چرا در جامعه ایران نهادهای اجتماعی از تداوم و استمرار بهره نمی‌برند؟
 
باید باشند
 

 

لیلا مهداد| جامعه بشری در جهان معاصر ابعاد و بخش‌هایی را به خود اختصاص داده است تا به پشتوانه آنها به حیات خود ادامه بدهد. نهادهای اجتماعی یکی از این بخش‌هاست که بی‌تردید می‌توان عنوان کرد موجبات تشکیل جوامع بشری را فراهم آورده‌اند؛ نهادهایی همچون خانواده، دین، آموزش‌وپرورش و... اگرچه در کنار آنها آداب‌ورسوم و فرهنگ‌ها نیز به نوبه خود به این شکل‌گیری کمک‌ کرده‌اند، اما با پیشرفت جوامع بشری نیاز به نهادهای اجتماعی ثانویه بیش از گذشته نمود یافت؛ نهادهایی که بودن‌ و موجودیت‌شان الزامی بود برای ادامه این حیات. نهادهایی که گاها در قالب سمن‌ها و ان‌جی‌اوها در عرصه‌ای ورود کرده و بنابر تخصص خود مشکلاتی را از سر راه‌ پویایی جامعه برداشته‌اند و هرازگاهی در قالب نهادهای تجاری، تفریحی و ورزشی خودنمایی کرده و مسئولیت‌هایی را به دوش می‌کشند. اگرچه گفته می‌شود وجود این نوع نهادها یعنی نهادهای ثانویه عمومیت ندارند و ضرورت جهانی به شمار نمی‌آیند، اما نباید از نظر دور داشت که این نهادها زیرشاخه‌های نهادهای نخستین که موجبات شکل‌گیری و حیات جامعه‌بشری را فراهم آورده‌اند، هستند و این نیاز جوامع است که تعیین می‌کند این نهادها در جامعه بروز پیدا کنند و اهدافی را دنبال. نهادهایی که با توجه به گسترش جوامع، گسترده‌تر و فراوان‌تر به چشم می‌خورند. نهادهایی که در جوامع ساده و کوچک در همان نهادهای نخستین خلاصه می‌شوند، چون همان نهادها پاسخگوی چنین جوامعی هستند، به‌طوری که نهادی همچون خانواده نقش‌های متعددی را به دوش کشیده و علاوه بر ایفای نقش نسبی، منتقل‌کننده میراث فرهنگی به نسل‌های بعد است و گاها در انتقال آموزه‌های دینی نیز وظایفی را متحمل می‌شود، درحالی‌که پیشرفت جوامع از این نقش‌های خانواده کاسته و هریک از این وظایف را به دوش نهادی قرار داده است؛ نهادهایی که این توانایی را دارند تا مشارکت سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و.... را بالا ببرند، درواقع موجبات تحرک اجتماعی سالم را فراهم آورند. واقعیت غیرقابل انکار این است که این نهادها با یکدیگر رابطه شبکه‌ای و درهم‌تنیده دارند، بنابراین تحول در یک نهاد می‌تواند سایر نهادهای اجتماعی را تحت‌تأثیر قرار بدهد، به‌طوری که می‌توان گفت دولت و نهادهای اجتماعی دارای کنش‌های متقابل پویا نسبت به یکدیگر هستند. یکی از نکات قابل تامل جهان امروز این است که تأثیر تجدد بیش از همه در طبقه متوسط شهری دیده می‌شود؛ لایه‌ اجتماعی‌ای که موتور محرک جنبش‌های اجتماعی به حساب می‌آید، بنابراین روند تحولات در نهادهای اجتماعی می‌تواند تأثیر شگرفتی بر کلیت جامعه داشته باشد. با این اوصاف ضرورت تداوم و طول عمر این نهادها احساس می‌شود؛ رویه‌ای که در جوامعه توسعه‌یافته امروزی دنبال و از آثار مثبت آن سود جسته می‌شود. نهادهایی که تقریبا از محتوای دایمی برخوردارند و بر الگوهای رفتاری، نقش‌ها و روابط اجتماعی افراد به مرور زمان تأثیر می‌گذارند، اگرچه باید گفت الگوهای رفتاری، آداب و عادت‌های هر جامعه‌ اصل نهادها را تشکیل می‌دهند و این قوانین و ضوابط موجود در جامعه هستند که به شکل مکمل وارد عمل شده و به دوام و استمرار این نهادها کمک می‌کنند و این درحالی است که نمی‌توان منکر این شد که ارتباط افراد با نهادها موجبات انتقال میراث‌های اجتماعی از نسلی به نسل دیگر را فراهم می‌آورند؛ ارتباطی که نسل‌ها و نهادها را دچار تحول می‌کند.

