سه دوره‎ی یک مقام
 

 

شهرام شهيد‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ي طنزنویس [email protected]

هر مسئولی در کشور سه دوره‌ی زندگی دارد. دوره ی اول قبل از رسیدن شخص به مسئولیت خطیر در این برهه حساس کنونی است. این دوره معروف است به دوران «موافق گویی و همسویی» . در این دوران فرد با همه چیز موافق است و همه امور مثبت است و خلاصه ملالی نیست جز تقابل فرزند و پدر و اختلاف های ناشی از موافق گویی پدر و مخالف خوانی فرزند!  پس از تلاش وافر فرد در دوران اول کم کم فرد مذکور یک مدلی می شود و درونش مثل سیر و سرکه می جوشد و وقتی می رود دکتر، پس از معاینه دقیق و چکاپ کلی، دکتر به او می گوید غده ی مسئولیت ورزی ات بدجور فعال شده و عنقریب است بترکد و صلاح بر این است که به تکلیفت عمل کنی.  و این طوری می شود که او احساس تکلیف می کند که در یکی از مقام های کشوری به خلق خدا خدمت کند. از این جا دوره ی دوم شروع می شود . دوران « سمت ورزی و تعادل ظاهری». در این دوران مقام فعلی که قبلا برای اداره ی بهتر امور شعار سر می داد  با مشکلات اجرایی و حقایق آشنا می شود اما نمی تواند بزند زیر میز و ضمن پشیمانی درونی از اظهارات گذشته و فهمیدن این که خیلی هم اراده و توانی برای اداره امور ندارد، سرش را می اندازد پایین و با سیاست « یکی به نعل و یکی به میخ» طوری که « نه سیخ بسوزد و نه کباب»  دوران مسئولیتش را به پایان می رساند. تنها ملال این دوران معمولا دور بودن فرزند معترض است که  حالا در بلاد فرنگ هپی نیو یر
یاد می گیرد.
 دوران سوم از فردای آن روز شروع می شود. اگر خودش کناره گیری کرده باشد می شود منتقد دلسوز و اگر کنارش گذاشته باشند می شود منتقد اپوزیسیون نما!برخی مردم که سرشان به کار خودشان گرم نیست و همه اش دوست دارند در کار مسئولان سابق سرک بکشند ،  معتقدند این دوره ظاهری بوده و در واقع تلاش مسئول سابق برای جلب نظر مردم است.
خدا را چه دیدی شاید خواست نماینده مجلس شود!
اکثر این مقامات سابق در این دوره ی گذاردر نقش یک اپوزیسیون دلسوز ظاهر شده و هر روز یا یک حرفی می زند که آدم ناچار انگشت حیرتش را به شدت گاز می گیرد و برای بخیه و پانسمان باید شب و نصف شب بلند شود برود درمانگاه و یا با کسی دیدار می کند که آدم به همه چیز خودش، از جمله گذشته و حال و آینده اش، شک کند. مثال می خواهید؟
مثال را ولش کنید. چون همین الان از اتاق فرمان گفتند این حرف ها را ول کن. بیا در مورد این طنز بنویس که دوستی گفته :« بسیاری از اعضای شورای عالی فضای مجازی نمی توانند برای خودشان یک ای میل بسازند»  
من چه طنزی در این مورد بنویسم وقتی می گویند این حرف به یکی از اعضای شورای عالی فضای مجازی برخورده و ایشان با دلخوری گفته «من فقط بلد نیستم رایانه ام را روشن کنم. ایشان اگر راست می گوید بیاید آن را روشن کند،  ای میل ساختنش با خودم. » ؟
و فرد دیگری هم در جواب ایشان گفته: ای میل؟ نه جان شما. من میل ندارم تازه صرف شده!


 
http://shahrvand-newspaper.ir/News/Main/128021/سه-دوره‎ی-یک-مقام