راضیه زرگری| از بالای روستا یک جریان شدید آب میآید، روستای وطن؛ جریانی که سیل بیرحم آققلا و دیگر شهرها و روستاهای گلستان را به وجود آورد؛ طغیان آب اما در بین راه منحرف شد. در یکی از خانههایی که در مسیر این طغیان قرار داشت، چند نفر منتظر بودند خروش آب بیاید و هرچه میخواهد با خود ببرد و بعد آنها بتوانند خودشان را نجات دهند. غافل از اینکه خانه کاهگلی همسایه روی خانهشان آوار شده و درها را بسته و سیل راهی برای بلعیدن هوای خانه پیدا کرده؛ و این هشت نفر در خانهای گرفتار شدند که فقط لحظهای با غرق شدن زیر سیل گلولای فاصله دارد. خانهای که دارد محل دفنشان میشود. یک نجاتگر هلالاحمر در این میان دارد سعی میکند خودش را از این جریان وحشی آب نجات بدهد و خودش را به بقیه امدادگران برساند. یک لحظه متوجه صدای فریاد اهالی این خانه از پشت پنجره میشود؛ به دوستانش به سرعت خبر میدهد و هر طور که هست خودشان را به حصار پنجره میرسانند، پنجره و چارچوب را درمیآورند و همه اهالی آن خانه در روستای وطن را به سلامت از مرگ حتمی نجات میدهند. این نجاتگر و 11نفر دیگر امروز یکی از افتخارات هلالاحمر هستند که تندیس ملی ایثار و فداکاری دریافت کردند و با سالها تلاش برای خدمت به مردم، در عمل فداکاری و از خودگذشتگی را معنی کردهاند.
10 سالی میشود عضو جمعیت هلالاحمر است و از ابتدا کارش را با سازمان جوانان در خانواده هلالاحمر آغاز کرده است؛ سالهای اول که سپری میشود دورههای تخصصی امدادونجات و مهارت آموزی در مسیر کمک به مردم از راههای اصولی زندگی در این راه را برایش جذابتر میکند و همین میشود که این رویه را ادامه میدهد تا امروز که یکی از ایثارگران پر افتخار جمعیت هلالاحمر نام گرفته است. اردشیر بذرافشان یکی از جوانانی است که اخیرا تندیس ملی فداکاری هلالاحمر را دریافت کرده است. تندیسی به پاس سالها فداکاری و ایثار در صحنههای بحران و حوادث. این جوان هلال احمری از تجربههایش در مسیر بشردوستی و سالها خدمترسانی به مردم میگوید: «اولهای راه بودم، وقتی فعالیت دوستانم را میدیدم که چطور با علاقه و اشتیاق زیاد کارهای کمکرسانی و امداد را برنامهریزی و اجرایی میکنند، دقیقا همان شور و اشتیاق در من ایجاد شد. از حضور بهعنوان امدادگر تخصصی در سیل و زلزله گرفته تا حضور برای یافتن اجساد حادثه سقوط هواپیمای یاسوج.»
اواخر هفته گذشته بود که در نهمین آیین اعطای تندیس ملی فداکاری به دانشجویان، از ۱۲ دانشجو و کانون دانشجویی فداکار هلالاحمر و همچنین از جمعیت هلالاحمر بهعنوان سازمان نمونه و همراه در برگزاری این همایش تجلیل شد. در این میان نام 12دانشجوی عضو سازمان جوانان هلالاحمر بهعنوان داوطلبان فداکار به چشم میخورد که اردشیر بذر افشان از استان گلستان یکی از آنهاست. «تا جایی که توانستیم جان مردم را نجات دادیم؛ یک مورد در سیل روستای وطن بود، یکی از بزرگترین افتخاراتم این بود که توانستم به کمک همکارانم هشتنفر را که در محاصره آب بودند از مرگ حتمی نجات دهیم. یک مورد دیگر هم به حوادث جادهای برمیگردد. زمستان91 در منطقه خوش ییلاق گلستان، زوجی در برف گرفتار شده بودند و زن 9 ماهه باردار و سیستم گرمایشی ماشین از کار افتاده بود. تصور چنین موقعیتی هم برای آدم سخت است. وقتی این موقعیت اعلام شد، تقریبا 5-4کیلومتر را پای پیاده طی کردیم تا خودمان را در برف و کولاک به خودروی آنها رساندیم و خوشبختانه توانستیم مادر باردار را از یخ زدگی در برف نجات دهیم.»
«سقوط هواپیمای تهران- یاسوج زمستان 96 اتفاق افتاد؛ اردیبهشت سال 97 بعد از گذشت یکی دوماه از حادثه، با سه تیم جستوجو در کوهستان از استانهای مازندران، گلستان و سمنان به منطقه اعزام شدیم و جستوجو برای یافتن اجساد در کوهستانهای برفی یک هفته ادامه داشت.» حادثه مهم دیگری که بذرافشان بهعنوان نجاتگر حضور موثر دانسته، مربوط به انفجار معدن زمستان یورت، یکی از غم انگیزترین حوادث ملی سالهای اخیر بود. «انفجار معدن در شهرستان محل زندگی خودم اتفاق افتاد و بسیاری از همشهریانم در این حادثه جانشان را از دست دادند. ما هم کار انتقال اجساد را به کمک معدنچیان داشتیم و هم کار نجات افرادی که در لحظات اولیه انفجار، دچار گازگرفتگی شده بودند.»
