| محمد بینازاده | پژوهشگر اعتیاد|
پرده اول: جهانِ آبیِ گاهی مایل به صورتی
نمایش خوشساختِ «آبیِ مایل به صورتی» مدتی است که بر روی صحنه است. موضوع نمایش پرداختن به افرادی است که دچار اختلال هویت جنسی هستند. 9 بازیگر در این نمایش حضور دارند و داستان گرچه با روایتی از «شهرزاد» آغاز میشود اما بهتدریج به روایتهای متکثر 9گانهای تبدیل میشود که ضمن پیوند با روایت شهرزاد، هر کس داستان خاص خودش را نیز شکل میدهد و پیش میبرد. با این حال همه این خطوط واگرا و پیچاپیچ داستان در انتها باز در آن دهان سرد و مکنده، در شهرزاد به نقطه تلاقی و پایان به وحدت میرسند.
تعلیقی هزار و یک شبوار که تا انتهای قصه/ قصهها تماشاگر را با خود میکشاند؛ رفت و برگشتهای فوقالعاده مداومی که در خط زمانیِ قصه (از گذشته به حال و به آینده در گذشتههای ممکن) رخ میدهد (و به یادمان میآورد که اکنونِ ما نیز در گذشتهای استمراری زیست میکند)؛ بازیِ ستایشبرانگیز بازیگرانی که بسیاری را به اشتباه میاندازد که آنان ایفای نقش نمیکنند بلکه شخصیتهایی واقعیاند و محتوای علمی و انسانشناسانه متقاعدکننده آن همگی هوشمندانه در خدمت خلق گفتمانی منحصربهفرد به کار گرفته شدهاند: اینکه واقعیت فقط آبی یا صورتی نیست؛ گاهی هم آبیِ مایل به صورتی است.
آبی مایل به صورتی بر مرز ممکنات جنسیتی پیش میرود و تابویی را به چالش میکشد که جهان را بر بنیادی دوگانهباور به سادهترین شکلی بخش کرده است: مذکر/ مونث. نمایش به ما میگوید که فهم ما از حقیقتِ «جنسیت» فهمی ناقص است و این نقصان نیز تنها محدود به جنسیت نیست بلکه شامل همه اندیشههایی است که آدمها را به خودی و غیرخودی تقسیم میکند و همه این دوگانهباوریها قراردادهایی هستند این زمانی و این مکانی که در رویارویی با واقعیت بیرونی باید جا را برای قراردادهایی جدید در زمانها و مکانهایی دیگر باز کنند: اگر تاکنون قرارداد بر این بوده که آدمها یا مذکرند یا مونث؛ اکنون باید با قراردادی جدید جایگزین شود که اشکال دیگری از واقعیت متکثر جنسیت را به رسمیت میشناسد. به این ترتیب اگر قراردادهای دوگانه باور دیروزین میتواند در تابوترین وضع ممکن دستخوش تغییر شود؛ چرا این تغییر شامل قراردادهای دیروزین دیگر نشود؟
پرده دوم: سالم یا بیمار؟ ... یا آبیِ مایل به صورتی؟
آدمی که مواد مصرف میکند لابد معتاد است و معتاد اگر مجرم نباشد حتما بیمار است. آدمی هم که مواد مصرف نمیکند سالم است. اینها قراردادهای از دیروز تا به امروز مایند...
اما آدمی که مواد مصرف نمیکند و برای درمانش متادون مصرف میکند، چه؟ آدمی که مواد مصرف میکند ولی حاضر شده زیر پوشش مراکز گذری یا شلتر باشد و راه را بر انتشار ویروس HIV ببندد، چه؟... وقتی با تغییر قراردادی میتوان حکم اعدام برای حمل بیش از 30 گرم هرویین و حمل بیش از 5 کیلوگرم تریاک را به ترتیب به 2000 گرم و 50 کیلوگرم افزایش داد و حکم قتل 15000 نفر را متوقف کرد؛ جز این است که به موهبت فهم پارادایم آبی مایل به صورتی نزدیکتر شدهایم؟ جز این است که باید بفهمیم آدمهای درگیر اعتیاد لزوما نه آبیاند و نه صورتی؟
اما وقتی از آبی مایل به صورتی حرف میزنیم، دقیقا از چه حرف میزنیم؟
پرده سوم: فلسفه ذهن
ساختمان بدنی تراجنسیتیها کاملا مرد یا کاملا زن است. اندامهای جنسی بیرونی و درونی (یعنی رحم و تخمدان و هورمونهای زنانه و مردانه) آنها هم همین طور: یا کاملا مردانه است یا کاملا زنانه. مشکل ژنتیکی هم ندارند یعنی کروموزومهای جنسی زن تراجنسیتی xx و مرد تراجنسیتی xy است.
مشکل آنها اختلال در عواطف و تمایلاتشان است. به سخن دیگر کسی که ژنتیک و ظاهر فیزیکی زن دارد، دارای عواطف، تمایلات و رفتارهای مردانه است و بر این باور است که خلقیات مردانهاش اسیر کالبدی زنانه شده و بر عکس.
در فلسفه ذهن دیدگاهی مادهباورانه وجود دارد و به دو شاخه حذفگرا و فروکاستگرا تقسیم میشود. اولی بر این باور است که اصلا چیزی به نام روح/ ذهن وجود ندارد و آنچه هست تعاملات نوروبیولوژیک سلولهای عصبی است. دومی معتقد است که روح/ ذهن وجود دارد اما تافته جدا بافتهای از مغز نیست بلکه محصول فرآیند نورونهای مغزی ست.
اگر قرار باشد ارایه یک مورد نقض هر دو شاخه فلسفه ماتریالیستی ذهن را ابطال کند، همین یک مورد وجود تراجنسیتیها کفایت میکند و نشان میدهد که روح/ ذهن اولا وجود دارد و ثانیا میتواند تافتهای جدا از ژنها، هورمونها و نورونها باشد. از این رو، نمایش آبی مایل به صورتی نمایشی در ستایش روح است. روحی که چند روزی گرفتار رنگ تن شده است.
در تذکرهالاولیا شیخ عطار میخوانیم که جنید بغدادی وقتی فتوای قتل منصور حلاج را به جرم دعویِ خدایی صادر میکند (و هر دو خود از اولیاء عطارند)، از او میپرسند تو که میدانستی منظور او از اناالحق چیز دیگری است چرا چنین حکمی دادی؟ و او در پاسخ میگوید: نحن حکم بالظاهر (ما به ظاهرِ حرفش حکم کردیم). نمایش آبی مایل به صورتی اگر یک پیام داشته باشد، همین است: حکم
به ظاهر نکنیم .