40 سال از انقلاب گذشته است. به تحقیق میتوان گفت که تا آن زمان هیچ رویدادی مردمیتر از انقلاب اسلامیسال 57 در ایران رخ نداده بود. حتی انقلاب مشروطیت که افتخار جامعه ایران است، به عمق و گستردگی این انقلاب نبود. این یک تجربه ملی و ناب ایرانیان است. اصل و واقعیت یک تجربه ملی را با هیچ منطقی نمیتوان تخطئه کرد. هر گونه تخطئهای به منزله نفی اراده و خواست مردم است. هر رژیمی که نتواند به نحو مناسبی مردمش را به وجود خود قانع کند، محکوم به فناست و رژیم شاه قطعا در این راه شکست خورده محسوب میشود. رژیمی بود که در روزهای آخر عمرش حتی نزدیکان به آن رژیم نیز از شاه فاصله میگرفتند و عطای آن را به لقایش میبخشیدند. اینها بدان معنا نیست که پس از انقلاب همه چیز خوب و به جای خود بوده است. قطعا چنین نیست و در این 40سال روزهای خوب و بد زیادی داشتهایم. حتی نمیتوانیم به دقت خود را با رژیم گذشته مقایسه کامل کنیم، زیرا دو حکومت در دو شرایط یکسان قرار نداشتهاند، ولی یک چیز را مسلم میدانیم و اینکه پس از انقلاب همه مقدرات کشور را خودمان در داخل ایران رقم زدهایم. چه خوب چه بد مسئولیتش به عهده خودمان است و بر سرنوشت خودمان حاکمیت یافتهایم. هر چند گرایشهای خلاف این روند نیز در جامعه بوده و همچنان هم خواهد بود. کافی است که به آخرین انتخابات کشور درسال 96 نگاهی بیندازیم و ببینیم که چگونه صدهاهزار نفر در ساعت 12 شب پشت درهای حوزه رأیگیری در صفهای طویل خواهان ورود به حوزه برای رأی دادن بودند. این یعنی تحقق اصل اراده حاکمیت ملی.
بهرغم تمامی مشکلات و بحرانهایی که در این 40سال با آن مواجه بودیم؛ از قبیل جنگ و تروریسم داخلی و دو تحریم گسترده و... که هر کدامش برای به زانو درآوردن یک جامعه کافی بود، همچنان جامعه ایران پویایی خاص خود را دارد. هر چند مقایسه با پیش از انقلاب دقیق نیست ولی برای پیدا کردن درکی از وضع کشور و تحولات آن بد نیست مقایسهای انجام شود. این مقایسه را فقط در حوزه سیاسی و اجتماعی انجام میدهیم.
-مهمترین تفاوت با پیش از انقلاب آزاد شدن نیروهای بزرگ اجتماعی بود که در رژیم گذشته به حاشیه رفته بودند.
-دستاوردهای سیاسی و کسب روحیه اعتماد به نفس و پیش بردن یک جنگ تمام عیار و از دست ندادن هیچ بخش از سرزمین ایران مکمل و ناشی از دستاورد قبلی بود. مهمترین دشمن منطقهای ایران یعنی صدام حسین، جان و حکومت خود را در مبارزه با ایران از دست داد.
-دستاوردهای اجتماعی و فرهنگی نیز بازتابی است از دستاوردهای سیاسی و اقتصادی که به آنها باید اشاره کرد.
- ايران از كشوري به نسبت كمسواد درسال 1355 که 47درصد مردم آن باسواد بودند، اکنون 91درصد افراد آن باسواد هستند و غالب بيسوادان نيز شامل افراد پا به سن گذاشته و تا حدي روستايي هستند.
-فاصله و تبعیض جنسیتی در آموزش را انقلاب از میان برد. نسبت تعداد دانشآموزان پسر به دختر كه در سالهای پیش از انقلاب حدود 2 برابر پسر نسبت به دختر بود، اکنون یکسان شده و تقریبا معادل جمعیت هر دو جنس است.
- پيش از انقلاب، تعداد دانشجويان دانشگاههاي ايران حدود 150هزار نفر بود. پس از انقلاب به دليل بحرانهاي سياسي و بسته شدن موقتي دانشگاهها ابتدا از تعداد دانشجويان كاسته شد، ولي پس از باز شدن دانشگاهها به مرور افزايش يافت به طوري كه در سال 1367، تعداد كل دانشجويان به 250هزار نفر رسيد، سپس با يك شيب به نسبت تند بر تعداد آنها افزوده شد به طوري كه اکنون به حدود 4 ميليون نفر رسيده است.
- امید به زندگی که مهمترین شاخص سلامت است از 53سال اول انقلاب اکنون به 74سال رسیده است و این دستاورد بسیار مهمی است که شامل حال همه مردم شده است.
- برخی خدمات مثل کامپیوتر و تلفن همراه در آن زمان نبود که بخواهیم مقایسه کنیم، ولی استفاده از خودروی شخصی، برق، آب لولهکشی، گاز، تسهیلات زندگی مثل یخچال و تلویزیون، ماشین لباسشویی و جارو برقی و امثال اینها چندین برابر گذشته شده ضمن اینکه جمعیت کشور نیز بیش از دو و نیم برابر شده است.
... و بالاخره نابرابری نیز کاهش یافته و ضریب آن از حدود 50صدم به 37صدم کاهش یافته که دستاورد مهمی است.
در نهایت انقلاب را بیش از آنکه با این آمار و ارقام بسنجند، با گشایشی ارزیابی میکنند که باید رخ میداد و رژیم گذشته مانع گشایش آن بود.