پیشینه

از نفس افتاده‌ها

مطبوعات 172سالی می‌شود که در ایران پا گرفته است؛ سال‌هایی که 89سال آن در دوره قاجار بوده و 53سال دوره پهلوی و 30سال در دوران جمهوری اسلامی. مطبوعاتی که می‌توان پایه‌گذار آن را میرزاصالح شیرازی نامید؛ چهره‌ای که قدیمی‌ترین روزنامه ایران را منتشر کرد، البته به شکل ماهنامه چاپ می‌شد و سبب شد بعد از آن دنیای مطبوعات ایران وقایع‌التفاقیه را دید که به شکل هفته‌نامه چاپ می‌شد؛ روزنامه‌ای که در ابتدای امر به سرپرستی میرزا تقی‌خان امیرکبیر منتشر می‌شد و بعد از مدتی تغییر نام داد و توانست تنها تا شماره 591 چاپ شود. البته بعد از وقایع‌التفاقیه روزنامه‌های دیگری نیز منتشر شدند که همگی دولتی بودند تا نوبت به اختر رسید که به زبان فارسی در اسلامبول منتشر می‌شد و غیردولتی بود البته قانون، حبل المتین و عروه‌الوثقی روزنامه‌هایی بودند غیردولتی که در لندن، کلکته و پاریس منتشر می‌شدند، البته با گذر زمان دنیای مطبوعات روزنامه‌های دیگری نیز به خود دید؛ نشریاتی همچون صوراسرافیل، مریخ، طلوع و دانش که متعلق به زنان بود؛ روزنامه‌هایی که در هر دوران مشکلاتی را به خود دیدند و شاید برای همین بود که برخی از آنها نتوانستند عمر طولانی در دنیای انتشار داشته باشند. به عنوان مثال پس از فرمان مشروطیت تا کودتای سوم اسفند 1299مطبوعات و روزنامه‌نگاران توقیف‌های مکرر را شاهد بودند. دروانی که به دستور درباریان و سفارتخانه‌های روس و انگلیس دستگیری، محاکمه، حبس، شلاق، ترور و اعدام سرنوشت بسیاری از مطبوعاتی‌ها شد. درواقع با کودتای سوم اسفند 1299 این روزنامه‌نگاران بودند که مورد هجوم قرار گرفتند و ماده 4 بیانیه کودتا موجب شد برخی از نشریات تعطیل شوند. البته این تمام ماجرا نبود، اتفاقات دیگر دست‌به‌دست هم دادند تا روزنامه‌ها به تعطیلی برسند، به‌عنوان مثال از ‌سال 53 نظام حاکم 64 نشریه را توقیف کرد و 22نفر از نویسندگان ممنوع‌القلم شدند و دوسال بعد از آن نیز هنوز اعمال فشارها ادامه داشت، به‌طوری که به رفتگران شهرداری دستور داده شد، به بهانه سدمعبر بساط روزنامه‌فروشان تهران خرد شود!‌ حتی بعد از آن هجوم به صف خریداران مطبوعات نیز در تاریخ دیده می‌شود. باشگاه‌های فوتبال یکی از نهادهای دیگر اجتماعی هستند که زمان تأسیس آنها در ایران به سال‌های دور برمی‌گردد، به‌طوری که در‌ سال 1315 باشگاه دارایی تاسیس شد، اما تنها توانست تا ‌سال 1370به حیات خود ادامه بدهد یا باشگاه شاهین که در 1321 پا گرفت و توانست تا‌ سال 1347 یکی از تیم‌های بزرگ ایران باشد، اما در سرنوشت خود منحل‌شدن را دید و دوباره با نامی دیگر به کار خود ادامه داد تا این‌که بالاخره توانست تا‌ سال 1370 خود را در میان باشگاه‌ها حفظ کند و بعد از آن برای همیشه از صحنه فوتبال خارج شد، البته آرارات نیز سرنوشت خوشایندی نداشت و با این‌که فعالیت خود را از‌ سال 1325 شروع کرده بود، جسته‌وگریخته در فوتبال ایران حضور داشت و طی 20سال اخیر نیز برای همیشه از این دنیا کناره‌گیری کرد. اگرچه باید اذعان کرد که نهادهای اجتماعی اصلی مسبب شکل‌گیری جوامع بشری هستند، همچون خانواده، آموزش‌وپرورش و دولت درحالی‌که نهادهای ثانوی اجتماعی شامل سازمان‌های ورزشی، فرهنگی، تفریحی و تجاری می‌شوند که دارای هدف، کارکرد و ضرورت هستند.

