پیامدها و موانع اورژانس اجتماعی در ایران
 

 

رشد آسیب‌های اجتماعی از قبیل اعتیاد، طلاق و اختلالات روانی موجب افزایش خشونت‌های خانگی، همسرآزاری، کودک‌آزاری‌ها، خودکشی و ... در جامعه ایران شده است. افزایش این آسیب‌ها در محلات حاشیه‌نشین تهران نسبت به سایر مناطق و محلات شهری از نمود بیشتری برخوردار بوده و به صورت بحران اجتماعی تلقی می‌شود. سازمان بهزیستی طرح اورژانس اجتماعی را در ‌سال1386 با هدف «توانمندسازی افراد در معرض آسیب و آسیب‌دیده اجتماعی» اجرا کرده است. اردشیر بهرامی و ولی بهرامی در مقاله‌ای با عنوان بررسی چالش‌ها و موانع طرح اورژانس اجتماعی به مهمترین چالش‌ها و موانع برنامه اورژانس اجتماعی پرداختند.
یافته‌های این پژوهش نشان می‌دهد طرح اورژانس باوجود اثرات مثبتی که در حوزه فعالیت‌های خود داشته با مشکلات و چالش‌های زیر مواجه است: عدم اطلاع‌رسانی شفاف و کامل سازمان بهزیستی به جامعه؛ عدم آگاهی جامعه با برنامه و اهداف اورژانس اجتماعی و موضع‌گیری نسبت به آن و عدم‌همکاری با کارشناسان طرح. سازمان بهزیستی کشور برنامه اورژانس اجتماعی را بدون هیچ‌گونه مطالعه و ارزیابی علمی و بررسی مشکلات آن در شهر تهران در تمامی شهرستان‌های بالای 50 هزارنفر جمعیت اجرا کرده است، درحالی‌که نواقص و کاستی‌های بسیار زیادی در روند اجرای این برنامه وجود دارد؛ نبود برنامه‌ای برای درمان فرد آزاردهنده به‌ویژه در حوزه اعتیاد و اختلالات روانی والدین کودک‌آزار و همسرآزار؛ ضعف تعاملات بین نهادی.
در ‌سال 1388 ، 705 مرکز حوزه آسیب اجتماعی در کل کشور به شکل زیر فعالیت داشته‌اند. 164 مرکز خدمات سیار اورژانس اجتماعی، 91 مرکز خط تلفن اورژانس اجتماعی، 143مرکز مداخله در خانواده به منظور کاهش طلاق، 77 مرکز پایگاه خدمات اجتماعی، 37 مرکز ساماندهی کودکان خیابانی، 138 مرکز مداخله در بحران‌های فردی، خانوادگی و اجتماعی، 24 مرکز بازپروری زنان و دختران آسیب‌دیده اجتماعی، 31 خانه سلامت. در ‌سال 1389 از بین 47 مرکز آسیب اجتماعی شهر تهران، 24 مرکز به خدمات سیار اورژانس اجتماعی تعلق دارد. در ‌سال 1390 از بین 52 مرکز آسیب اجتماعی شهر تهران، 21مرکز به خدمات سیار اورژانس اجتماعی و 5 مرکز به خط تلفن اورژانس اجتماعی تعلق دارد.
براساس آمارها در ‌سال 1389، قریب نیم‌میلیون نفر از جامعه از 577 مرکز آسیب‌های اجتماعی در کل کشور پذیرش شده‌اند. در ‌سال 1390، یک‌میلیون و 413‌هزار و 157 نفر از 808 مرکز آسیب‌های اجتماعی کل کشور خدمات دریافت کرده‌اند. از این تعداد 55‌هزار و 304 نفر خدمات سیار اورژانس اجتماعی، 483‌هزار و 773 نفر خط تلفن اورژانس اجتماعی که 99‌هزارو‌هشت نفر تلفن‌های مرتبط بودند و برای 29‌هزار و 194 نفر مداخله در بحران‌های فردی، خانوادگی و اجتماعی صورت گرفته است.
مهمترین فعالیت‌های اورژانس اجتماعی بر مسائل کودک‌آزاری و همسرآزاری متمرکز شده است. در ‌سال 89 در سطح کشور 15‌هزار و 455 نفر مورد آزار قرار گرفته‌اند که با مرکز اورژانس اجتماعی تماس گرفتند. از این تعداد 8009 نفر کودک‌آزاری و 7‌هزار و 446 نفر همسرآزاری بوده است. در استان تهران 2‌هزار و 208 نفر مورد آزار قرار گرفتند که 266 نفر کودک‌آزاری بوده و یک‌هزار و 942 نفر مورد همسرآزاری قرار گرفته‌اند.
