نیمه‌پنهان بناهای تاریخی
 

 

پل چوبی سلام!  | جابر حسین‌زاده|شاه عباس اول به جای اینکه آقازاده‌هایش را روی چشم بگذارد و برایشان پورشه و مازراتی بخرد، طی حمله‌هایی عصبی زد یکی‌یکی تار و مارشان کرد. اولی را کشت و خوشش آمد. بعد که همسرش شاکی شد و گفت: «چته مرد؟ کشتی بچه رو»، تصمیم گرفت فقط چشمشان را در بیاورد. دو تا پسر دیگرش را کور کرد و یکی از پسرها هم چهارنعل از دربار فرار کرد و دو تا پسر دیگر هم در همان کودکی از ترس پدر یا بیماری مردند و شاه عباس یک روز به خودش آمد و دید ای بابا وارث ندارد. برای همین تصمیم گرفت از خودش آثار معماری به جا بگذارد و این شد که دستور داد زرت و زرت پل بسازند روی زاینده رود و سنت پل‌سازی روی زاینده‌رود مثل یک سندروم وراثتی رسید به شاهان بعدی. شاه عباس دوم به جای اینکه صد و چهل و هفت سد روی زاینده‌رود بسازد و باعث خشک شدنش بشود و در عوض برق تولید کند تا مردم با نیروی برق بروند چاه عمیق بزنند و آب تلمبه کنند بالا که از تشنگی نمیرند؛ به شیوه جدش چندتا پل ساخته روی این رود بی‌نوا. یکیاش هم همین پل چوبی است که از شدت قحطی اسم، به نام متریالش صدایش می‌زدند. البته توی خانه با اسم‌های دیگری هم صداش می‌کرده‌اند مثل پل سعادت‌آباد و پل هفتدست. نکته اساسی در مورد این پل، وی‌آیپی بودنش است که فقط جهت تردد شاه و امیران و میهمانان دربار ساخته شده و باغ‌های سلطنتی را به هم وصل می‌کرده و جای تردد هر خز و خیلی نبوده. یکی از شاعران آوانگارد دوره صفویه در وصف این پل سروده: «پل چوبی! سلام ... سلام».

 


 
http://shahrvand-newspaper.ir/News/Main/137634/نیمه‌پنهان-بناهای-تاریخی