محمد سرابی روزنامهنگار
چرا داستانهای «سلت»ها آنقدر برای مردم جهان جذاب است؟ چرا اینهمه مخاطب برای دیدن فصلهای قبلی و در انتظار قسمتهای بعدی سریال «بازی تاج و تخت» بیقرار هستند؟ چه چیزی باعث شده است که این فرهنگ در تمام دنیا به برتری برسد؟
سلتها گروه قومی بزرگی بودند که بیرون از مرزهای امپراتوری روم زندگی میکردند. امپراتور از ساحل مدیترانه تا عمق قابلتوجهی از قاره را در اختیار داشت و بقیه اروپا هم اگرچه در دورههایی تحت تسلط آن قرار گرفت ولی خارج از بافت فرهنگی اصلی رومیان محسوب میشد. اروپای باستان خود به چند حوزه فرهنگی مشخص تقسیم میشد. فرهنگ شمالی که مخصوص اسکاندیناوی بود، فرهنگ مدیترانه که در ساحلهای گرم جنوب جریان داشت، اسلاوهای در شرق و بالاخره سلتها. ولی آن موقع هیچ برتری خاصی برای سلتها متصور نبود. حداقل تا قبل از فروپاشی و تجزیه امپراتوری روم این منطقه عقبمانده به حساب میآمد. جنگجویان سلتی بسیار قوی و خشن اما بینظم بودند و به همین دلیل ارتش روم در جنگهای رویارو آنها را شکست میداد. از دین سلتی اثری باقی نماند و با ورود مسیحیت اعتقادات آنها هم محو شد. از همه مهمتر اینکه سلتها زبان نوشتاری نداشتند و به همین دلیل نتوانستند تاریخ گذشته خود را حفظ کنند.
رومیان این مردم را که همه روستانشین بودند و شهری نداشتند، بربر مینامیدند و از آنها به شکل اقوام وحشی شمالی یاد میکردند. تعریف قوم سلت زیاد دقیق نیست چون الان به تمدنها و کشورهای زیادی تبدیل شده که با هم تفاوت دارند ولی از روی نقشه میشود گفت که اروپای مرکزی و غربی زمانی سرزمین سلتها بود. منطقهای سرسبز و وسیع و سلتها اگرچه از مرحله کوچنشینی گذر کرده بودند و میتوانستند کشاورزی کنند اما به جایی نرسیده بودند که ساختار سیاسی خاصی داشته باشند و همچنان براساس تعلق به قبیلهها و دستورات روسای قبایل سازماندهی میشدند. عاقبت هم از ارتش منظم روم و تشکیلاتی که از پایتخت فرمان میگرفت، شکست خوردند. سلتها البته در قرنهای بعدی برای خود شهر ساختند و پادشاهانی پیدا کردند و هرچه که زمان گذشت پیش رفتند تا به عصر روشنگری و صنعت رسیدند و با چند جهش بزرگ از دیگر کشورهای دنیا جلو افتادند. از «حماسه بئوولف» که یکهزار سال قبل نوشته شده است تا مجموعه کتابهای «هریپاتر» که یک دهه پیش به بازار آمد، همه آثار این قوم هستند که در تمام جهان شناخته میشود و طرفدارانی از بین متخصصان هنری تا مردم عادی دارد. از بازی «وارکرافت» تا فیلمهای «ارباب حلقهها»، از «افسانه شاه آرتور» تا قصههای فولکلور «سفیدبرفی و هفتکوتوله»، از «رابین هود» تا «جیمز باند» همه بخشی از ادامه فرهنگ سلتی به شمار میآیند.
بعد از کشف دنیای جدید و شروع استعمار، این فرهنگ به بقیه جهان هم تسری پیدا کرد و ماجراهای کاشفان سرزمینهای جدید و دزدهای دریایی هم به آن اضافه شد. آمریکا که از مهاجران این سرزمین پرشده بود راه را ادامه داد و امروزه چنان شده که دنیای سرگرمی در تسلط این فرهنگ است و دیگران قادر به رقابت با آن نیستند.
مدتی پیش در رقابت سینماها، کارگردانهای چینی و هندی شروع به ساختن آثاری براساس تاریخ خود کردند. ماجراهای تاریخی سلسلههای حاکم بر چین یا برداشتهایی از حماسههای ملی هندی اگرچه با کمک امکانات هالیوودی روی پرده رفت اما نتوانست خدشهای به سلطه سلتها وارد کند.
فرهنگ سلتها با ماجراهایی که همه جذابیتهای دنیا را در اختیار دارد، جهان را تصرف کرده است و دیگران یا تنها نظارهگر هستند یا تلاش میکنند تنها شعله کوچکی از میراث خود را در کنار آتشافروزی بزرگ آن زنده نگه دارند. بربرهای دوران امپراتوری روم، اکنون مالکان جهان هستند.