برخي از مهاجران افغانستاني كرج، از زمان استان شدن البرز براي ثبت‌نام در مدرسه دچار مشكل‌ شده‌اند
 
بچه‌هاي مانده در برزخ
 
کرج ‌‌سال 89 از تهران جدا شد، اما گذر هفت‌سال همچنان نتوانسته عامل بهبود وضع تحصیلی برخي از مهاجران باشد با وجود پیگیری‌ خانواده‌ها، اداره اتباع پاسخی به این مشکل نداده است
 

فروغ فکری| سال 89 که کرج از تهران جدا شد، بسیاری از مهاجرانی که پیش از این در این دو استان رفت‌وآمد داشتند یک شهر را برای زندگی انتخاب کردند تا کارت اقامت‌شان صادر شود و ساکنان دایمی یکی از این استان‌ها شوند. کرج، استان جدیدی شد با مهاجران ثابت، مانند تمام استان‌های مهاجرپذیر کشور. برخی اما در برزخ ماندند مانند حمیده که هنوز از کارت اقامت تهرانش صحبت می‌کند و از این‌که 50‌سال است خانواده‌اش در ایران ساکن‌‌اند. خودش در ایران به دنیا آمده و فرزندانش هم متولد ایران‌اند اما از سه‌سال قبل که برای کار به کرج کوچ کردند، فرزانه و دو بچه دیگرش خانه‌نشین شده‌اند و مهر پاییز برای‌شان رنگ باخته. «تمام این ‌سال‌ها که در تهران بودیم بچه‌ها برای رفتن به مدرسه مشکلی نداشتند و به مدرسه دولتی می‌رفتند. پیش از این هم چند باری در سال‌های گذشته به کرج رفته بودیم اما از وقتی کرج از تهران جدا شد، بسیاری از مهاجرها دچار مشکل شده‌اند.» کرج از تهران جدا شد و برخی از مهاجران هنوز نتوانسته‌اند زندگی‌شان را روی روال بیندازند. مانند فرزانه که از سه‌سال قبل خانه‌نشین شده و مادرش حمیده می‌گوید آن زمان که دبستان را تمام کرد، شاگرد ممتاز بود و در این سه‌سال افسرده و خموده شده، چون نمی‌توانند به تهران بروند و فرزانه مثل گذشته درس بخواند. حمیده فارسی را روان صحبت می‌کند و می‌گوید از همان روز نخست کوچ به کرج، دربه‌در پیداکردن راهی برای امکان ادامه تحصیل بچه‌ها بوده اما به در بسته خورده و نتوانسته راهی پیدا کند. «هرکجا که فکرش را کنید رفتم. دیگر از پا افتادم. اداره اتباع جواب درستی به ما نمی‌دهد. دیروز با گریه از دفتر کفالت بیرون آمدم. آموزش‌وپرورش هم می‌گوید مسئولیتی در این مورد خاص ندارد.» آنها از کشاورزان هشتگردند و می‌دانند جابه‌جایی مهاجرها از یک استان به استان دیگر دشوار است. اما سال‌ها کرج جزو تهران بوده و آنها هیچ‌وقت چنین مشکلی برای درس خواندن بچه‌های‌شان نداشته‌اند. دو فرزند دیگر حمیده و چند طایفه دیگر هم دچار این مشکل‌اند و همه می‌خواهند بچه‌های‌شان درس بخوانند «بچه‌ای که در این زمانه درس نخواند به چه کار می‌آید.»
