قوانين اساسي كه والدين بايد بدانند
 

 

قانون اول؛ نپرسيد چته؟ لحن اين پرسش تأثير زيادي دارد پس اين سوال را با لحني بپرسيد كه نوجوانتان متوجه شود که هدفتان فهميدن مشكلي است كه او با آن درگير است. با اين سوال حس خشم پدرومادر ناشكيبا را به فرزندتان منتقل نكنيد. درواقع مسائل و مشکلات نوجوان را بزرگ نشان ندهید؛ چون در آنها ايجاد وحشت مي‌كند همين‌طور مدام به‌ دنبال اين نباشيد كه آنها را بازخواست كنيد.   
قانون دوم؛ صدايتان را بالا نبريد. با بالابردن صدايتان احساس قلدري به شما دست مي‌دهد. شايد به تصور بعضي پدرومادرها ساده‌ترين راه نشان‌دادن به نوجوانان مبني بر اينكه مشكلي وجود دارد، از كوره در رفتن است! در حالي كه اين بدترين راه است چون تنها به نوجوانتان مي‌آموزيد كه فريادزدن پاسخ مناسبي است و در ادامه اين چرخه منفي كه به‌ راه انداخته‌ايد، كسي كه در معرض فرياد قرار مي‌گيرد، نهايتا خودتان هستيد. ارتباط با نوجوان اگر براساس عشق و علاقه و صمیمیت استوار باشد، اعتمادبه‌نفس را در او تأمین و تضمین مي‌كند؛ در حالي كه اگر برمبناي فشار و خشونت باشد، ممکن است موجب اختلال عصبی و دشواری‌های روانی در او شود.
قانون سوم؛ نوجوان را به حال خود رها نكنيد. بزرگترين اشتباه تنها گذاشتن نوجوانان است. هر چه زمان كمتري با آنها بگذرانيد آنها بيشتر احساس «غريبگي» مي‌كنند و رفتارشان بدتر خواهد شد. در برخورد با مسائل نوجوان بهتر است از خودش کمک بگیریم؛ یعنی این واقعیت را بداند که نخستین مسئول حلّ مشکل او، خودش است و برای حل آن باید اقدام كند و ما والدین فقط وظیفه راهنمایی او را داریم که از عواقب تصمیم خودش مطلع شود.
 قانون چهارم؛ آنها را با نوجواني خودتان مقايسه نكنيد. هیچ چیز نیست که بیشتر از گستاخی آشکار فرزندان کاسه‌ صبر پدرومادرها را لبریز کند. برای والدینی که خودشان در شرایطی پرورش پیدا کرده‌اند که هیچ نافرمانی‌ای تحمل نمی‌شده و چاره‌ای جز پذیرش بدون چون و چرای قوانین خانه نداشته‌اند، سخت است که مبارزه‌طلبی‌های نوجوان را تحمل کنند؛ زیرا خودشان هیچ‌گاه فضایی برای ابراز مخالفت نداشته‌اند. گاهی در اصل ارتباط این پدرومادرها در سنین نوجوانی‌شان با والدین‌ خود به‌ حدی رسمی و محدود بوده که درست مانند یک میهمانی فقط بهترین رفتارها امکان بروز داشته‌اند، بنابراین طبیعی است که چنین مکالماتی که امروزه شاهد آن هستیم در دنیای دیروز آن‌قدر امکان بروز نداشته‌اند.
قانون پنجم؛ باب گفت‌وگو را باز كنيد. براي اجرايي‌كردن اين قانون بايد از دوران كودكي تلاش كنيد تا بتوانيد با فرزندتان صميمانه گفت‌وگو كنيد تا در دوران نوجواني فرزندتان با پذيرش بيشتري بتواند مشكلاتش را با شما مطرح كند و با گفت‌وگو با شما به نتايج منطقي‌تري برسد.
قانون ششم؛ توپ‌وتشر ممنوع. ديگر زمان آن گذشته است که با يک تشر و داد و بيداد او را به اطاعت از خود وادار کنيد؛ هر چند چنين رفتارهايي در دوران کودکي هم نامناسب و مخرب بوده‌اند اما در نوجواني آسيب‌هاي بيشتري براي فرزندتان در پي خواهد داشت؛ زيرا در اين سنين او داراي توانايي لازم براي مقابله و فريادکشيدن متقابل است که بيشتر  باعث مي‌شود تا رابطه شما مخدوش شود.
قانون هفتم؛ دوران نوجواني را به او بشناسانيد. او را از ويژگي‌هاي دوران نوجواني آگاه سازيد تا با بينش صحيحي بتواند با مشکلات و تغييرات مواجه شود.    
قانون هشتم؛ نظارت غيرمستقيم اما هميشگي. نظارت دورادور خود بر روابط عاطفي، اجتماعي و مجازي او را تداوم دهيد تا چنانچه با مشکلي مواجه شد، به موقع او را راهنمايي کنيد.
قانون نهم؛ اصرار و پافشاري فقط در مسائل مهم. به عقايدش احترام بگذاريد تا حرمت شما را هم حفظ کند. براي هر اشتباه کوچکي جايگاه والدگري خود را براي جدل با او خدشه‌دار نسازيد؛ بلکه از تذکرهاي کوتاه و تأثيرگذار استفاده کنيد. درواقع قاطعيت و اصرار خود را براي مسائلي که از اهميت ويژه‌اي برخوردار هستند، هزينه کنيد.
قانون آخر؛ از راهنمايي‌هاي مشاور غافل نشويد. هر چند گفته شد بسياري از رفتارهاي نوجوانان ويژگي طبيعي تحولي آنان است اما چنانچه تغييرات خلقي شديد مثل غمگيني، تحريک‌پذيري، کناره‌جويي و بي‌بندوباري متفاوت از ديگر همسالان، فرهنگ خانوادگي و ارزشي شما را نشان مي‌دهد از کمک‌هاي تخصصي يک روانشناس يا يک روانپزشک استفاده کنيد تا شيوه فرزندپروري خود يا حل مشکلات احتمالي فرزندتان را از مسير درست آن پيگيري کنيد.


 
http://shahrvand-newspaper.ir/News/Main/139639/قوانين-اساسي-كه والدين-بايد-بدانند