سیل آققلا شاید نزدیکترین خاطره از طولانیترین حضورش در یک عملیات امداد و نجات باشد. «از روز اول در منطقه بودیم در امداد هوایی استان؛ من فرماندهی انتقال نیرو و اقلام امدادی به مناطق سیلزده را به عهده داشتم. حدودا سه ماه -تا خرداد- در منطقه بودم و به دلیل مشکل جسمی که برایم ایجاد شده بود مجبور شدم به خانه برگردم.» «آموزش؛ آموزش و آموزش.» در طول صحبتهایش به این عبارت تأکید میکند چون خودش برای آموزش نیروهای جوان و داوطلب در حوزههای تخصصی و امدادونجات زحمت زیادی کشیده و معتقد است آموزش تخصصی میتواند به توسعه فرآیند امداد و نتیجهگیری مطلوب برسد و تا زمانی که نیروهای متخصص واقعی پای کار نباشند، نمیتوان انتظار داشت نتیجه کاملا رضایتبخش باشد.» مبالغه نیست اگر بگویم بیش از 6-5سال از دوران خدمتم در هلالاحمر را بر تمرکز جدی در آموزش گذاشتهام، چه در قالب طرح دادرس به دانشآموزان علاقهمند به حوزههای امدادونجات و چه در برنامههای گروه سحر و سحاب. تقریبا در این سالها به بیش ازهزار نفر آموزش دادهام و تلاشم در این راه تربیت نیروی تخصصی برای کار تخصصی بوده است؛ کاری که با جان و عزت و احترام مردم ارتباط مستقیم دارد و آموزش حرفهای بسیار اهمیت دارد. بهطوری که به جرأت میتوانم بگویم اهمیت آموزش درست و تخصصی آنجایی مشخص میشود که یکدرصد خطا میتواند به از دست رفتن جان یک انسان بینجامد یا تأثیر بد یک برخورد غیراصولی و غیرحرفهای تا سالها با یک خانواده آسیبدیده بماند. به عنوان یک نمونه نزدیک، همین ماه بود که مانور زلزله در مدارس برگزار شد؛ با کمک دوستانم تقریبا هزار دانشآموز را برای آمادگی در مقابله با زلزله آموزش دادیم تا در حوادث احتمالی آینده خود نجاتی را که یاد گرفته بودند، اعمال کنند و خانوادهشان را هم بتوانند از آسیب دور کنند تا در حوادثی که هرلحظه در کشور ما احتمال وقوع دارد، شاهد تلفات کمتر و مصدومان کمتری هم باشیم.»
نجاتگران برتر امروز هلالاحمر در آموزشهایی که خودشان دیدهاند و مباحثی که در دورهها ارایه میکنند، بسیار سختگیر هستند و اصلا سادهگیری در این روند وجود ندارد؛ امدادونجات موضوع مهم حیاتی که با جان انسانها سروکار دارد به هیچ وجه شوخیبردار نیست. بذرافشان میگوید: «سخت میگیریم تا خودمان آرامش وجدان داشته باشیم و شب با خیال راحت بخوابیم.» مردمی که آسیب میبینند چه در سیل و زلزله و چه در حوادث دیگر انسان ساخت، معمولا نمیتوانند خونسردی خودشان را حفظ کنند. زمین و زمان را مقصر بلایی میدانند که بر سرشان آمده؛ حتی کسانی که در لباس هلالاحمر برای کمک به آنها آمدهاند. این نجاتگر هلالاحمری این مدل برخوردها را که بعضا در روند امدادرسانی هم خلل ایجاد میکنند، طبیعی میداند؛ «خدا را شکر مردم ما بسیار فهیم هستند و اغلب شرایط را درک میکنند. البته یکسری ناملایمتها هم از مردم در حوادث میبینیم که به آنها در آن شرایط سخت حق میدهیم و صبورانه در کنارشان هستیم. البته باز هم معتقدم همه چیز به آموزش برمیگردد. حتی نحوه برخورد مردم با امدادگرانی که نخستین کسانی هستند که خودشان را به مردم آسیبدیده میرسانند. آموزش به فرهنگسازی میرسد و میتوانیم امیدوار باشیم در دورافتادهترین نقاط کشور هم اگر خدایی ناکرده شاهد بروز حادثهای بودیم به بهترین شکل و بدون هیچ مشکلی به مردم دردمند کمک کنیم.»
اوج فداکاری را میتوان در جوانان و داوطلبانی دید که در زمان بروز حوادث و بحران و در زمان نیاز همنوع، همواره در صحنه حاضر هستند. رسیدن به جامعهای که از نظر ارزشهای انسانی و انسان دوستانه به درجه والایی برسد، قطعا بدون فداکاری و ایثار و نشان دادن این فداکاریها امکانپذیر نخواهد بود. بذرافشان میگوید: «وقتی میگوییم عاشق این کار هستیم شاید خیلیها به ما میخندند، اما واقعیت این است که امدادگران بدون عشق نمیتوانند در این کار باقی بمانند؛ من خیلیها را دیدهام و میشناسم که از زندگیشان در این راه میگذرند. سعی و تلاش خود من هم این است که تا آخرین روز زندگی بتوانم به مردم سرزمینم خدمت کنم .»