دیدگاه 1

سرمایه ‌اجتماعی که روبه فرسایش است

اصغر مهاجری- جامعه‌شناس| نهادهای اجتماعی معمولا به چند نهاد بزرگ در جامعه گفته می‌شود که سبب شده‌اند جوامع بشری شکل بگیرند، همچون نهاد خانواده، آموزش‌وپرورش، دین، قدرت و اقتصاد، البته در کنار این نهاد‌ها ما سازمان‌های عمومی و سمن‌ها را در جوامع می‌بینیم؛ سازمان‌ها یا نهادهایی که می‌توانند به مردم کمک می‌کنند تا آنها از لحاظ فکری جامعه‌پذیر و فرهنگ‌پذیر شوند. درواقع رابط مردم با نهادهای رسمی، دولتی و حکومتی هستند. اصغر مهاجری، جامعه‌شناس در ادامه صحبت‌هایش می‌افزاید: این نهادها را در سطح سیاسی به شکل احزاب در جوامع شاهدیم؛ احزابی که این توانایی را دارند تا نیروسازی کنند، آموزش بدهند و برنامه‌هایی را در راستای اهداف و مصلحت طرفداران خود تدوین کنند، اگرچه نباید از یاد برد که این احزاب قادر به این هستند تا شرایط رشد اعضا و پیروان خود را نیز فراهم آورند، البته در حوزه سیاسی و قدرت‌های تصمیم‌گیر. مهاجری از سمن‌ها نام برده و می‌افزاید: ان‌جی‌اوها نهادهایی هستند که در ایران نیز دیده می‌شوند؛ نهادهایی که مردم را سامان می‌دهند، منسجم می‌کنند و آموزش می‌دهند، البته در راستای اهداف تخصصی خودشان. درواقع کمک می‌کنند تا سواد مردم در حوزه‌های مختلف اجتماعی بالا برود، همانند احزاب، البته با این تفاوت که احزاب در حوزه سیاست کار می‌کنند و کمی‌عریض‌تر و گسترده‌تر هستند و فعالیت‌شان در سطح ملی است، درحالی‌که ان‌جی‌اوها در عرصه عمومی و اجتماعی فعالیت می‌کنند و کوچکتر هستند و به شکل غیرانتفاعی اداره می‌شوند، نهادهایی که خیلی به قدرت وابسته نیستند. این جامعه‌شناس اذعان می‌کند: نهاد یک مفهوم جامعه‌شناختی است و می‌توان این مفهوم را در تمام عرصه‌ها به کار برد؛ چه سازمان‌های بزرگ و چه سازمان‌های کوچک چون هر سازمانی یک نهاد و ساختاری دارد و یک کارکرد را به خود اختصاص داده است. البته جوامع بشری نهادهای اصلی را از قدیم در خود شاهد بوده‌اند؛ نهاد خانواده، آموزش‌وپرورش، اقتصاد و دین و قدرت. نکته‌ای که باید به آن اشاره کرد این است که وزارت کشور مرجع صدور مجوز این نهادها در کشور است؛ به‌طوری که معاونت سیاسی بر مجوز احزاب نظارت دارد و معاونت اجتماعی بر مجوز سمن‌ها. شاید سوالی که پیش می‌آید این است که چرا این نهادها نمی‌توانند فعالیت کنند و ماندگار شوند؟ چون در کشور ما شرایط سیاسی، اجتماعی و فرهنگی استقرار و بقای این نهادها وجود ندارد، اگرچه در عرصه ایجاد نیز باید گفت نسبت به جوامع کمتر شاهد ایجاد این نهادها هستیم که دلیل آن برمی‌گردد به مراحل سخت و موانعی که بر سر راه آنها وجود دارد. به‌عنوان مثال سازمان‌های مردم‌نهاد برای صدور مجوز باید به دولت مراجعه کنند؛ مرحله‌ای سخت، طولانی با موانع زیاد که گاها افرادی که مشتاقانه وارد آن شده‌اند را دلسرد می‌کنند و این درحالی است که سمن‌ها یکی از مکانیزم‌هالی پویای هر جامعه هستند، چون هر جامعه‌ای خواهان رفع مشکلات خود است که یکی از راه‌های مفید آن ان‌جی‌اوهاست. مهاجری بر این باور است که جامعه ایران از پویایی لازم برخوردار نیست، به‌خصوص پویایی گروه‌ها و شاید برای همین است که ماندگاری نهادها کمتر به چشم می‌خورد. گروه‌های ما پویا نیستند و دلیل آن برمی‌گردد به پایین بودن وزن سرمایه اجتماعی در ایران. واقعیت امر این است که طی صدسال اخیر سرمایه اجتماعی رو به فرسایش بوده است. اگرچه این فرسایش را بعد از دولت‌ دوم مهرورز بیشتر شاهد بودیم، البته منظور از سرمایه اجتماعی در این بحث سرمایه اجتماعی افقی است، چون فعال بودن ان‌جی‌اوها و نهادهای عمومی زمانی پویا و ماندگار می‌شود و تأثیرگذاری خود را خواهند داشت که سرمایه اجتماعی افقی بیشتر باشد. در سرمایه اجتماعی عمودی ما فعالیت بیشتر خیریه‌ها را شاهدیم، اما در سرمایه اجتماعی افقی این نهادهای عمودی هستند که فعال می‌شوند و چون این سرمایه رو به فرسایش است، متاسفانه این سازمان‌ها ضعف رویش پیدا می‌کنند و عمرشان پایین می‌آید.

