رضا صالحیپژوه| نسیم بهاری اردیبهشت باشد، مقابل ساختمان قدیمی خانه هنرمندان در یکی از پارکهای حاشیه رودخانه زایندهرود باشد، سخن از خوشالحانی و شعر و آواز باشد و اشک فراق در چشم حلقه بزند، حتما یک جای کار میلنگد، حتی اگر در میانههای مراسم نام بردن از «بهنام بانی» به جای مرحوم «بهنام صفوی» دقایقی مردم را بخنداند. بله! دیروز یک جای کار میلنگید که این همه شاعر و غزلسرا در اصفهان جمع شده بودند، سخن از اشک بود و ماتم و آه و درد. دو بنر بزرگ قدی مزین به تصویر پسر مودب شعر و موسیقی ایران هم حکایت از آه و افسوس داشت، اما بیشتر از همه تابوت چوبی منبتکاریشده روی جایگاه مقابل خانه هنرمندان و نوار مشکی کنار تصویر «بهنام صفوی» بود که دل را میآزرد. سیدکمال هاشمزاده، شاعر، غزلسرا و مجری برنامههای تلویزیونی میاندار مراسم بود، بالا سر تابوت دوستی که میگفت 14سال است او را میشناسد، آن هم نه از مسیر شعر و موسیقی، بلکه زمانی که بهنام عضو فعال هیأت علی ابن موسی الرضا(ع) سعادتآباد تهران بود و تنی چند از فعالان ادبی کشور را کنار هم جمعآورده بود. مراسم رأس ساعت 10 مقابل خانه هنرمندان آغاز شد و جمعیتی چشمگیر از پیر و جوان، زن و مرد، هنرمند و رهگذر آمده بودند تا آخرین نوای بینوایی شوخچشم موسیقی ایران را بشنوند و با او وداعی گرم رقم بزنند.
خانه هنرمندان، ساختمانی که طی سالیان گذشته وداع هنرمندان زیادی را به خود دیده است، حالا گاهوارهای شده برای پیکر بیجان خوانندهای که پنجسال درگیر بیماری مهلکی بود که اعتقاد داشت بر آن غلبه خواهد کرد، اما سرانجام طاقت نیاورد و پرچم سفیدش را برابر تومور مغزی بالا برد.
پدر این خواننده جوان و 36 ساله کشورمان وقتی به درخواست مجری برنامه به جایگاه رفت، اگرچه خیلی نمیتوانست حرف بزند گفت: «امروز حالم خیلی خوب نیست، ولی چند جملهای با مردمی که به عشق بهنام به اینجا آمدهاند، سخن میگویم. خدا شاهد است هر کاری از دستمان برآمد برای بهنام انجام دادیم، ولی خدا خواست تا فرزندمان آسمانی شود. همانطور که خودش در یکی از اشعارش خواسته بود. بهعنوان پدر بهنام، از هر کسی که از فرزندم کدورتی دارد، میخواهم تا حلالش کند.» پدری که با خاطرات پسر جوانش خاطرهبازی میکرد، از آخرین خاطره لبخند بهنام گفت: «سه روز قبل از فوتش رفتم بالای سرش و خواستم یک لبخند به من بزند. او به زحمت لبهایش را باز کرد و خندید. بهنام همیشه بیحاشیه زندگی کرد و هرگز نخواست کسی از او کینه داشته باشد. او این اواخر که سخت نفس میکشید، نمیتوانست حرف بزند، با چشمانش از من عذرخواهی میکرد و حلالیت میخواست.» محمدعلی جعفری، معاون اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی هم بهعنوان نماینده اداره فرهنگ و ارشاد استان اصفهان در این مراسم حضور داشت و مردمی و خوشاخلاقبودن را خصیصه اصلی رفتار بهنام صفوی بیان کرد و گفت: «هنرمندان مردمی، همواره با شادی مردم شاد و با غمهای مردم غمگین میشوند و شاهد این مدعا نیز حضور چشمگیر هواداران این هنرمند مردمی است.» هنرمندی که نهتنها در تیتراژ فیلم «اخراجیها» خواند تا ضمن همهپسند بودن ترانههایش، لبخند را بر لب مردم بنشاند، شاید در زمان مرگش هم میخواست مردم بخندند که ناگهان جعفری، معاون اداره ارشاد نام متوفی را به جای «بهنام صفوی»، «بهنام بانی» بیان کرد! در تمام زمان برگزاری مراسم، کمتر کسی بود که حلقه اشک در چشمانش جا خوش نکرده باشد، مخصوصا وقتی یاد فرزند خردسال بهنام، کمر خمیده پدرش، داغداری همسری که این سالها تمام امیدش به خدا بود، مادری که تمام سرمایهاش را از کف داده بود، میافتاد، ولی سیروان خسروی، مهدی مقدم، زانیار، شهاب رمضان، رضا فوادیان و دیگر دوستانش بیشتر از همه ناراحت بودند. ناراحت خاموشی صدایی به رنگ «معجزه»، صدایی از جنس «آرامش». «ای جان»، وقتی در حاشیه زایندهرود از بلندگوهای مراسم با صدای پسر مودب موسیقی پاپ ایران پخش شد، آخرین برنامهای بود که اجرا شد و پس از آن هواداران بهنام کرانه آواز ایران، بر پیکرش نماز خواندند و پیکرش را تا شاهینشهر بدرقه کردند، تا آنجا در میان جمع زیادی از مردم، بهنام صفوی در بهشت معصومه(س) شاهینشهر آرام گیرد.
بهنام صفوی، 15 تیر 62 در شیراز به دنیا آمد و تا 16 سالگی در ماهشهر زندگی کرد، وی از سال ۱۳۹۲ دچار ضایعه مغزی شد و سال 94 تحت عمل جراحی قرار گرفت، بعد از این عمل جراحی حالش بهتر شد، ولی دوباره بیماری به سراغش بازگشت، طوری که سال 96 در آلمان مورد جراحی قرار گرفت، ولی این عمل جراحی موفقیتآمیز نبود، بهطوری که در تاریخ 23 اردیبهشت 98 در بیمارستانی در اصفهان بدرود حیات گفت.