیم که واکنش مردم ‏را ببینیم. بیشتر کسانی که آمده بودند جوان‌هایی بودند که ما فکر نمی‌کردیم تحت‌تأثیر قرار بگیرند اما هنگام تماشای فیلم متوجه ‏شدیم که صدای گریه این جوان‌ها از هر سو می‌آید. ‏


 
http://shahrvand-newspaper.ir/News/Main/184797/روزهای-سخت-و-دلنشین-در-خرمشهر