دیدگاه 2

افکار و دستاوردهای نهادهای گذشته را انکار می‌کنیم

مصطفی آب‌روشن- جامعه‌شناس| نهادهای اجتماعی بخشی از جامعه هستند و نمی‌توان اذعان کرد که ما در جامعه نهاد اجتماعی نداریم. ما در جامعه نهادهای اجتماعی فراوانی داریم، اما آنچه جامعه ما را دچار نابسامانی‌های اجتماعی کرده، نفی افکار و دستاوردهای نهادهای گذشته است. درواقع ایران را می‌توان به‌عنوان یک جامعه کوتاه‌مدت تلقی کرد، به‌عبارتی ما هیچ‌گاه نمی‌توانیم به توسعه پایدار امیدوار باشیم. مصطفی آب‌روشن، جامعه‌شناس در ادامه صحبت‌هایش می‌افزاید: اگر نگاهي به فرآيند مدرنيزه شدن غرب بيندازيم، خواهيم ديد كه توسعه در آن‌جا پيوسته و درون‌زاست يعني مدرنيته از دل سنت بيرون آمده و درواقع عين و ذهن يكي است. ولي آنچه در ايران رخ داده نوعي انقطاع از فرهنگ است كه درواقع مراحل گذار به مدرنیته، برعكس آنچه در غرب اتفاق افتاده، گسسته و برون‌زاست. آب‌روشن بر این باور است که در انقلاب‌های مکرری که در جامعه ایران به‌وقوع پیوست، متاسفانه هر حکومتی تجربه و اقدامات گذشته را نفی کرد و عمارتی نو ساخت. ما در انقلاب اسلامی خودمان در‌ سال 1357  نیز باوجود این‌که سرآغاز یک تحول عظیم و ارزشمند اجتماعی، سیاسی و فرهنگی بوده، اما مشاهده می‌کنیم که تمام تجارب دوران مشروطیت، دولت مصدق و دستاوردهای دیگر را یکجا کنار گذاشتیم و اقدام به ساختن، ساختاری نوین برآمدیم، به‌طوری که بخش عمده‌ای از تجارب توسعه‌ای در صدسال گذشته به فراموشی سپرده شد. یکی از معضلات اصلی جامعه ما که به ناکارآمدی نهادهای اجتماعی دامن می‌زند این نکته است که اکثر دولت‌هایی که در این 38سال بر سر کار آمده‌اند، متاسفانه دولت‌های گذشته را تخطئه کرده و دستاوردهای‌شان را نادیده انگاشته‌اند. چگونه می‌توان به عملکرد یک نظام اجتماعی که دایما ماهیت خود را عوض می‌کند، امیدوار بود؟ به‌طور مثال اگر ما نهاد آموزش‌وپرورش را مورد واکاوی قرار دهیم، درمی‌یابیم که با تغییر دولت‌ها یا حتی یک وزیر، به‌طورکلی نظام آموزشی با رویکردی تخطئه‌آمیز، تغییرات بنیادی را تجربه می‌کند. این جامعه‌شناس عنوان می‌کند: درواقع دولت‌هایی که بر سر کار آمده‌اند یا تجارب ارزشمند دولت‌های پیش از خود را فراموش کرده‌اند یا آنان را با چالش ناکارآمدی مواجه کرده‌اند. درواقع مشاهده می‌کنیم که جامعه ما نسبت به جوامع مشابه خود توسعه کمتری را تجربه کرده است، زیرا جوامع توسعه‌یافته متکی بر انباشت تجربه تاریخی خود هستند، اما ژن فرهنگی ما این میراث نامیمون را برای نظام سیاسی‌مان به ارمغان آورده که دوست داریم چرخ را از نو اختراع کنیم. خلاصه آن‌که در جوامع کوتاه‌مدت نهادهای اجتماعی چشم‌انداز وسیع و برنامه مدونی ندارند و براساس ذائقه افراد تغییر ماهیت می‌دهند که این واقعیت تلخ نهادهای اجتماعی را با ضعف عملکردی مواجه کرده است.

