این‌بار نوبت همراهی مردان
 

 

الناز محمدی دبیر گروه جامعه

در شماره دوشنبه «شهروند»، یادداشتی بدون نام منتشر شده به قلم یکی از همکاران مرد؛ یادداشتی که ناباورانه - براساس تجربه و دیده و شنیده‌های همه این سال‌ها- از زبان یک مرد با زنان ایرانی همدلی می‌کند برای رعایت حجاب در گرمای بالای 40 درجه تابستان خیلی از شهرهای ایران و البته در همه فصل‌های سال؛ همدلی‌ای با حسی همراه با تعجب که «در باور نگنجد پوشیدن چندلایه لباس و حتی چادر در این گرمای هوا.» پیش از این و هفته گذشته بود که علی میرفتاح، سردبیر ادبیات‌خوانده روزنامه اعتماد یادداشتی در این‌باره نوشت و با چاشنی شعر، به کسانی تاخت که در روزهای گذشته، با ادبیات و لحن تند به بخشی از زنان ایرانی خرده گرفته‌اند که اگر حجاب را درست و درمان و آن‌طور که ما می‌خواهیم رعایت نمی‌کنید، «ولنگارید» .
در سال‌های گذشته کم نبوده ‌اظهارنظرهایی که زنان ایرانی را به‌ویژه در فصل تابستان، خطاب قرار داده ‌که «وااسفا! با این نوع پوشش! اخلاق و ایمان و پاکدامنی از دست رفت.»؛ کم نبوده‌ است همایش‌ها و حرکات خیابانی و سلبی و غیرسلبی که یک دشمن شناخته‌اند: زنان «بدحجاب» که باید با همه توان و هر طور که شد جلوی آنها را گرفت.
سوال اما این است که در همه این سال‌ها، چقدر از زبان مسئولان رسمی ایران، از زبان مردان دور و بر، همکاران مرد، همسرها، پدرها، برادرها و ... شنیده‌ایم که لابه‌لای حرف‌ها و دغدغه‌ها و کمبودهای همیشگی‌شان، از زنان اطرافشان بگویند که چه به اعتقاد و چه به احترام، از سر تا پایشان را پوشانده‌اند؛ پوشانده‌اند و در مدرسه‌ها درس خوانده‌اند، پوشانده‌اند و به دانشگاه‌ها رفته و باز هم تذکر گرفته‌اند، پوشانده‌اند و سر کار رفته‌اند، پوشانده‌اند و استاد دانشگاه شده‌اند و سفیر و وکیل و مدیر و معاون رئیس‌جمهوری.

حالا و با نوشتن جسته و گریخته تعدادی از روزنامه‌نگاران درباره لزوم ارج گذاشتن به زنان ایرانی برای احترامشان به قانون حجاب، شاید دور از انصاف نباشد این خواسته یا تلنگر به مردان ایرانی که در کنار همه دغدغه‌های روزمره‌شان، از این به بعد کمی عمیق‌تر و نکته‌سنجانه‌تر به حجاب زنان نگاه کنند و موقع بر زبان راندن سخنان همیشگی جنسیتی، کمی به خودشان سوزن بزنند که «من دیگر باری به این زنان صبور اضافه نکنم.» نمونه خوب شروع این حرکت جمعی را شاید اصلا باید در بین سخنان جدید یکی از بلندپایه‌ترین مسئولان خودمان جست‌وجو کنیم؛ توییت دلنشین چند روز پیش سردار سلیمانی شاید جواب و البته انگیزه خوبی باشد برای این ماجرا: «من اصلاً قبول ندارم در بین بچه‌حزب‌اللهی‌ها بگیم این آدم با اون شکل و قیافست...! همان دختر کم‌حجاب، دختر منه، دختر ما و شماست؛ نه دختر خاص من و شما، اما جامعه‌ ماست.»   یاد «سیمون دوبووار»، فیلسوف و اگزیستانسیال فمینیست فرانسوی به خیر که در آن سال‌های سخت و پرتابو، در کتاب مفصل درخشانی که نوشت، بحق و با ادله کافی ثابت کرد که تا مردان یک جامعه مردسالار، همچنان خودشان را «خود» بدانند و زنان را «دیگری»، جهان به جوامع برابر نخواهد رسید؛ موضوعی که پیش از او، یار همیشگی‌اش، «ژان پل سارتر» در توضیح مفاهیم معروف ابداعی‌اش، «هستی برای خود»، «هستی در خود» و «هستی برای دیگران» مطرح کرده بود و بعدها دوبووار آن را بحق، جامع و بی‌ایراد، در ظرف دغدغه‌هایی برای زنان ریخت؛ و حالا شاید بعد از همه تجربه‌های ناخوشایندی که جوامع نابرابر گذرانده‌اند، وقتش باشد که مردان، بازوان محکم مردسالاری، با حرف و نوشتار و هرچه در دست دارند، پا در میدان بگذارند و ثابت کنند اگر به انسانیت باور دارند و دیگر نمی‌خواهند در شرایطی زندگی کنند که زنان ابژه‌های جنسی‌اند، «خود»های چندین‌صدساله‌شان را کنار بگذارند و اگر کار بزرگتری از دستشان برنمی‌آید، زغال به آتش دل «دیگری»های خسته از دیگربودن نریزند.

 


 
http://shahrvand-newspaper.ir/News/Main/167309/این‌بار-نوبت-همراهی-مردان-