خانواده‌ها نگران تحصیل بچه‌ها باشند
بسیاری از مهاجران ساکن کرج بعد از آن‌که کرج استان شد، به تهران رفتند. عده‌ای هم ماندند و تلاش کردند تا کارت اقامت‌شان درست شود. چند‌سال نخست بعضی از مدارس با خانواده‌ها راه آمدند و اجازه دادند تا بچه‌ها به تحصیل‌شان ادامه دهند و آنها را به ان‌جی‌اوها یا مدارس خودگردان نفرستادند. با این وجود، فاطمه اشرفي، مدیرعامل حمایت از زنان و کودکان پناهنده (حامی)، خانواده‌ها را بیش از همه در این مشکل دخیل می‌داند و می‌گوید اگر خانواده‌ای تحصیل فرزندش برایش اهمیت داشته باشد باید در استانی که کارت اقامت به او می‌دهند، ساکن شود و این در مورد خانواده‌های کرجی هم صادق است، هرچند آنها به‌طور ناخواسته درگیر این اتفاق شده‌اند. «یکی از سیاست‌های وزارت کشور، توزیع جمعیت پناهندگان و مهاجران است تا از این طریق بتواند نظم اداری و زندگی آنان را کنترل کند. هرکس از هرکجا که کارت اقامتش صادر شده باشد، می‌تواند بنابر سهمیه جمعیتی فقط از خدمات آن استان استفاده کند. این مورد شامل اشتغال، خدمات عمومی و همین‌طور خدمات تحصیلی است و البته در کشورهای دیگر دنیا هم سیاست‌های مشابهی وجود دارد.»
اشرفی می‌گوید اگر قرار بر این باشد که نقطه ثقل جمعیتی فقط به دو یا سه استان منتقل شود، این اتفاق نظم کشور را به‌هم می‌زند، چون ممکن است تمام مهاجران به دلیل کار زیاد بخواهند در تهران یا یکی دو شهر دیگر زندگی کنند که این می‌تواند در توزیع خدمات و امکانات مسأله ایجاد کند. یکی از ابزارهای کنترلی این است که اگر فرد از یک استانی کارت اقامت دریافت کرد، امکان جابه‌جایی کم است، مگر در موارد خاص که تشخیص این جابه‌جایی هم به عهده اداره اتباع است.
این امر درحالی است که مهاجران در بحث شغلی محدودیت ندارند و افراد به‌راحتی می‌توانند با کارت اقامت‌شان به شهرهای مختلف رفته و کار کنند، اما زمانی که بخواهند در مراکز اداری کاری انجام دهند یا فرزندان‌شان را در مدرسه ثبت‌نام کنند این امکان از آنها سلب می‌شود. «قانون‌گذار مواردی را دیده که به نفع جامعه پناهندگان هم است. اگر توزیع نامناسب باشد، خدمات اجتماعی هم کمتر می‌شود و این به ضرر خود پناهندگان است. نمونه بارز آن هم درس خواندن بچه‌هاست که با جابه‌جایی خانواده از تحصیل بازمی‌مانند.»
نادر موسوی، مدیر مدرسه فرهنگ هم با اشرفی هم‌نظر است. «خانواده‌ها باید در این موارد بسیار حساس عمل کنند، درحالی‌که این‌طور نیست و محل زندگی خانواده تابع محل کار پدر است.» بچه‌های کرجی وضع متفاوتی دارند. آنها درحالی از تحصیل بازمانده‌اند که در این هفت‌سال جدایی استان‌ها از یکدیگر آن‌طور که باید و شاید به وضع‌شان رسیدگی نشده. «تعدادی از خانواده‌ها همان ابتدا کارت اقامت‌شان را عوض کردند و از استان البرز کارت گرفتند. تعدادی دراین‌باره کوتاهی کردند و عده‌ای هم در گیرو‌دار مسائل اداری مانده‌اند. درحال حاضر پلیس مهاجرت می‌تواند کارت‌های فاقد اعتبار را به‌راحتی باطل کند، چون این کارت‌ها سالیانه تمدید می‌شوند.» موسوی می‌گوید خانواده‌ها همان ابتدا باید تصمیم می‌گرفتند و تطبیق را انجام می‌دادند تا حالا بچه‌های‌شان با چنین مشکلی روبه‌رو نباشند و با این پاسخ مواجه نشوند که هیچ طرحی شامل حال‌شان نمی‌شود و بچه‌های فاقد مدارک می‌توانند درس بخوانند اما اینها نمی‌توانند. «تغییر استان به‌راحتی انجام نمی‌شود. وقتی از ابتدا این کار را انجام ندادند، حالا نمی‌توانند به‌راحتی کارت اقامت‌شان را تغییر دهند.» موسوی می‌گوید درحال حاضر بهتر است این بچه‌ها به ان‌جی‌او و مدارس خودگردان بیایند یا بعضی از مدارسی که مدیران آن راضی می‌شوند، بچه‌ها به‌صورت مستمع آزاد در کلاس‌ها حاضر شوند. «در این حالت بچه درس می‌خواند اما در هیچ لیستی حضور ندارد که البته این روش هم قانونی نبوده و می‌تواند هم برای مدیر و هم برای دانش‌آموز مشکلات بسیاری به همراه داشته باشد.»