دیدگاه 3

هر نظام سیاسی یک شاکله اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی

 سیدجواد میری- جامعه‌شناس و عضو هیأت‌علمی پژوهشگاه علوم‌انسانی و مطالعات فرهنگی| ما اگر می‌خواهیم در مورد مفهومی به نام نهاد در جامعه صحبت کنیم به مثابه یک مقوله اجتماعی باید بگوییم نهاد چیست؟ نهاد اجتماعی که گاهی اوقات سازمان یا موسسه اجتماعی نیز نامیده می‌شود، یکی از ساختارهای اجتماعی است و معمولا این ساختارها نوعی نظم هستند که بین گروه‌های انسانی در جوامع راهبری می‌کنند، درواقع به‌گونه‌ای اینها را ساماندهی می‌کنند. نهادها معمولا از طریق اهداف و پایداری‌های اجتماعی و مقاصد افراد بازشناسایی می‌شوند و با ساختن و تقویت قواعد، رفتار افراد را در مناسبات اجتماعی مدیریت می‌کنند، اما زمانی که ما مفهوم نهاد را به‌کار می‌بریم، تنها نهادهای رسمی را در نظر نمی‌گیریم، بلکه آداب‌ورسوم و الگوهای رفتاری که در جوامع انسانی وجود دارد، به‌گونه‌ای ذیل مفهوم نهاد قرار می‌گیرند. سیدجواد میری، جامعه‌شناس و عضو هیأت‌علمی پژوهشگاه علوم‌انسانی و مطالعات فرهنگی در ادامه صحبت‌هایش می‌افزاید: رفتارهای برگرفته شده از آداب‌ورسوم نیز به نوبه خود نوعی نهاد اجتماعی هستند که تأثیرگذاری خاص خود را در جوامع دارند. درواقع زمانی که ما درباره مفهوم نهاد صحبت می‌کنیم، باید به بار نمادین نهاد نیز توجه داشته باشیم. میری بر این باور است که جامعه ایران طی صدسال اخیر به‌خصوص 110سال بعد از مشروطه تغییر و تحولاتی را به خود دیده است و می‌گوید: طی این مدت زمان چندین‌بار نظام سیاسی ایران دستخوش تحولات بنیادین شده است. ما قاجار را داریم انقلاب مشروطه و سپس برآمدن سلسله پهلوی و خلع احمدشاه قاجار دیده می‌شود. درواقع ما 200سال دولت قاجار را داریم که از بین می‌رود تا سلسله پهلوی شکل بگیرد، سلسه‌ای که تا می‌خواهد شکل بگیرد و نهادهای اجتماعی، فرهنگی و سیاسی خود را به وجود آورد و مناسبات قدرت را تنظیم و مدیریت کند، کشور تحت اشغال متفقین قرار می‌گیرد و سلسله پهلوی تا مرز سقوط پیش می‌رود و چانه‌زنی در سطح بین‌المللی سلسله پهلوی را نگه می‌دارد تا به کودتای 28مرداد می‌رسیم و دولت مصدق و نفوذ آمریکا و معادلاتی که بعد از‌ سال1342 شکل می‌گیرد و بعد از