راضیه زرگری روزنامهنگار
بچهها بهطور طبیعی از طریق فانتزی یاد میگیرند؛ اغلب با استفاده از هنر تصاویر و بازیکردن میتوانند فرآیندهای برقراری ارتباط را فرابگیرند. همه چیز در دنیای بازی، تخیل و شبیهسازی زندگی واقعی، برای کودکان قابل باور میشود. به همین دلیل در مباحث روانشناسی، هنر درمانی یک روش ایدهآل برای بیان احساسات در کودک شناخته شده است که او نمیتواند در کلام آنها را ابراز کند.
برای بسیاری از ما پیش آمده که با یک کودک لجباز، خجالتی، پرخاشگر یا بشدت نازکنارنجی سروکار داشتهایم. این اختلالات رفتاری و روانی را با حرفزدن و گوشزدکردن صدباره و هزارباره نمیتوان حل کرد، حتی در بزرگترها هم که به بلوغ عقلی رسیدهاند، نصیحتکردن صرف کارساز نیست، چه برسد به بچههای سه یا پنج ساله که هنوز قدرت تشخیص همه موقعیتهای خوب و بد را ندارند. بازیدرمانی یا به اصطلاح رسمیتر تئاتر درمانی تجربه موفقی برای والدین این بچهها میتواند باشد. تظاهر به تبدیلشدن به انواع شخصیتهای مختلف، نقش بازی کردن با عروسکها و بازیهایی با فعالیتهای بدنی در جهت تداعی همه موقعیتهای روزمره برای کودکی که درگیر اضطراب شدید یا پرخاشگر است، اگر زیر نظر یک درمانگر حرفهای باشد، قطعا جواب میدهد. بچهها خیلی بهتر از بزرگترها میتوانند در دنیای خیال و بازی غرق شوند و مهارتهای زندگی را بهطور غیرمستقیم یاد بگیرند.
دغدغه هر پدر و مادری که در این دوره و زمانه قرار است فرزندی تربیت کند، رسیدن به یک فرمول ساده، اما کاربردی برای داشتن یک بچه مودب، مهربان و با اعتمادبهنفس است. من بهشخصه با کمی تحقیق و مطالعه در موارد سادهتر مثل لجبازیهای معمول، به بازیدرمانی و در موارد جدیتر، به حضور در دورههای تئاتر درمانی زیر نظر روانکاو رسیدم. تجربهای که در هفتههای اخیر کسب کردم هم این بود که در فضای نمایش یا بازی، کودک میتواند در مورد افکار و احساساتش مربوط به زندگی واقعی حرف بزند؛ نیازی به بحثهای عمیق و پیچیده نیست؛ عمل تجسم خود نوعی درمان به حساب میآید، بهویژه برای کودکان کمسنوسالتر. برای رسیدن به نتیجه بهتر و مطلوبتر، محیطهای دیگر خارج از خانه نیز باید برای بچهها فضای بازی، نمایش یا تجسم خلاق داشته باشد، برای انتقال هر مفهومی. کاری که در مهدهای کودک انجام میشود، در اغلب اوقات همسو با این فرآیندهاست، مثلا قصهگویی، بازیهای خلاقیتی، کاردستی و نقاشی به همراه داستان تعریفکردن بهترین زمینه برای رشد خلاقیت و از بین بردن گپهای رفتاری کودک میتواند باشد.
با همه این حرفها متاسفانه در سیستم آموزشوپرورش ما مسأله اهمیت به فضاسازی نمایشی و تئاتری برای مهارتآموزی چندان جایگاهی ندارد. بچهها از همان روزی که وارد مدرسه (منظور مدارس عادی یا دولتی است) میشوند، مدام تلاش میکنند درس بخوانند، تا آینده که با کنکور گره خورده است را به بهترین نحو به سرانجام برسانند. آنها زمان چندانی ندارند تا با قرار گرفتن در فضای نمایش و بازی به رشد مهارتی و شخصیتی مناسبی دست پیدا کنند. به طور کلی در سیستم آموزشی ما در مدارس روشهای متنوعی برای رشد شخصیتی بچهها وجود ندارد. همه چیز در حد تئوری باقی مانده و کمتر وارد فاز عملیاتی میشوند، در صورتی که اگر بهطور جدی به این موضوعات اهمیت داده شود، بدونشک بچههایی خواهیم داشت که میتوانند مسئولیتپذیرتر باشند، اعتمادبهنفس بیشتری داشته باشند و ذهن خود را در جهت صحیح سازماندهی کنند.