حسام خراسانی| برای ما خبرنگارها پیش میآمد که بتوانیم برای پوشش خبری بعضی از بحرانها سوار بر بالگرد به مناطق حادثهدیده اعزام شویم. من این افتخار را داشتم که در یکی از ماموریتها همراه با کاپیتان وحید باشم. بیشتر از مهارت و حرفهای بودن در کار، اخلاق خوب و لبخندهای همیشگیاش در ذهنم باقی مانده؛ وقتی امروز خبر رختبربستنش را شنیدم، بغض گلویم را فشرد. شماره شاهین، پسر کاپیتان را گرفتم تا با او همصحبت شوم و به یادگار چیزی درباره این خلبان از جان گذشته و فداکار منتشر کنیم. آنچه در ادامه میآید، متن گفتوگوی کوتاه ما با پسر کاپیتان وحید است.
آقای وحید، میدانم که در شرایط مناسبی قرار ندارید. من زیاد وقت شما را نمیگیرم. فقط برای انتشار یادنامه کوتاهی از ایشان مزاحم شما شدهام تا درباره کار و زندگی کاپیتان بیشتر بدانیم.
پدر سال 1334 در تهران متولد شدند و اصالتی تبریزی داشتند.
در چه رشتهای تحصیل کرده بودند؟
خلبانی.
از چه سالی؟
پدر از سال 1354 وارد هوانیروز ارتش شدند و سال 58 هم تحصیل را به پایان رساندند.
کاپیتان از چه سالی وارد جمعیت هلالاحمر شدند؟
از سال 69 وارد هلالاحمر شدند.
در دوران دفاع مقدس هم حضور داشتند؟
بله. در کمیته انقلاب اسلامی فعالیت میکردند و در دوران دفاع مقدس هم حضور فعالی داشتند.
عملیاتهایی که ایشان در آن حاضر بودند را به خاطر دارید؟
در عملیاتهای مختلفی شرکت کردند. پدر در مناطق جنگی کردستان، حلبچه و حتی درگیریها با اشرار در مرزهای شرقی کشور حضور داشتند.
مجموع تایم پروازی کاپیتان در زمان جنگ چقدر بود؟
تقریبا 600ساعت پرواز.
و تایم کلی پروازهای پدر؟
حدودا 4هزار ساعت.
و در چه سالهایی؟
1354 تا 1392. البته بعد از سال 92 هم با بالگرد 250 پرواز میکردند.
این میزان پرواز خاص و دستنیافتی به نظر میرسد...
بله. شاید تعداد افرادی که این میزان پرواز داشتهاند، به تعداد انگشتان یک دست برسد.
کاپیتان علاقه خاصی به پرواز داشتند. دلیل اینکه شما هم خلبانی را پیش گرفتهاید، همین است؟
بله. چون ایشان الگوی ما بود و برای همین به سمت خلبانی آمدیم.
شما تنها فرزند ایشان هستید؟
یک خواهر بزرگتر هم دارم.
طبیعتا پدر شما زمانهای بسیاری در ماموریت بوده و از خانواده دور.
بله. در زلزله بم یادم میآید که 40روز پدر را ندیدیم. ایام عید هم ایشان را نداشتیم. ماموریتهای طولانی بسیاری داشتند و ما همیشه نگرانشان بودیم.
در کدام حادثهها برای امدادرسانی حاضر شده بودند؟
تقریبا در تمام زلزلهها: بم، رودبار، قائن و اردبیل.
موردی هست که بخواهید اضافه کنید؟
ایشان همواره سعی میکردند در کوتاهترین زمان ممکن سر حادثه برسند و بتوانند نجاتگر باشند. مثلا وقتی ایشان درحال پرواز بودند و متوجه سانحهای در اتوبان تهران-قم شدند، به فاصله یک دقیقه خودشان را به صحنه تصادف رساندند و باعث نجات آدمها شدند. کارنامه خدمت ایشان پر از این صحنههاست.