حسن حسن زاده - خبرنگار| سن و سالي ندارد اما وقتي از مسئوليتهايش براي كمك به خانوادههاي نيازمند روستا حرف ميزند، انگار با يك امدادگر و هلالاحمري كهنه كار طرفيم. نوجوانها، جوانها و اهالي يك روستا را با خود همراه كرده تا همگي با كمك هم به ياري محرومان بروند و كمبودها و مشكلات محل زندگيشان را با كمك هم برطرف كنند. بهزاد بذري هنوز مقطع دبيرستان را هم تمام نكرده اما مؤسس يك كانون فعال روستايي است؛ آنهم برترين كانون روستايي سال 1396 در ميان 703 كانون روستايي سراسر كشور. بذري كه با كمك اهالي روستاي سهك بيرجند، خدماتي چون درمان سالمندان و بيماران نيازمند روستا، تلاش براي حل مشكل كمآبي، توزيع سبد غذايي ميان نيازمندان و پرورش استعدادهاي غنچههاي هلال يك روستا را با كمك اعضاي كانون مديريت ميكند، در عين جواني مشاور مديرعامل استان خراسان جنوبي هم شده است. با اين نوجوان فعال هلالاحمري درباره خدماتش به روستاي سهك گفتوگو كردهايم.
مشكل كمآبي روستا را حل كردهايم
طرح ملي دادرس براي او حكم ورود به جمعيت هلالاحمر و آغاز فعاليتهاي بشردوستانه بود. نوجوان بيرجندي خيلي زود سراغ روستاي آبا و اجداديشان در 55 كيلومتري بيرجند رفت. روستاي محرومي كه با مشكلات بسياري چون كمآبي، كمبود امكانات رفاهي و درماني و... دست و پنجه نرم ميكرد. بهزاد بذري اما براي قدم اول، كانون روستايي سهك را تأسيس كرد. مركزي براي خدمت به روستاييان و حل بسياري از مشكلات روزمره آنها. خودش ميگويد: «سهك دورترين روستا به مركز بيرجند است كه امكانات رفاهي، درماني بسيار كمي دارد. تصميم گرفتم به پشتوانه نوجوانها و جوانهاي روستا، كانون روستايي هلالاحمر سهك را راهاندازي كنم تا همگي با كمك هم به جنگ مشكلات روستاييان برويم.» كمآبي و خشكسالي كه اكنون بلاي جان بسياري از استانهاي جنوبي كشور شده است، روستاي سهك بيرجند را هم از قلم نيانداخته. بذري و جوانهاي كانون روستايي تازه تأسيس سهك كه حالا يك سال از عمرش ميگذرد آستين همت را بالا زدهاند تا كمك حال روستاييان باشند: «وقتي مشكل كمآبي شروع شده بود، اهالي روستا آب آشاميدنيشان را با پرداخت هزينه تانكر آب از سازمان آب منطقهاي تأمين ميكردند. اين ميان سالمنداني بودند كه به دليل مهاجرت فرزندان به شهر كسي را براي تهيه و حمل بطريهاي آب از محل توزيع به خانههايشان نداشتند. آن موقع همراه با 30 نفر از اعضاي فعال كانون گروهي را تشكيل داديم و پس از شناسايي سالمندان روستا، اين مسئوليت را خودمان برعهده گرفتيم.»شغل اهالي روستاي سهك كشاورزي و دامداري است. اعضاي كانون روستايي براي تأمين آب آشامیدنی و آب مورد نياز كشاورزان هم دست به كار شدند و قناتي براي روستاييان دست و پا كردند: «دامهاي بسياري بر اثر بيآبي تلف شدند و اكنون تنها منبع درآمدي روستاييان نهالهاي زرشك است كه نياز به آب دارد. بچهها لباس كار پوشيدند و با كمك دهداري چاهي در روستا حفر كرديم. حالا با نصب تانكر و لولهكشي آب به منازل، تا حد زيادي مشكل آب روستاي سهك برطرف شده است.»