آن انقلاب 57 است که شکل می‌گیرد و اساسا شاکله نظام سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و رابطه نهاد دین و قدرت یا نهاد سیاست تغییر می‌کند. این عضو هیأت‌علمی پژوهشگاه علوم‌انسانی و مطالعات فرهنگی با اشاره به این مناسبات اذعان می‌کند: بعد از این تغییرات و فضاست که مناسبات دیگری در جامعه شکل می‌گیرد و این تغییر و تحول تمدنی تأثیرات بسیار بنیادینی بر هندسه و بافت اجتماعی ایرانیان طی این چهار دهه می‌گذارد؛ چهار دهه‌ای که تغییر و تحولاتی را در سطح جهانی شاهد است. درواقع طی صدسال تغییرات و تحولات بنیادینی که ممکن است در تاریخی ‌هزار‌سال رخ دهد، اتفاق می‌افتد. این جامعه‌شناس با طرح این سوال که با توجه به این تغییرات آیا ممکن است تداوم به همان معنا که در تاریخ اروپای غربی طی 300سال داریم، باشد؟ و چرا ما این تداوم را در جامعه ایران نمی‌بینیم، اذعان می‌کند: اگر جامعه ایران را با جوامع پیرامون زیست‌جهان که ایرانی هستند، مقایسه کنیم، زیاد دچار تشدد و تعجب نمی‌شویم. مثلا ایران را با جامعه ترکیه مقایسه کنیم یا حتی با روسیه مشخص می‌شود که تغییر و تحولات تقریبا یک‌شکل است و معمولا به این‌گونه است که اگر مدیری سرکار بیاید خیلی چیزها دچار تغییر و  تحولات ‌می‌شوند. حالا چرا به این شکل است؟ شاید یکی از دلایلش به ثبات نظام سیاسی برگردد. هرجا نیز ثبات وجود نداشته باشد، اساسا شما نهادسازی‌ای به معنای اجتماعی نمی‌توانید داشته باشید. میری یکی از عوامل بسیار مهم برای این‌که نهادهای اجتماعی بتوانند تنومند شوند را ثبات می‌داند و ادامه می‌دهد: برای رسیدن به این ثبات باید دید در جامعه مدرن یا جامعه معاصر امروزی این ثبات چگونه تعریف می‌شود. برای رسیدن به این تعریف سیستم‌های مختلفی تعریف شده است؛ دموکراسی و.... اما هنوز در ایران مفهوم پایداری سیاسی که بتوانند در آن یک اجماع نسبی که بتواند یک اغنای اجتماعی در سطوح مختلف جامعه ایجاد کند، یکی از محل‌های بحث است که خود این محل بحث بودن و این‌که ساختار سیاسی چگونه می‌خواهد خود را بازتولید کند، یکی از پاشنه‌های آشیل یا چشم اسفندیار نظام سیاسی ایران است که خود روی شکل‌گیری، تداوم، استمرار، ثبات، بازتولید و بازسازی نهادهای اجتماعی تأثیرگذار خواهد بود.

