شهاب پاکنگر طنزنویس
همیشه دوست داشتم بدانم پشت شمشادها چه خبر است که هرکس از آن بیرون میآید یک لبخند پیروزمندانه روی لب دارد، نمونهاش همین محسن حاجیلو. بنده خدا یک جوری با لبخند از پشت شمشاد میپرد بیرون و میخواهد با مردم مصاحبه کند که همان مردم خودشان از شوک مجبور میشوند بروند پشت شمشادها. شاید پشت شمشادها شهری است که ما از آن خبری نداریم. مثلا شاید آنجا اگر نویسندهای مطلب ششصد کلمهای مینویسد، مسئول ذیربط میآید و صد کلمه هم به آن اضافه میکند و میگوید «پسر خیلی محافظهکار بودی! نترس اینا رو هم بنویس بابا!» یا آنجا برای اینکه بروی تلگرام و توییتر لازم نیست شصت تا سِرور عوض کنی که بعد تازه ببینی همه کسانی که دستشان روی فیلترینگ است، دارند همانجا مواضع رسمیشان را بیان میکنند. ممکن است پشت شمشادها شهری باشد که ما بفهمیم داور بالاخره چرا گل اول استقلال به سپاهان را قبول نکرد و در آن گزارشگرِ بیطرف بازی هم بتواند از رد شدن گل، خیلی بیطرفانه دفاع کند. در پشت شمشادها شاید همه مردم دنیا خوشحال باشند و بیست و سی مجبور نباشد هر روز از فقر و بدبختی و فلاکت این غربیها و بهطور خاص اروپا و آمریکا بگوید که همگی محتاج یک لقمه نان و یک تکه گوشت و سه تا گوجه شدهاند و آنجا گوجهسبز کیلویی نهایت 10هزار تومان است (دقت کنید، گوجه سبز نه آلوچه!)
اصلا شاید پشت شمشادها همان سوراخی باشد که «کوپر» در «اینترستلار» از آن رد و وارد یک بعد دیگر شد و آنجا زمان خیلی دیرتر از اینجا میگذرد و هنوز در گذشته ماندهاند. حالا نه خیلی هم گذشته، در حد زمانی که حسینیبای اولینبار میخواست بیاید صداوسیما برای تست گزارشگری، مثلا آنجا اشتباهی جای پارکوی خطیهای فلکه سوم تهرانپارس را سوار میشود و به مصاحبه کاریاش نمیرسد. اصلا شاید زمان آنجا یکسال قبل باشد و در آن قرار است مهدی طارمی آن توپ لعنتی را کمی این ورتر شوت کند و ما پرتغال را خواهیم برد. یا حتی در این اندازه که وقتی صبح میرویم پیاز بخریم، فروشنده نگوید هنوز قیمت جدید نیامده، اصلا شاید همین دیروز.
شاید هم پشت شمشادها همان سیاهچالهای است که اخیرا عکسش منتشر شده، جایی که حتی نور را هم سمت خودش میکشد. آن وقت، اگر کسی میگفت من هاله نور دارم، معلوم میشد حرفش الکی است و ضایع میشد. اصلا شاید هرکس میرود پشت شمشادها، فضانورد میشود و به هیچ چیزی فکر نمیکند. آنچنان راحت میخوابد و اگر چیز بدی به ذهنش میرسد با تکان دادن کتف چپش، آن را از خیالش دور میکند. به هرحال پشت شمشادها هرچیزی که هست قطعا با دنیای ما فرق دارد، وگرنه این حجم از رضایتی که بعد از پریدن محسن حاجیلو از پشت شمشادها رخ میدهد، طبیعی نیست.