موسوی هیچ تبصره‌ای را برای حل این مشکل سراغ ندارد و این درحالی است که جابه‌جایی کارت اقامت از تهران به شهرستان آسان است اما برعکس نه و برای همین با صبوری و پیگیری شاید این اتفاق عملی شود. «باید صبر کنند و پیگیر باشند تا کارت اقامت‌شان را از تهران به البرز منتقل کنند، در غیر این صورت بچه‌ها همچنان بازمانده از تحصیل خواهند بود.»
راهی مقابل‌شان نیست
فاطمه رضایی آمار دقیقی ندارد اما در هشتگرد دانش‌آموزان بسیاری را می‌شناسند که بعد از جدایی کرج از تهران با چنین مشکلی مواجه شده‌اند. در قاسم‌آباد هشتگرد معلم هست و خودش هم مدرسه خودگردان داشته. مدرسه‌ای که می‌گویند دخل‌وخرجش جور درنیامد، چون بسیاری از خانواده‌ها توان پرداخت هزینه مدرسه را نداشتند و از طرفی هزینه‌ها اجازه نمی‌داد که مدرسه به کارش ادامه دهد. مدرسه‌ای که مخصوص بچه‌هایی بود که بدون کارت اقامت در کشور زندگی می‌کنند. «امسال این مشکل به‌صورت گسترده دیده می‌شود. شاید تا سال‌های قبل مدیران مدارس کنار می‌آمدند و بچه‌ها را ثبت‌نام می‌کردند اما امسال این‌طور نیست.» رضایی از خانواده‌هایی می‌گوید که به تهران رفتند و خانواده‌هایی که کارت اقامت‌شان را همان ابتدای کار به کرج منتقل کردند تا دچار مشکل نشوند اما تمام نگرانی‌اش برای فرزانه و چندین بچه دیگر است که راهی مقابل‌شان نیست و اداره اتباع هم جوابی به آنها نمی‌دهد. «ثبت‌نام در مدارس دولتی الان بسیار آسان است و مشکلی وجود ندارد. این خانواده‌ها هم از قانون مطلعند اما جدایی این استان مشکل‌ساز شده است و حالا کسی پاسخگو نیست. بارها خانواده این بچه‌ها به اداره اتباع و آموزش‌وپرورش رفته‌اند اما هیچ جوابی به آنها داده نشده.»
خیرالله پروین، وکیل دادگستری هم عقیده دارد كه با وجود تعداد بالاي مهاجران افغانستانی و تمام انتقادات و مشكلات موجود، افراد داراي مجوز باید از یک‌سری امکانات و حقوق مانند حق آموزش، امنیت، رفت‌وآمد، منزلت و مواردی از این دست برخوردار باشند و در مقابل هم تعهداتی دارند و باید قوانیني را رعایت کنند. اسناد حقوق بشر هم این موارد را به رسمیت شناخته و کشوری که مهاجر در آن حضور دارد را ملزم به رعایت قوانینی کرده است. اما در چنین مواردی باید دید که کشور مهاجرپذیر توانایی‌اش براي پذیرش و ادای حقوق پناهندگان چقدر است و چنانچه این موارد در توان کشور نبود، سایر کشورهای جهان برای برآورده‌کردن احتياجات پناهندگان مسئولند.