تجربه دیگران

پیرمردها

شاید در‌ سال 1896 خانواده سالزبرگر گمان نمی‌کردند روزنامه نیویورک تایمز که حالا مالک 18روزنامه دیگر ازجمله روزنامه اینترنشنال هرالد تریبون و بوستون گلوب است، به این جایگاه برسد،  البته بعد از گذشت 121‌سال هنوز مالک نیویورک تایمز یکی از اعضای این خانواده است؛ آرتور سالزبرگر جونیور. واقعیت این است که نفوذ این روزنامه در آمریکا به‌حدی است که از آن به‌عنوان «منبع ملی» یاد می‌شود. منبع ملی به روزنامه‌‌هایی اطلاق می‌شود که در کتاب‌ها و نوشتارها از بایگانی آنها به‌عنوان مدرک و یادکرد منابع تاریخی یاد می‌شوند. البته نیویورک‌تایمز مشخصه دیگری نیز دارد که آن را از سایرین متمایز می‌کند؛ موفق به دریافت 112جایزه پولیترز –معتبرترین جایزه روزنامه‌نگاری- در دنیا شده است که از این نظر رکورددار است.
در دورانی که مسأله نوشتن و چاپ روزنامه بسیار مشکل بود و سختی‌های زیادی داشت، در شهر بلفاست،  ایرلند روزنامه بلفاست نیوزلتر شروع به کار کرد؛‌ سال 1737. روزنامه‌ای که در آن دوران که امور مربوط به چاپ سخت بود، این ریسک را به جان خرید و توانست بعد از مدتی مخاطبان خود را به‌دست بیاورد و حالا 208سالی می‌شود که در ایرلند شمالی از دوشنبه تا شنبه چاپ می‌شود و به‌عنوان یکی از اصلی‌ترین روزنامه‌هاست.
واشنگتن‌پست نیز نام آشنایی در میان روزنامه‌هاست؛ روزنامه‌ای که در‌ سال 1877 کار خود را شروع کرد و هنوز نیز با گذشت 140‌سال چاپ می‌شود. یکی از ویژگی‌های بارز واشنگتن‌پست چاپ در بزرگترین سایز کاغذی است! وقتی واشنگتن‌پست را ورق می‌زنید اخبار بین‌المللی،  سیاست‌های تجار و مقاله و پیشنهادات تشکیل شده در کشورهایی همچون بغداد،  برلین،  استانبول،  ژوهانسبورگ،  اورشلیم، کابل،  مکزیکو سیتی،  مسکو،  نایروبی،  دهلی،  پاریس و توکیو دفتر نمایندگی دارد.
شروع به کار آکسفورت گازت در انگلیس مصادف شد با شیوع وبا! یعنی ‌سال 1665. دورانی که مردم از ترس ابتلا به وبا از دست زدن به صفحات این روزنامه خودداری می‌کردند و بعد از فروکش‌کردن این بیماری اقبال مردم به سمت مطبوعات دوباره گسترش یافت و این اقبال همچنان ادامه دارد. این روزنامه درحال حاضر به مسائل اجتماعی،  ورزشی و بیان مسائل داخلی انگلیس می‌پردازد.
