آخرين مطالعات نشان ميدهد كه ميزان استفاده مردم از اينترنت به میزان استفاده از تلويزيون رسيده و درحال بيشترشدن از آن است. در جوامع پيشرفته، اين تحول تا حدودي يك تحول عادي است. به اين معنا كه مردم شيوه ارتباطي خود را تغيير ميدهند، ولي اين تغيير لزوما همراه با تغيير محتواي ارتباطي نيست. بنابراين در آن جوامعي كه راديو و تلويزيون به صورت انحصاري اداره شده و اخبار و تحليل را نيز انحصاري توليد و پخش ميكنند، اين جايگزیني موجب تحول عميقي ميشود، زيرا منجر به دسترسي مردم به اخبار و نظرات جديد و در نتیجه رفتار و داوریهای جدیدی از سوی مردم ميشود. مردم به اخبار و نظراتي دسترسي پيدا ميكنند كه در زمان انحصاريبودن راديو و تلويزيون از آن محروم بودند.
بنابراين پيشروي اينترنت و شبكههاي اجتماعي در اين جوامع موجب بحران ارتباطي و سپس اجتماعی ميشود. در این حالت دو نوع رسانه با دو رويكرد متضاد و ستيزهجويانه در برابر يكديگر قرار ميگيرند. در يك طرف راديو و تلويزيون رسمي هستند و در طرف مقابل اينترنت و شبكههاي اجتماعي صفآرايي ميكنند و با گذشت زمان شبكههاي اجتماعي و اينترنت عرصه را به راديو و تلويزيون تنگ ميكنند و نوعي قطبيشدن را در جامعه دامن ميزنند.
در ايران نيز مثل همه جاي ديگر اين تحول رخ داده و احتمالا تاكنون ميزان بهرهمندي از اينترنت و فضاي مجازي بر راديو و تلويزيون پيشي گرفته است. البته اگر كيفيت بهرهمندي را مقايسه كنيم، مسأله خيلي متفاوت ميشود. استفاده از فضاي مجازي عموما از طرف افراد تحصيلكرده و با هدف دستيابي به اخبار و تحليلهاي معتبر انجام میشود و كمتر كسي براي سرگرمي و ديدن فيلم يا برنامه خندوانه و فوتبال از اينترنت استفاده ميكند و اين امور را ترجيح ميدهند از تلويزيون تماشا كنند. بنابراين تلويزيون مدتهاست كه در ارايه اخبار و اطلاعات و تحليل بهويژه براي افراد جوان و باكيفيت، قافيه را در برابر اينترنت باخته و بازي را واگذار كرده است.
صداوسيمای ايران اكنون در برابر يك دوراهي جدي قرار دارد. يك راه ادامه سياستهاي گذشته است. سياستهايي كه موجب تضعيف هرچه بيشتر اين رسانه و كاهش اعتماد مردم به آن و نزول بهرهمندي از آن شده است. اين راه به معناي به وجود آمدن خلأ رسانه رسمي در كشور است، كه بسيار نيازمند آن هستيم. پايان اين راه سقوط هرچه بيشتر استفاده موثر از این رسانه و نیز کاهش اعتبار آن است. راه ديگر تندادن به فضاي رقابتي و به رسميتشناختن رسانههاي ديگر است. صداوسيما بايد خود را در عرض ساير رسانهها تعريف كند. بايد خود را به صورت رسانه با تمام ويژگيهاي يك رسانه تعريف كند. بايد آزادي خبر و تحليل را بپذيرد و همه گرايشها در آن حاضر شوند و نوعي بيطرفي سياسي را در خبر و تحليل پيشه كند. در غير اينصورت، فرآيند رو به اضمحلال كنوني ادامه خواهد يافت.