پروين درباره مورد خاصي كه براي پناهندگان كرجي پيش آمده مي‌گويد: «در این مورد خاص، اشکال و ایرادی نباید متوجه پناهندگان باشد و نباید وضع زندگی آنها به‌هم بریزد. کرج استان شده و وضعیتی که استان تهران در گذشته به رسمیت شناخته باید همچنان رعايت شود و افراد بتوانند از امکاناتی که داشتند بهره‌مند باشند. مسئولان کرج اگر اين وضعيت را به رسمیت نمی‌شناسند، سلیقه‌ای عمل مي‌كنند و به اين موارد در قوانین و مقررات پذیرش مهاجران و مقیمان غیرایرانی اشاره شده است.» با وجود این‌که کرج ‌‌سال 89 از تهران جدا شد، اما گذر هفت‌سال همچنان نتوانسته عامل بهبود وضع تحصیلی برخي از مهاجران باشد.
آرش نصراصفهانی در تحقیقی با عنوان «بررسی تاثیر سیاست‌های تحصیل اتباع افغانستانی در ایران» می‌نویسد: «امنیت، شغل و تحصیل سه ویژگی اصلی ایران برای اتباع افغانستانی است که سبب می‌شود آنها باوجود همه مشکلات، تمایلی به ترک ایران نشان ندهند. سیاست‌های دولت ایران برای ترغیب افغانستانی‌ها به بازگشت هم همین مزیت‌ها را هدف گرفته است. در نتیجه ایجاد محدودیت و ممنوعیت در برابر تحصیل به یکی از مهمترین ابزارهای دولت برای جلوگیری از ریشه‌گرفتن خانواده‌های افغانستانی در ایران بدل شده است. از سوی دیگر باید توجه داشت که پیامد تحصیل‌نکردن کودکان افغانستانی به‌طور مستقیم متوجه جامعه ایران است. تجربه سالیان گذشته نشان داده که محروم‌کردن افغانستانی‌ها از تحصیل نمی‌تواند عامل تعیین‌کننده‌ای برای ترک ایران باشد و همان‌طور که مطالعات نشان داده از نظر مهاجران ساکن ایران، شرایط دشوار امنیتی و اقتصادی در افغانستان به‌مراتب دشوارتر از شرایط زندگی در ایران است.» همین شرایط دشوار امنیتی و اقتصادی هم عاملی شده تا عطای زندگی در افغانستان را به لقایش ببخشند، راهی کشور همسایه شوند و تحصیل برای بخش بزرگی از آنها آخرین اولویت زندگی‌شان باشد.
نصر در بخش دیگری از مقاله‌اش می‌نویسد: «گروه‌های مهاجر غیرقانونی اغلب به دلیل ترس از اخراج تمایلی به ثبت‌نام فرزندان‌شان در طرح‌های ارایه‌شده از سوی وزارت کشور نشان نمی‌دهند و این درحالی است که منافع ملی هر کشور در گرو تحصیل اجباری و رایگان همه کودکانی است که در یک سرزمین زندگی می‌کنند.»
بعد از فرمان رهبری در سال94 امکان تحصیل برای بسیاری از کودکان مهاجر افغان فراهم شد اما در اجرای فرمان رهبری تخلفاتی اتفاق افتاد و باز تعدادی از کودکان از تحصیل بازماندند. برخی مدیران مدارس در تهران و برخی شهرهای بزرگ براساس بخشنامه‌های داخلی برای ثبت‌نام کودکان مهاجر پول طلب کردند و کودکان خانواده‌های بی‌بضاعت از یادگرفتن و تجربه‌ خواندن محروم ماندند. این روندی است که در ماه‌های گذشته هم در برخی مدارس اتفاق افتاده است.


 
http://shahrvand-newspaper.ir/News/Main/112444/بچه‌هاي-مانده-در-برزخ -