مهدی مالمیر روزنامه نگار
خوانندگان محترم این ستون بیشک این جمله از فرط تکرار کلیشه شده «اندی وارهول» هنرمند آمریکایی، با گوششان آشنا است: «در آینده هر کسی میتواند 15 دقیقه مشهور باشد». وارهول پیشبینی کرده بود که با دسترسپذیر شدن رسانهها و انقلاب مدیا، هر کسی میتواند برای چند دقیقه بر سرِ زبانها بیفتد و دیده شود. اما با این همه، هستند کسانی که در این کره خاکی به سهم 15 دقیقهای خود قانع نیستند و حاضرند برای دیده شدن و نشستن بر بالای سایتها و خبرگزاریها دست به هر کاری بزنند! پوپولیستها در هر کجای جهان که باشند؛ در زمره انسانهایی قرار میگیرند که اشتیاقِ سوزان به دیده شدن را با هیچ چیز در این دنیا تاخت نمیزنند! برای نمونه آوردن نیازی نیست راه دور برویم. تیم احمدی نژاد نمونه اعلای پوپولیسمی است که اشتهای بیمارگونه به دیده شدن دارند. برای آنها سیاست نه عرصهای برای کاستن از آلام مردم که میدانی است برای اراجیف بافی و لاف زنی و خودی نشان دادن و سلفی گرفتن با خلایق (و دریغ از بر و رویی!). آنها برای آنکه عکس و تفصیلاتشان در رسانههای داخلی و خارجی منتشر شود، ابایی ندارند که مارآسا هر روز پوست بیندازند و به فاصله دو بانگِ خروس رنگ عوض کنند و در کسری از ساعت به اصطلاح «از یزید به بایزید» تغییر چهره دهند! برای آنها نه دادگاه مهم است نه بندهای حقوقی و استدلال. آنها تنها میخواهند به چشم بیایند؛ حتی اگر دستاویزِ آن زنبیل سُرخی باشد که با خود به دادگاه میبرند! مهرورزان برای درگیر کردن ذهن مردم به دنبال ایهام و رمز و رازند: چرا رنگ سرخ؟ آیا این نشانه عصبانیت تیم مهرورزان و لبریز شدنِ کاسه شکیباییشان است؟ آیا هشداری است به قوه قضائیه که خط قرمزی را نادیده میگیرد؟!... آنها اگر هیچ ندانند اما خوب آگاهند که هرچه ابهام بیشتر، جذابیت نیز افزونتر! با این طول و تفصیلها اما آنها هنوز از این بیخبرند که زنبیل سرخی که به دادگاه میبرند به جای پرسشهای پیش گفته، بیشتر یادآور این پرسش اساسی شکسپیر در نمایشنامه «ریچارد سوم» است که گفت: «پس کو سُرخیِ تو ای شرم»! آنها چنان با قامتی افراشته مسیرِ میان ویلای ولنجک تا دادگاه را گز میکنند که انگار نه انگار میلیاردها از پول این ملت در زمان دولتمداری ایشان گور و گم شده است! رفتار و اطوار تیم مهرورزان چنان دفُرمه و از شکل افتاده است که حالا رسانهها ترجیح میدهند به جای عکس، از کاریکاتور ایشان بهره گیرند! با این وصف اما، پیدا شدن سر و کله مهرورزان در رسانهها آنچنان هم بی خیر و برکت نیست! آنها با نمایش خنده آوری که هر از چندی به صحنه میآورند، به یادمان میاندازند که میباید به چُنین مخلوقات طرفهای اندیشید و ضروری است عناصر رشد پوپولیسم
و پدیده احمدی نژادیسم را دمی از یاد نبرد و هر روز زمینه و زمانه بال و پر گرفتن آن را بر رسید. در تراکم اتفاقات ناگوار این روزها، از زلزله کرمانشاه گرفته تا خاکباران شدنِ جنوب کشور، هر کجا که نظر میافکنیم، ردپای خامدستی مهرورزان را میبینیم که اگرچه عضلات فکرشان لاغر بود اما هنوز گردن سِتبر مدعاهایشان را تبر نمیزند و البته وقت کافی دارند تا هر چه میخواهند و در هر کجا که مایل باشند، بَست بنشینند و تتمه اعتبار و آبروی خود را در این وانفسای مشکلات کشور، خرج اشتهای سیر ناشدنیشان به «دیده شدن» کنند!