| سیدجواد قضایی|
وحید ملقّب به علی کریمی، تکنیکیترین بازیکن کوچه، تیم را کنار کشید و گفت: «این بازی خیلی حساسه، باید همه بفهمن تیم اول این محله تیم ماست.» تیم مقابل تیم محسن خرشوت بود که لقب روبرتو کارلوس را یدک میکشید. هیکل بزرگی داشت و هیچکس نمیتوانست جلوی شوتهای سنگینش را بگیرد. پول کیک و نوشابه را هم از هر نفر گرفتیم و جمع کردیم تا آخر بازی بدهیم به تیم برنده. مسابقه شروع شد. بچههای هر دو تیم با چنگ و دندان افتاده بودند به جان هم و گاهی آن وسط توپی هم به پایشان میخورد. وحید به هر بچهای میرسید لایی میزد و محسن خرشوت بدون توجه به دروازه شوتهایش را به سمت بازیکنان هدف میگرفت. وسط درگیری توپ پاره شد. هر دو کاپیتان توافق کردند قبل از اینکه کسی ناکار شود ادامه دعوا بماند برای هفته بعد. محسن گفت: «اقلا یه نوشابه بزنیم.» من گفتم: «پولا دست کیه؟» وحید گفت: «همون پسر ساکتی که اول بازی گفت من داور میشم!» یک ماه دنبالش گشتیم. خیلی سوختيم! بعد از سالها هنوز هم جایش درد میکند!