گفت‌وگوی «شهروند» با اشرف بروجردی به مناسبت سومین سالگرد در گذشت فرزندش (امیر معتمدی)
 
امیــــر داغی بر دل مادر
 
شب‌های قدر پاتوق خانواده ما که امیر هم شامل آن می‌شد تکیه حاج مجتبی تهرانی بود
 

  «امیر از نگاه مادر» اگر موافق هستید با همین گزاره گفت‌و‌گو را آغاز کنیم.
امیر؛ داغی بر دل مادر. امیر خصلت‌های فراوانی داشت اما بیش از هر ویژگی، خصلت عشق به اطرافیان و رعایت حرمت دیگران از صفات برجسته‌تر امیر بود. امیر به اطرافیان بی‌توجه نبود. همواره در برخوردهای خود به‌گونه‌ای رفتار می‌کرد که دلخوری پیش نیاید.
  این‌روزها واژه «آقازادگی» در ادبیات سیاسی ما رایج شده است؛ امیر معتمدی فرزند شهید بود و دارای خانواده‌ای سیاسی، اما هیچ‌گاه نمی‌بینیم از این امتیازات خانوادگی بهره ببرد.
یکی از ویژگی‌های امیر در عرصه سیاسی – اجتماعی همین حساسیت بود که نسبت به همین موضوع داشت. حساس بود که مبادا دیگران چنین برداشت کنند که امیر از امتیازات فردی و خانوادگی بهره می‌برد. امیر برای خودش امتیاز قائل نبود، فرزند شهید است؛ مادرش موقعیت اجتماعی - سیاسی دارد؛ اطرافیانش همچون دایی‌اش (علاءالدین بروجردی) موقعیت سیاسی مناسبی دارند، اما او هیچ‌گاه سعی ندارد از این مناسبت‌های خانوادگی بهره ببرد. معمولا در مراسم ازدواج داماد سعی دارد، بهترین ماشین را به عنوان ماشین عروس انتخاب کند، اما امیر حاضر نشد ماشین دیگری را قبول کند و با همان جشن عروسی خود را برگزار کرد.
  عروس‌خانم (دکتر مریم عباسی‌نژاد) با این موضوع مشکلی نداشت؟
این موضوع را من اطلاعی ندارم. (با خنده )
  اگر موافق هستید فعالیت دانشجویی امیر را مرور کنیم.
امیر منافع ملی را مهمتر از منافع فردی می‌دانست. دیندار بود، آن دورانی که در انجمن اسلامی دانشگاه بود سعی می‌کرد واقعا اصول اولیه اسلام را در انجمن رعایت کند. به اصول اسلامی تعلق داشت. تمام سعی خود را می‌کرد رفتار انجمن منطبق با اسلام باشد. خیلی حساس بود به باورهای اسلامی، به همین دلیل حتی بعد از سال‌ها در دانشگاه به او لقب پدر انجمن را می‌دادند. در آن دوران به دوستان انجمنی خود می‌گفت ما حق نداریم نفی کنیم گروه‌های دیگر را. در سال‌ 78 اتفاقات سیاسی رخ داد که به بدنه دانشگاه آسیب جدی می‌زد. منطقی و معقولانه با تخاصم‌ها روبه‌رو می‌شد. خیلی سعی کردند امیر را آن دوران متهم کنند در آن فضای ملتهب، اما امیر با رفتار عقلایی چنین اجازه‌ای به آنان نداد.
  در ماه رمضان هستیم. کمی در مورد این ماه صحبت کنیم؛ شب‌های احیا و قدر امیر معتمدی کجا حاضر می‌شد؟
شب‌های قدر پاتوق خانواده ما که امیر هم شامل آن می‌شد تکیه حاج مجتبی تهرانی بود. امیر در محافل دینی دایما شرکت می‌کرد. از طرفداران کلاس‌های درس سروش محلاتی بود.
  پس از درگذشت حاج مجتبی تهرانی پاتوق تغییر کرد؟
بله، بیشتر به مراسم حاج‌آقا انصاریان می‌رفتیم.
  علاقه به دسر و غذای خاصی در سفره افطار داشت؟
خیر، ملزم نبود به خوردن چیز خاصی و اصرار هم نداشت به زهد‌فروشی. معمولا هر چه سر سفره بود، می‌خورد.
  در مورد این چند کلمه هر چه به ذهنتان می‌رسد، بگویید؟
امیر معتمدی :
تجسم اخلاق و دینداری. در نسل امروز گاه می‌بینیم متاسفانه مباحث دینی کمتر مورد اهمیت قرار می‌گیرد، اما امیر مقید بود.
نماز:
مادر خانم عباسی‌نژاد می‌گفت: امیر چگونه نماز می‌خواند، انگار از اطراف خود بریده. حتی در وصیتنامه‌اش عنوان کرده است که برایش میزانی نماز خوانده شود و این نشان از اهمیت امیر به نماز داشت.
هلال‌احمر:
امیر برای شغل، موقعیت‌ها و فرصت‌های دیگری هم داشت اما هلال‌احمر را انتخاب کرد چون با اخلاقیاتش بیشتر اشتراک داشت. خدمت به مردم را نه به شکل کلیشه که به واقع دوست داشت. انجمن حمایت از بیماران سرطانی را هم به همین دلیل با دوستان راه انداخت.
  به وصیتنامه امیر اشاره داشتید. به‌عنوان سوال پایانی، امیر چه توصیه و سفارشی در وصیتنامه خود داشت؟
یک توصیه جدی‌اش احترام به همسرش، خانم عباسی‌نژاد بود؛ همان موضوعی که گفتم برایش اطرفیانش مهم بودند.

 


 
http://shahrvand-newspaper.ir/News/Main/134730/امیــــر-داغی-بر-دل-مادر