عباس عبدی روزنامهنگار
كشورهای نفتی همیشه این ویژگی را داشتهاند كه ضربان قلب مسئولان آن با شاخص و قیمت نفت هماهنگ میشد. مثل طلافروشان كه تا صبح قیمت نگیرند، كركره را بالا نمیدهند و خرید و فروش را آغاز نمیكنند، این مسئولان هر روز صبح قیمت نفت را میگرفتند و سپس باید هر چند ساعت یك بار نیز قیمت جدید بگیرند! احتمالاً اكنون نبض آنان باید مثل مانیتورهای اتاق عمل تبدیل به خط صاف شده باشد و از آن بالا و پایین رفتن ضربان قلب، خبری نباشد. این از بركات كروناست. البته ایران به واسطه تحریم مدتها بود كه چندان دنبال این شاخص نمیرفت، چون بالا رفتن آن بیش از آنكه خزانه خودمان را پُر كند، خزانه رقبا و دشمنان را پُر میكرد. از این رو اكنون نباید به اندازه دیگران نگران این وضعیت شد.
با این حال در این سقوط آزاد قیمت نفت چند نكته جالب وجود دارد كه یادآوری آنها خالی از فایده نیست. نخستین نكته غیر قابل تصور بودن چنین پدیدهای بود. اینكه قیمت حتی به زیر صفر برسد و به خریداران پول نیز داده شود. به طور قطع این وضعیت موقتی است، ولی نكته مهمی وجود دارد. اینكه نظام سرمایهداری تا چه حد انعطافپذیر عمل میكند.
اینكه در مدت نه چندان طولانی بتوان از قیمت 50دلار در بشكه به زیر قیمت صفر رسید، واقعیتی است كه این نظام اقتصادی قادر به تحمل و تطبیق دادن خود با آن است. درسی كه نظامهای سیاسی كمتر میگیرند و آمادگی ندارند كه خود را با وضعیتهای تحول تطبیق دهند و رفتار خود را با شرایط جدید هماهنگ نمیكنند و به همین علت دچار جمود و شکنندگی میشوند.
نكته بعد درباره هدفمندی یارانههاست و تأكیدی بود كه برخی از افراد ازجمله بنده درباره نحوه پرداخت یارانهها مطرح میكردند ولی مورد توجه دولت قرار نگرفت. پیشنهاد این بود كه به جای تعیین قیمت انرژی و بنزین و پرداخت مبلغ ثابت به مردم، بهتر است، سهم انرژی آنان را بهعنوان یارانه بپردازید و قیمت را شناور كنید. در این صورت میزان دریافتی مردم متأثر از قیمت سوخت و انرژی خواهد بود. انجام این کار نهتنها موجب آزادسازی قیمت انرژی میشود، بلكه منجر به اصلاح اساسی در ساختار بودجهای دولت ایران خواهد شد. آن زمان گوش نكردند، به این گمان كه قیمت انرژی بیشتر میشود و درآمد اضافه در اختیار دولت قرار خواهد گرفت. حالا به روشنی متوجه میشوند كه دولت نهتنها از این طریق چیزی در اختیار ندارد كه پرداخت كند، بلكه باید چیزی هم از جیب و خزانه خودش برای تأمین یارانهها بدهد. امروز مسأله کشور، قاچاق سوخت از داخل به خارج نیست، شاید با ادامه این وضع قاچاق سوخت از خارج به داخل مسأله شود. اگر درایت و شجاعت كافی وجود میداشت، همین روزها قیمت سوخت را آزاد میكردند تا دیگر در بند قیمتگذاری این کالای پردردسر نباشند.
چرا باید از این وضعیت نفت استقبال كرد؟ بهطور قطع تحریم و قیمت پایین نفت فشارهای فراوانی را به مردم و اقتصاد ایران وارد میكند. این تهدید است ولی بالا بودن تولید و فروش نفت تهدیدی جدیتر است. ریشه بخش بزرگی از مشكلات ایران اثرهای زیانبار درآمدهای نفتی بوده است. بنابراین كاهش قیمت و تولید وضعیت تهدیدآمیزی است كه باید به فرصت تبدیل شود. فقط در وفور درآمدهای نفتی کشورها است كه میتوان گنجشك را رنگ کرد و به جای قناری غالب كرد. این همه نابخردیهای مدیریتی برای چیست؟ برای این است كه به پشتوانه درآمدهای نفتی و پول یامفت آن میتوان انواع و اقسام ناكارآمدیها را پوشاند و مدیریت ضعیف و سیاستهای نادرست را به نحو دیگری جلوه داد. كسی كه در صندلی ریاست جمهوری مینشیند و سالانه بالای صدمیلیارد دلار پول بیزبان از نفت نصیب خزانه او میشود، بهطور طبیعی نیازی به كارآفرین و تولیدگر و صرفهجویی و مصرف كارآمد و موثر ندارد. او نیازی ندارد كه افراد مدیر و مدبر و آگاه و كارشناس و اقتصاددان را برای تصدی امور انتخاب كند. چنین سیستمی مثل خودرویی است كه بنزین و گازوییل مفت مصرف میكند. برای هر صد كیلومتر 20لیتر مصرف و هوا را آلوده میكند. هیچ نوآوری در اصلاح موتور نخواهد داشت. چرا که 20لیتر بنزین برای او هزینهای ندارد. در مقابل آن خودرویی قرار دارد كه برای هر صد كیلومتر فقط 5 لیتر بنزین مصرف میكند. چرا؟ چون بنزین برای آنان مفت نیست، باید به قیمت بازار خرید و با 20لیتر مصرف نمیتوان حملونقل مقرون بهصرفهای داشت. سقوط قیمت نفت و تحریم آن برای اصلاح سیاست و اقتصاد و حتی جامعه ایران میتواند فرصتی تاریخی باشد و نه تهدید.