زهرا جعفرزاده| همه جا حرف از گرانی است. تاکسی، مترو، اتوبوس، گوشه کنار خیابانها و کوچهها، در جمعهای خانوادگی، مکالمههای تلفنی، در جمع دوستان و همکاران، همیشه آدمهایی نشستهاند و از وضع موجود میگویند؛ از قیمتهایی که بالا رفته، از کالاهایی که دیگر قدرت خریدش را ندارند و از کالاهای ارزان و کمکیفیتتر که جایگزین خریدهای قبلیشان شده. همه مشغول حسابکتابند و تبدیل به ماشینحسابهای سیار شدهاند. نگرانی آنها از پایین آمدن کیفیت خریدهایشان است و میپرسند که آیا میتوانند با ادامه این روند، خریدهایشان را ادامه دهند. در این شرایط بعضیها توصیههایی میکنند، مثل اینکه از مصرفگرایی دوری کنیم، از کالاهای ایرانی استفاده کنیم، براساس نیازها خرید کنیم، مواد خوراکی غیرضروری نخریم، تشریفات را در مهمانیها کم کنیم، با هم همدلی کنیم، مهرورزی کنیم، مطالبهگر باشیم و... روانشناسان هم توصیه میکنند بیشتر مراقب خودمان باشیم، مراقب روانمان باشیم تا بیش از این آسیب نبیند. صرفهجویی کنیم، فعلا دنبال سرمایهگذاری نباشیم تا بتوانیم بحران فعلی را رد کنیم و این یعنی ایجاد تغییرهای کوچک و بزرگ در سبک زندگی. مردم اما حرفهای دیگری میزنند. آنها میگویند با هر بار خرید احساس عذابوجدان میکنند. در تلاش برای پساندازند. گروهی هم برای رهایی از این نگرانی، خریدهایشان را بیشتر کردهاند و دپوی خانگی میکنند. خیلیها مصرف غذاها و مواد خوراکی غیرضروری و ضروری را کم کردهاند و دنبال تخفیفها و حراجیها هستند. آنها میگویند چارهای نیست، باید سبک زندگی را عوض کرد تا بشود ادامه داد.