از جمله پیامدهای اجرای طرح اورژانس اجتماعی می‌توان به کاهش کودک‌آزاری و همسرآزاری در کانون خانواده، ریسک‌ها و خطرات برای کارشناسان و بروز مشکلات روحی و روانی برای کارشناسان اورژانس اجتماعی، بروز اختلاف و درگیری بین کارشناسان اورژانس اجتماعی و والدین کودک‌آزار و بروز مشکلات روحی و روانی برای کودکان آسیب‌دیده اشاره کرد.  همچنین این پژوهش به چالش‌ها و موانع برنامه اورژانس اجتماعی پرداخته است. برخی چالش‌ها و موانع فرهنگی و در سطح خانواد‌ه‌هاست. یکی از ضعف‌های اساسی سازمان بهزیستی درخصوص اجرای برنامه اورژانس این است که هیچ‌گونه برنامه آموزشی و اطلاع‌رسانی به خانواده‌ها در زمینه چگونگی مداخله در خانواده برای حمایت از افراد آسیب‌دیده نداشته است. ولی‌دم‌بودن این باور را به وجود می‌آورد که هیچ‌گونه نهاد و سازمانی اجازه دخالت در خشونت علیه فرزندان در فضای خانواده را نداشته باشد و خلأ قانونی و عدم ضمانت اجرایی مجازات علیه پدران کودک‌آزار این مسأله را تشدید می‌کند.  مشکل دیگر ضعف تعاملات بین‌نهادی در فرآیند اجرای برنامه است. اورژانس اجتماعی در فرآیند اجرای برنامه‌های خود با بخش‌های درون‌سازمانی مثل ستاد پذیرش و هماهنگی بهزیستی، مرکز نگهداری کودکان و نهادهای برون‌سازمانی ازجمله نیروی انتظامی، قوه قضائیه، بیمارستان‌ها، مدارس و مراکز مشاوره تعامل بسیار گسترده‌ای دارد که در برخی موارد شاهد خلأ قانونی، ضعف هماهنگی و همکاری بین بخش‌های مذکور هستیم.
همچنین این مرکز برنامه‌ای جامع برای پیشگیری و کاهش آسیب‌ها و جرایم در سطح خانواده ندارد. این طرح هنوز بومی نشده است و رویکردی مشخص برای پیشگیری از آسیب‌های اجتماعی و جرایم علیه کودکان و زنان وجود ندارد. به بیان دیگر مهمترین عوامل کودک‌آزاری و همسرآزاری؛ اعتیاد و اختلالات روانی و فقر است. اگر والدین کودک؛ اعتیاد و اختلالات روانی دارند، در معرض طلاق، بیکار و فقیر هستند، این شرایط و زمینه‌ها عامل اصلی خشونت خانگی هستند. اما سازمان بهزیستی برنامه‌ای پیشگیرانه برای برطرف‌کردن مشکلات (یا عوامل) خشونت‌های خانگی علیه کودکان یا زنان ندارد، به‌ویژه در زمینه رویکرد توانمندسازی برای خانواده ضعف‌های اساسی وجود دارد. فعالیت‌های اورژانس فقط به کودک یا همسر مورد آزار محدود می‌شود و با اقدام خود، گاهی اوقات کانون خانواده را به فضایی ناامن و پرتنش تبدیل می‌کند، درحالی‌که یکی از مهمترین اهداف اورژانس اجتماعی، توانمندسازی گروه‌های آسیب‌یده و حفظ کانون و نظام خانواده است. بنابراین سازمان باید در اجرای این طرح رویکردهای توانمندسازی و حفظ نظام خانوادگی را مورد توجه قرار دهد. همچنین بخش مداخله در بحران را پس از اجرای برنامه‌های مداخله اورژانس اجتماعی در مورد درمان اعتیاد، اختلال روانی، مسأله طلاق و فقرزدایی در سطح خانواده مددجو اجرا کند.
در بخش‌های حمایتی، توانبخشی، شبه‌خانواده و فرزندخواندگی هر کدام از این بخش‌ها می‌توانند در جهت توانمندسازی گروه‌های آسیب‌دیده در برنامه‌های اورژانس اجتماعی موثر باشند اما به دلیل ضعف تعامل بین‌بخشی و تعاملات برون‌سازمانی این هدف محقق نمی‌شود. البته نقش سازمان‌ها و وزارتخانه‌هایی همچون وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی، مراکز فنی‌وحرفه‌ای در حوزه اشتغال و کارآفرینی برای خانواده‌های مددجویان بسیار بااهمیت تلقی می‌شود.


 
http://shahrvand-newspaper.ir/News/Main/112327/پیامدها-و-موانع-اورژانس-اجتماعی-در-ایران