بهترين هديه براي ما دعاي مادربزرگ بود
اعضاي كانون روستايي سهك كه همگي از نوجوانهاي كمسن و سال روستا هستند، بازسازي منازل سالمندان روستا و خانوادههاي محروم روستايي را هم در دستور كار خود قرار دادهاند. آنها با عزم جدي و نيت خيرشان داوطلبانه پاي كارآمدهاند تا سرپناه خانوادههاي كمبضاعت را تعمير كنند. بذري خاطرهاي در اينباره ميگويد: «پيرزن به سختي راه ميرفت. پاهايش دو بار به دليل نامناسب بودن ورودي خانهاش شكسته بود. كسي را نداشت كه مسير ورودي خانه را مناسبسازي كند. تصميم گرفتيمكاري برايش انجام دهيم. پولهايمان را روي هم گذاشتيم و چند كيسه سيمان و مصالح مورد نياز ديگر را تهيه كرديم. يك هفته روي نقاط پرخطر خانهاش كار كرديم تا اينكه تمام مشكلات خانه برطرف شد. دعاي آن مادربزرگ براي سلامتي ما بهترين هديهاي بود كه از اهالي روستا گرفتيم.» دغدغه اعضاي كانون روستايي سهك براي كمك به سالمندان روستا به همينجا ختم نميشود. بذري ميگويد: «روزهاي پاياني سال به خانه سالمندان ميرويم و مسئوليت خانه تكاني منازل سالمنداني را كه فرزندانشان از روستا مهاجرت كردهاند برعهده ميگيريم.» بهزاد بذري و همكاران نوجوانش به فكر درآمدزايي خانوارهاي روستايي و نيز تأمين هزينههاي لازم براي ارائه خدمات به روستاييان هم بودهاند. او ميگويد: «در ورودي شهرستان بيرجند با نام كانون روستايي سهك، غرفه صنايعدستي راهانداز كرديم تا محصولات و توليدات اهالي روستا را براي كسب درآمد خانوارهاي روستايي به فروش برسانيم. در غرفه سال گذشته توليدات روستاييان را از آنها خريديم و سود حاصل از فروش را نيز به دو قسمت كرديم. نيمي از آن را به خود توليدكننده داديم و نيم ديگر را نيز بهعنوان كمك اهالي روستا براي زلزلهزدگان كرمانشاه فرستاديم.»
غنچههاي هلال؛ اميدهاي آينده روستا
ساختمان كوچكي كه در ورودي روستاي سهك قرار گرفته، اكنون يك سالي هست كه محل برگزاري برنامههاي فرهنگي، كلاسهاي آموزشي و مسابقات مختلف براي كودكان و نوجوانهاي روستايي است. بذري ميگويد: «يكي از اهالي روستا به دليل تلاش ما براي كمك به روستاييان و حل مشكلات آنها، ساختماني را در ورودي روستا به ما اهدا كرد تا بتوانيم فعاليتهاي فرهنگي كانون را هم در اين مكان پيگيري كنيم. حالا با برگزاري مسابقات كتابخواني، كاغذ ديواري، مسابقات نقاشي و... بچههاي روستا با فعاليتهاي هلالاحمر آشنا شدهاند و اشتياق زيادي براي مشاركت در برنامههاي كانون به نفع اهالي روستا دارند.» مربيان كلاسهاي آموزشي كانون روستايي سهك هم از اعضاي كانون هستند كه بدون هيچ چشمداشتي براي شناسايي و پرورش استعدادهاي كودكان وقت ميگذارند. مؤسس جوان كانون روستايي سهك ميگويد: «همه اعضا براي شناسايي استعدادهاي كودكان روستا مسئوليت دارند. چندي پيش يكي از دختران دانشآموز روستا را كه استعداد زيادي در حفظ قرآن كريم داشت، شناسايي كرديم و با معرفي او به دفتر نمايندگي ولي فقيه جمعيت هلالاحمر استان، زمينه را براي حضور او در كلاسهاي حفظ مهيا كرديم. حالا او حافظ كل قرآن كريم است و بهزودي مسئوليت آموزش قرآن به غنچههاي هلال روستا را برعهده ميگيرد. همانطور كه يكي از اعضاي كانون كه رتبه 7 علوم تجربي را در كنكور سراسري كسب كرده است، در ساختمان كانون بهصورت رايگان كلاسهاي كمك درسي براي دانشآموزان روستا برگزار ميكند.»
سفيران سلامت روستا
نوجوانهاي فعال كانون روستايي سهك، قوت قلب اهالي روستا هستند. براي سالمنداني كه بيماري امانشان را بريده و يا نياز به مراقبتهاي پزشكي و درماني دارند، اعضاي كانون روستايي هلالاحمر مثل فرشته نجاتاند. آنها با گذراندن دورههاي كمكهاي اوليه و آشنايي با مقدمات خدمات درماني، گروهي را هم براي رسيدگي به وضعيت سلامت اهالي روستا تشكيل دادهاند. بذري ميگويد: «آمار دقيقي از اهالي روستا و وضعيت پزشكي و سلامتي آنها تهيه كردهايم. بهصورت مرتب هر ماه به منازل اهالي سركشي ميكنيم و خدماتي چون تست فشار خون و قندخون را با كمك سه نفر از اعضاي كانون كه دورههاي امدادي را گذراندهاند، به اهالي ارائه ميكنيم.»آنها براي درمان بيماران روستا هم دست به كار شده و با كمك اهالي و نيز مشاركت خود اعضا هزينههاي درمان برخي بيماران سالمند را فراهم ميكنند. بذري خاطرهاي در اينباره تعريف ميكند: «مادربزرگ ديگر توان راه رفتن نداشت. نميتوانست كارهاي روزمره خانه را انجام دهد و حتي مدتها بود كه به همين دليل از حضور در جمع صميمي همسايهها محروم شده بود. تصميم گرفتيم او را براي فيزوتراپي به بيرجند ببريم. هزينههايش را با كمك هم جور كرديم و هر بار يكي از ما مسئوليت بردن به او مركز فيزیوتراپي در شهر را برعهده گرفت. پس از چند جلسه فيزيوتراپي توانست دوباره روي پاهايش بايستد و در كوچههاي روستا با ديگر همسن و سالهايش هم قدم شود.»