بارسلونا نامی آشنا برای فوتبال‌دوستان است؛ باشگاهی که در‌ سال1899 توسط عده‌ای سوییسی،  انگلیسی و اسپانیایی و به رهبری خوان گمپر تاسیس شد. درواقع بارسا بعد از گذشت سال‌های طولانی به نوعی نهاد برای ترویج فرهنگ کاتالان و کاتالانیسم بدل شده و نکته عجیب این‌ است که این باشگاه توسط هوادارانش اداره می‌شود. کولز؛ نام مستعار طرفداران بارسلوناست. طرفدارانی که 25درصد آنها از اسپانیاست. این تیم در اروپا دومین تیم محبوب است؛ تیمی که تور صلح راه انداخت تا به گفته «خاویر فاوس» معاون اقتصادی باشگاه؛ «هم کار کوچکی برای صلح انجام بدهد، هم این‌که نشان بدهد چگونه ورزش و کودکان می‌توانند برای ساختن پلی بین دو جامعه مفید واقع شوند. این سفر همچنین به ترویج نام باشگاه در دنیای عرب که درحال تبدیل‌شدن به بازار تجاری مهمی برای ما است و در جامعه یهودیان کمک می‌کند.»
یوونتوس درواقع با رویای گروهی جوان که در دبیرستان ماسیمو لسیوم تحصیل می‌کردند؛ شروع شد، رویای داشتن یک تیم فوتبال. این رویا در‌ سال 1897 محقق شد و حالا این پیرمرد 120ساله است و توانسته در میان مردم جهان طرفدارانی برای خود دست‌وپا کند؛ هوادارانی میلیونی.
داستان منچستریونایتد از‌ سال 1878 شروع شد و تا به امروز ادامه دارد،  اگرچه فرازوفرودهای زیادی را پشت‌سر گذاشته تا امروز بتواند نام خود را در میان پرطرفدارترین تیم‌ها جا کند؛ هواداران میلیونی!‌

منابع دیگر

آیا جامعه ایران نهاد اجتماعی دارد یا خیر و این‌که این نهادهای اجتماعی چرا تداوم و استمرار را به خود نمی‌بینند، پرسشی است که در این شماره مطرح شده است. البته لینک‌های زیر نیز به شفاف‌تر شدن مسأله کمک می‌کنند.
http: //www.isa.org.ir/86/1668-
انجمن جامعه‌شناسی ایران
http: //www.a-sasw.com/p/8882
سایت تخصصی مددکاری اجتماعی ایران
http: //mag-iran.com/
مقاله‌ای در مورد نهادهای اجتماعی
http: //tssq.atu.ac.ir/article_4155_624fd511471755797ec3ea50aafd79ef.pdf
فصلنامه دولت‌پژوهی، مجله دانشکده حقوق و علوم‌سیاسی
http: //journals.atu.ac.ir/article_4155.html
مقاله‌ای در مورد تأثیرت تحولات نهادهای اجتماعی بر امکان دولت قانونمند در ایران

 


 
http://shahrvand-newspaper.ir/News/Main/119332/باید-باشند-